احساسمان به شهر، کندوکاو خودمان است
نویسنده:
مترجم:
پیچیدگی شهر آن است که هم قفس است و هم رهایی، شهر گاهی چنان تنگ میشود که راهی به جز فرار از او نیست و گاهی چنان پذیرا که جایی چون آغوش او نه. شهرها پوشیدهاند از هزار تناقض: چرا دوستشان داریم؟ چرا دوست داشتنمان را نمیفهمند؟ چرا چنان نیست که در خور عشقمان باشند؟ این همه دلبستگی به شهرها از کجا میآید؟ چرا روزی محبتشان را میبینیم و روز دیگری کین و قهرشان را؟ چرا وقتی در شهر آرامیم و زمانی آشفته؟ چرا نه طاقت دوریشان را داریم و نه توان تحمل شان را؟ چرا هزار خاطرهمان با شهرهاست و هزار آسیب از شهرها؟ گویا پاسخ این سؤالات در دوری و فاصله است؛ تا در فراق شهر خودمان را پیدا کنیم و شهر را از دور تماشا کنیم؛ تماشایی که بیش از تماشای شهر، تماشای خودمان است.
برگرفته از کتاب «بمبئی رقص الوان است»
برگرفته از کتاب «بمبئی رقص الوان است»
10 شماره آخر