عمق دادن به زندگی با سفرنامه‌ها

ما فرصت کمی داریم تا دنیا را ببینیم و بشناسیم، اما سفرنامه‌ها به ما این فرصت را می‌دهند که نه تنها با سبک‌زندگی مردم دنیا؛ بلکه با زندگی مردم سرزمین خودمان در قرن‌های قبل هم آشنا شویم؛ در این پرونده از فواید سفرنامه‌خوانی گفتیم

نویسنده: سید مصطفی صابری  |  روزنامه‌نگار

مترجم:


 کلام سعدی چنان زیبا و پرمغز است که قابلیت دارد به ضرب‌المثل‌های متعددی تبدیل شود. در گذر زمان آدم‌ها برای بیان سرراست منظورشان بدون شرح و بسط به آن متوسل شوند و بین همه مثل‌هایی که ما از ابیات سعدی داریم این مصراع متدوال‌تر است که «بسیار سفر باید، تا پخته شود خامی». در دل هر سفر است که ما دنیا را بهتر می‌شناسیم؛ نگاه‌مان به زندگی تغییر می‌کند و معنای تازه‌ای را برای بودن‌مان پیدا می‌کنیم. سفر به ما یادآوری می‌کنم مرکز جهان نیستیم؛ دنیا بسیار بزرگ تر از ما و رنج‌های‌مان است؛ سفر به ‌ما یاد می‌دهد چه اهدافی ارزش جنگیدن دارند؛ سفر ما را از پیله فردیت خارج می کند و دنیای‌مان را عمق می‌دهد؛ به ‌لطف سفر می‌آموزیم که تکاپوی ما در زندگی اگر در راستای اهداف ساده و فردی باشد روزی از موفقیت‌ها دلزده می‌شویم چون دیگر چیز تازه‌ای برای به‌دست آوردن نیست؛ اما اگر دنیا را ورای نگاه تنگ‌نظرانه ببینیم و تلاش‌مان را نه معطوف به دستاورد فردی که در مسیر خدمت به خلق انجام دهیم همیشه اهداف تازه‌ای هست که برای بهتر شدن دنیا نیاز به تلاش ما داشته باشد و آن جاست که از هیچ تلاش و دستاوردی اشباع نمی‌شویم و گام‌های بیشتری برمی‌داریم. هرچند آن سفری که چنین دستاوردی دارد سفر در آفاق و انفس است. در زندگی و زمانه مردم، در رنج‌های‌شان، در رویاهای‌شان و... افسوس که فرصت کوتاهی داریم تا در این دنیای شلوغ و پرهیاهو چنین سفرهایی را تجربه کنیم و این‌جاست که باید به دنیای سفرنامه‌ها پناه ببریم تا کارکردهای سفر واقعی را برای ما داشته باشند تا دیدمان را وسیع کنند. در این پرونده و با شروع فصل زمستان که فرصت کمتری برای سفر خواهیم داشت از سفرنامه‌خوانی می‌گوییم؛ از این‌که با هر سفرنامه‌خوانی فرصتی برای غرق شدن در یک دنیای تازه و شیرین خواهیم داشت.

سفر، شروع بازگشت به‌خویشتن...
شبکه‌های اجتماعی که رونق گرفتند؛ سفر از یک اتفاق بزرگ برای شناخت دنیا و مفهوم زندگی، کمابیش به یک حرکت ادایی تبدیل شد؛ حالا نماد سفر به‌جای شناخت و کنجکاوی، شده کمپرهای لوکس و املت در طبیعت. درحالی‌که سفر باید سیری باشد که ما در آفاق و انفس داریم؛ تا در مسیر دیدن دنیا، خودمان را بهتر بشناسیم، معنایی مهم در زندگی پیدا کنیم و سوغاتی برای زندگی‌مان بیاوریم؛ سوغاتی که یک «منِ تازه» بعد از یک سفر است. ضرب‌المثل انگلیسی معروفی هست که می‌گوید: «اگر فقط لندن را دیده باشی لندن را هم نمی‌شناسی». یعنی بدون آن‌که دنیا را ببینی، مردم را مشاهده کنی و در زیست‌شان تامل کنی نمی‌توانی بگویی آن‌جایی که از آن آمده‌ای چه ویژگی‌های خوب و بدی دارد؛ بخش مهمی از این شناخت در مقایسه با دنیای بیرون از فرهنگ شهر و دیارت شکل می‌گیرد. بخش دیگری از آن‌چه باید باشیم هم پاسخ به این سوال است که پیش از این چگونه بودیم و سفر ما را به دل تاریخ می‌برد تا با آن‌چه بودیم هم مواجه کند. فواید سفر البته سفری که هدفش استراحت و خرید نباشد، نمی‌توان عیناً با سفرنامه‌خوانی برابر دانست؛ گاهی باید فقط و فقط سفر رفت تا اضطراب و تشویش درونی را کاهش دهیم؛ از ازدحام نوتیفیکشن‌ها، پیامک‌ها، ایمیل‌ها و قرارهای کاری دور شویم تا بتوانیم بهتر فکر کنیم؛ عمیق‌تر به درون‌مان نگاه کنیم؛ گاهی هم فقط باید سفر برویم تا استراحت کنیم و حتی کمی بطالت بزنیم بر جسم و روح تا انرژی جمع کنیم برای شروعی تازه. تا بهتر خودمان را پیدا کنیم. گاهی هم می‌شود سفرنامه خواند تا در زیست نویسنده در موقعیتی که ما نمی‌توانیم در آن سهیم باشیم تامل کنیم. سفرنامه‌خوانی می‌تواند لذت مطالعه را به ما برگرداند؛ لذتی که در کتاب‌های درسی کم با آن مواجه می‌شویم. در کتاب‌های جدی نظریه‌پردازی و... سخت با آن روبه‌رو می‌شویم و در کتاب‌های زرد و بازاری هم در کل هیچ نسبتی با آن نخواهیم داشت. سفرنامه‌خوانی از معدود ژانرهای مطالعه است که در عین جذاب و شیرین بودن عمیق هم هست.   

سفر و سفرنامه؛ عمق دادن به زندگی

ما نمی‌توانیم زمان بخریم، نمی‌توانیم گذر عمرمان را متوقف کنیم، اما می‌توانیم به زمان و زندگی‌مان عمق دهیم تا تجربه متفاوتی از گذرانش داشته باشیم. دقت کردید یک هفته معمولی چه بی‌خاطره، چه بی‌تجربه و چه تخت و ساده می‌گذرد؟ اما یک هفته در سفر مملو از تجربه‌هاست؛ انگار هم زود گذشته، هم چون خاطرات زیادی از آن داریم طولانی بوده. تجربه ما از زمان در هنگام سفر یا مطالعه جور دیگری است؛ برای همین است که اگر سفر می‌رویم که حس و حال خوبی دارد؛ وقتی به خانه برمی‌گردیم حس می‌کنیم مدت بسیاری طولانی نبودیم. تجربیات مختلفی مثل وبگردی یا بازی رایانه ای، ممکن است در لحظه حال ما را با ترشح هورمون دوپامین خوب کند؛ اما با فروکش هورمون یا نیاز داریم دوباره تجربه مشابهی داشته باشیم تا لذت ببریم؛ یا حس بدی از بطالت بابت کاری که کردیم به سراغ‌مان می‌آید؛ یعنی اثر لذت‌بخش گیم کوتاه است؛ اما سفر و مطالعه نشاط پایداری در ما ایجاد می‌کند که بدون رخوت روی زندگی تمرکز کنیم. بسیاری از مدیران تراز اول غول‌های فناوری دنیا قبل از شروع یک پروژه جدید، برای تمرکز سراغ سفر در نقطه‌ای دنج می‌روند؛ چون سفر و جدا شدن از زندگی روزمره مجال فکر کردن بهتر را به ما می‌دهد. سفر کمک می‌کند تعریف بهتری از حال خوب و خوشبختی داشته باشیم؛ از همه مهم‌تر از آن‌جایی که مجاورت، مشابهت می‌آورد؛ ما به‌نوعی برایندی خواهیم بود از افراد یا که بیشترین ارتباط را با آن‌ها داریم؛ حالا اگر یکی از پررنگ‌ترین چیزها در زندگی ما سفر و سفرنامه‌خوانی، با هدف کسب تجربه، پالایش روح و درک بهتر زندگی باشد ما از سفر رنگ می‌گیریم، اندیشه و در نتیجه رفتارمان هم متفاوت می‌شود. متاسفانه بسیاری از ما وقتی به سفر می‌رویم؛ حتی وقتی در یک بوم‌گردی حاضر می‌شویم به‌جای آن‌که از سفر، فرصت تجربه سبک زندگی‌های متفاوت و... رنگ بگیریم خودمان را به آن اتمسفر تحمیل می‌کنیم. این‌جاست که سفرنامه‌خوانی به ما کمک می‌کند یاد بگیریم چگونه دنیای مقصد را از دریچه چشم یک مسافر کنجکاو ببینیم و درک کنیم. چه آن مقصد کشورمان خودمان باشد و مسافر یک مستشرق زمان صفوی، چه مقصد جایی دور از دنیا باشد و مسافر هموطنی که سال 1403 رفته آن‌جا.

سفر و درک بهتر از زندگی
ما تصور می‌کنیم سفر وقتی آموزنده و جالب است که ما به نقطه‌ای دور از دنیا برویم. اما فقط این نیست؛ سفر کوتاه کریس رونالدو به کشور را مرور کنید. آن سفر فرصتی جالبی بود برای این‌که خود کریس را متفاوت از آن‌چه از او به‌عنوان یک فوتبالیست از خودراضی سراغ داریم بشناسیم. حتی نسل «زد» کشورمان را هم بهتر شناختیم؛ دنیا و دغدغه‌های‌شان. این سفر فرصت خوبی بود تا از دید افرادی چون او با کشور خودمان، فرهنگش، زیرساخت ورزشش و... مواجه شویم. از توجه او به غذا و هنر ایرانی، تا کلافگی‌اش از بازی در زمین چمنی که برای ما عادی است. این مثال نشان می‌دهد در هر سفری چه ظرفیت‌های مهمی وجود دارد برای درک بهتر دنیا و زندگی. به‌طور مثال برای ما که سال‌ها در شهر و کشورمان زندگی کردیم فرهنگ رانندگی خیلی عادی تلقی می‌شود؛ اما برای یک گردشگر نوع رانندگی ما بسیار عجیب است و از زاویه دید اوست که ماجرا را بهتر درک می‌کنیم. همین‌طور شاید چندان که باید قدر داشته‌های‌مان را هم ندانیم، از خانه‌های تاریخی، مناطقی که ثبت میراث فرهنگی شدند؛ صنایع و هنرهای قدیمی، غذاها، شخصیت‌ها و... وقتی یک گردشگر در زمان کوتاهی که به کشورمان می‌آید می‌خواهد با همه این‌ها آشنا شود و از تجربه نزدیک با آن‌ها به وجد می‌آید تازه ابعاد ماجرا را بهتر درک می‌کنیم. این نکته را هم نباید فراموش کرد که ما در مسیر از آن‌چه هستیم تا آن‌چه باید باشیم باید درک بهتری از خودمان داشته باشیم؛ این‌که چه بودیم و... چه هستیم. سفر و سفرنامه به‌نوعی کارکرد حافظه برای یک انسان را دارند؛ حافظه‌ای که از اتفاقات و خاطرات خوب پر باشد؛ عزت نفس بالاتری دارد؛ تن به هر رفتاری نمی‌دهد و افق دیدش متفاوت است. کسی که از دل سفر و سفرنامه پیشینه شهر، دیار و کشورش را بداند راحت مرعوب فرهنگ‌های دیگر و... نمی‌شود. دقت کردید وقتی سفر هستید راحت از کسب‌وکارها، بناهای تاریخی و شیوه پخت غذا سوال می‌کنید؛ اما شاید در شهر خودتان حتی یک نشانی را از دیگران نپرسید. سفر و سفرنامه ما را مثل یک کودک مشتاق و غیرخجالتی کنجکاو و پرسشگر نگه می‌دارد.
​​​​​​​
​​​​​​​سفرنامه‌ها برنده رقابت با بلاگرها
وقتی با سفر و سفرنامه افق دیدمان گسترده‌تر شد یعنی پخته‌تر شدیم؛ یعنی با یک اتفاق کوچک خیلی ناراحت نمی‌شویم و با یک موج موافق از روزگار خیلی مغرور نمی‌شویم. سفر غیر از کاهش اضطراب، افزایش تفکر عمیق و بهبود کیفیت خودشناسی ما، یک نتیجه دیگر هم دارد؛ سفر کمک می‌کند آرامش درونی داشته باشیم. اما باید تصویر دقیق و خوبی از سفر و سفرنامه داشته باشیم. هر سفری سراسر تجربه نیست؛ هر سفرنامه‌ای هم همه کارکردهای سفر را تامین نمی‌کند.
فراتر از تصویر رایج
رسانه‌ها، دولت‌ها و بسیاری از آثار پژوهشی تصویری عینی، ملموس و دقیق از کشورها ندارند؛ برخلاف بیشتر سفرنامه‌ها. دولت‌ها با اهدافی مثل جذب گردشگر کشورشان را رنگ و لعاب شده نشان می‌دهند. بلاگرها، برخی از مستندسازان و... متاثر از فضای دیگری تولید اثر می‌کنند. اما سفرنامه‌ها تجربه حضور یک نفر در آن اتمسفر است؛ فردی که قرار نیست مثل یک پژوهشگر بی‌طرف باشد. اما مقرض هم نیست. پژوهش‌ها ادبیات علمی دارند اما زیست فرد به آن ضمیمه نشده؛ اما سفرنامه‌ها شباهت زیادی به این دارند که خود ما یک چنین تجربه‌ای را از سرگذراندیم.
شوک‌های فرهنگی بامزه      
سفرنامه‌ها زندگی یک آدم در موقعیتی تازه را نقل می‌کنند که می‌تواند لبریز از شوک فرهنگی باشد. شوک‌های فرهنگی بعضاً پندآموز و در بیشتر مواقع بامزه هستند. چیزی که در یک اثر مستند، پژوهش یا بلاگرهایی که فقط لحظات شیرین را به اشتراک می‌گذارند نمی‌بینیم.
ظرفیت‌های مردم‌شناسانه سفرنامه‌ها
سفرنامه خوب داخل هتل، رستوران، مراکز خرید مجلل نمی‌گذرد؛ سفرنامه خوب به دل زندگی مردم معمولی و کف خیابان مقصد می‌رود و ظرفیت مردم‌شناسانه قدرتمندی دارد.
سفرنامه مکمل می‌خواهد
در عین‌حال برای شناخت یک کشور و سبک زندگی مردمانش، یا درک سبک و سیاق زندگی مردم در عصر صفوی و قاجار، اتکاء به سفرنامه‌ها کافی نیست. سفرنامه‌ها با همه نقاط قوت جدی که دارند با مطالعات دیگر تکمیل می‌شوند.
سفرت را ثبت کن
در عین حال بد نیست خود ما حتی در سفرهای ساده‌مان دست به قلم شویم؛ برخلاف استوری‌های تصنعی اینستاگرام که لحظه را می‌سازند ما لحظه‌ای که در سفر تجربه کردیم را ثبت کنیم؛ نوشتن فقط ثبت وقایع نیست؛ باعث می‌شود ما دوباره و به شکل بهتری با افکارمان و آن‌چه برما گذشته روبه‌رو شویم. آدم‌ها را بدون شهرها و شهرها را بدون آدم‌ها نمی‌توان شناخت؛ از طرفی شناختی که از دل تجربه‌ها بیرون می‌آید را بدون ثبت کردن نمی‌توان نهادینه کرد. پس غیر از سفرنامه‌خوانی به نوشتنش هم نیاز داریم تا سوغاتی که از سفر داریم فراتر از کالایی که در مقصد خریدیم؛ ذهنی باشد که جلا داده‌ایم.

10 شماره آخر
پربازدیدهای خراسان آنلاین