سیاست ایران  در سوریه؛ عقلانیت بدون انقضا

نویسنده: جعفر یوسفی 

مترجم:


 پس از سقوط دولت بشار اسد، برخی در داخل کشورمان با ادبیاتی که بیشتر بوی بی‌خبری از منطق ژئوپلیتیک می‌دهد، به سیاست‌های جمهوری اسلامی ایران در دهه اخیر حمله کردند. این جریان‌ها که همواره در تکرار تحلیل‌های سطحی تبحر دارند، حضور ایران در سوریه را بیهوده و غیرعقلانی خوانده‌اند. اما آیا این نگاه، چیزی جز انکار حقایق منطقه‌ای و تقلیل امنیت ملی به بازی‌های سیاسی است؟ داعش، کابوسی که جهان را به لرزه انداخت، پدیده‌ای نبود که بتوان دربرابر آن بی‌تفاوت بود. این گروه تروریستی که توسط آمریکا و اسرائیل پرورش یافت، با جنایات بی‌رحمانه‌اش، امنیت منطقه و جهان را به خطر انداخت. صحنه‌های دلخراش از کشتارهای دسته‌جمعی، فیلم‌های مستند از وحشیگری و تخریب شهرها و خرید و فروش زنان مسلمان در وسط میادین شهر تنها بخشی از این تراژدی جهانی بود. در چنین شرایطی، ایران تصمیم گرفت که با این تهدید در هزاران کیلومتر دورتر از مرزهای خود مقابله کند. این سیاست نه تنها منافع ملی ایران را تامین کرد، بلکه جامعه جهانی را از تهدیدی بی‌سابقه نجات داد. آیا اصلاح‌طلبان فراموش کرده‌اند که داعش چگونه در تهران عملیات تروریستی ترتیب داد و مجلس شورای اسلامی و حرم امام خمینی(ره) را ناامن کرد؟ آیا به یاد ندارند که این گروه تروریستی چگونه به زائران مزار حاج قاسم در کرمان و حرم شاهچراغ حمله کرد؟ اگر ایران در سوریه نمی‌ایستاد، آیا سایه وحشت داعش به مرزهای غربی ایران نمی‌رسید؟ این دوستان که شعار «دفع سایه جنگ» سر می‌دهند، چطور هزینه‌هایی را که ایران در دهه اخیر در سوریه انجام داد در راستای همین دفع سایه جنگ نمی‌بینند؟
حضور ایران در سوریه، یک تصمیم استراتژیک بود که از تبدیل مرزهای غربی ایران به جبهه‌ای برای جنگ‌های فرسایشی جلوگیری کرد. منتقدانی که امروز از هزینه‌های ایران در سوریه برای تسویه حساب‌های سیاسی استفاده می‌کنند، به‌نظر نمی‌رسد تفاوت «هزینه» و «سرمایه‌گذاری» را درک کرده باشند. این حضور نه تنها امنیت ایران را تضمین کرد، بلکه فرصت‌های اقتصادی بی‌شماری برای بازسازی سوریه و مشارکت در پروژه‌های زیرساختی این کشور ایجاد کرد. اگرچه ممکن است بحث‌هایی درباره نحوه بهره‌برداری دولت وقت ایران از این فرصت وجود داشته باشد، اما اصل این سیاست، عقلانیتی غیرقابل انکار داشت. سوریه قبل از سال ۲۰۱۱ میلادی، هدف سرمایه‌گذاران بین‌المللی بود. کارخانه‌های مدرنی در این کشور تاسیس شد و شهر حلب آن‌قدر پیشرفت کرد که به یکی از بزرگ ترین شهرک‎های صنعتی غرب آسیا تبدیل شده بود.
از سوی دیگر، سوریه کشوری بود که در خط مقدم مقاومت علیه رژیم صهیونیستی ایستاد. این کشور، تنها دولت عربی بود که آرمان فلسطین را رها نکرد و به سازش با اسرائیل تن نداد. حمایت ایران از سوریه، در واقع حمایت از آرمان‌های انسانی و مقابله با تجاوزگری صهیونیستی هم بود. آن دسته از افرادی که این سیاست را «غیرعقلانی» می‌خوانند، شاید عقل را به مفهومی تقلیل داده‌اند که بیشتر شبیه ابزاری است برای تسویه حساب های گذشته. همین الان هم که دولت اسد سقوط کرده است رژیم صهیونیستی از بمباران زیرساخت‌ها و تجهیزات نظامی سوریه دست برنمی‌دارد، چون می خواهد تمام کشورهای اسلامی در اطرافش آن قدر ضعیف باشند که نتوانند دربرابر آن صف‌آرایی کنند.
انتقادهای برخی جریان ها و رسانه های داخلی که سیاست‌های ایران در سوریه را به چالش کشیده اند، بیش از آن که بر منطق و تحلیل عمیق استوار باشد، بر اساس پیش‌فرض‌های سطحی و محدود شکل گرفته است. تاریخ نشان داده که حضور به‌موقع ایران در سوریه، نه تنها امنیت ملی را تضمین کرد، بلکه جامعه جهانی را از تهدیدی عظیم نجات داد. جای شگفتی است که به جای قدردانی از این سیاست استراتژیک، برخی جریان‌های داخلی در پی تخریب آن هستند. قضاوت تاریخ، قضاوتی عادلانه خواهد بود؛ اما تاریخ قطعاً برای ساده‌نگری و تقلیل واقعیت‌های ژئوپلیتیک به بازی‌های حزبی جایی نخواهد داشت.
10 شماره آخر
پربازدیدهای خراسان آنلاین