ناگهان شعر

نویسنده:

مترجم:

رسول یونان



شعر اول:
فقط تاریکی می‌داند
ماه چقدر روشن است
فقط خاک می‌داند
دست های آب
چقدر مهربان!
معنی دقیق نان را
فقط آدم گرسنه می‌داند
فقط من می‌دانم
تو چقدر زیبایی

شعر دوم:
بـارانی مورب
در نیمروزی آفتـابـی
هیچ اتفاقی نیفتاده اسـت
تنها تـو رفته ای
اما من
قسم می خورم کـه ایـن باران
بارانی معمولی نیسـت
حتما جایی دور
دریایی را به باد داده اند

شعر سوم:
دیگر با صدای بلند نمی خندم
با صدای بلند حرف نمی زنم
دیگر گوش نمی دهم
به صدای باد
دریا
پرنده
پاواروتی
پاورچین پاورچین می آیم و
می روم
بی سروصدا زندگی می کنم
تو در من به خواب رفته ای

شعر چهارم :
تو ماه را
بیشتر از همه دوست می‌داشتی
و حالا
ماه هر شب
تو را به یاد من می آورد
می خواهم فراموشت کنم
اما این ماه
با هیچ دستمالی
از پنجره ها پاک نمی شود.
10 شماره آخر
پربازدیدهای خراسان آنلاین