درباره تهدید هستهای عراقچی
علیرضا حجتی
عباس عراقچی از زمانی که سکاندار دستگاه سیاست خارجی ایران شده، حداقل تا الان نشان داده است Real Politic را میشناسد. وزیر خارجه دولت چهاردهم تا این جای کار «جهان را همانگونه که هست میبیند نه آن گونه که باید باشد.» این جمله تمام اختلاف رئالیسم و ایدهآلیسم در روابط بینالملل است. مواضع این دیپلمات ایرانی در لیسبون هم بر اساس آنچه روزنامه «گاردین» منتشر کرده، بر اساس مفروضات واقع گرایی است. اینکه عراقچی در شرایط کنونی با توجه به سردی بیش از حد و تنش گسترده میان ایران و اروپا دورنمایی از همکاری نمیبیند یا اینکه در آستانه مذاکرات ژنو میگوید به این گفت و گوها خوشبین نیست، برخاسته از واقعیات موجود است. عراقچی متقاعد شده است که تروئیکای اروپایی انتخاب برگشت ناپذیر خود را در تقابل حداکثری با ایران کرده و قصد دارد این مسیر را دست کم تا اکتبر ۲۰۲۵ و موعد به سرآمدن قطعنامه ۲۲۳۱ و مکانیسم ماشه تا انتها طی کند. تخریب سفر مثبت رافائل گروسی به ایران و ریجکت پیشنهاد سخاوتمندانه ایران در توقف غنیسازی ۶۰ درصد در ازای عدم صدور قطعنامه در شورای حکام آژانس، بعد از تحریم ناوگان هوایی ایران و بیانیه اهانت آمیز درباره اشغالی خواندن جزایر سهگانه ایرانی، این را اثبات میکند. برای همین عراقچی در پرتغال گفته است: به نظر می رسد کشورهای اروپایی به ویژه بریتانیا، آلمان و فرانسه سیاست تقابل را انتخاب کرده اند. در همین نقطه است که دهمین وزیرخارجه جمهوری اسلامی ایران یک روز قبل از مذاکرات ژنو صریح تر شد و تلاش کرد یک برگ جدید روی میز بگذارد تا اصطلاحا دست مذاکره کنندگان امروز را پرتر کند. عراقچی به طور واضح از «سلاح هستهای» صحبت کرد. تهدید عراقچی مثل هر موضع دیپلماتیک از یک متن و فرامتن تشکیل میشود. لایه اول اظهارات وزیر خارجه ایران ارائه یک تهدید معتبر است تا اروپا از مسیر انتخابی خود صرف نظر کند یا در نظام محاسباتی آنها اخلال ایجاد شود. فرامتن و لایه دوم گفتههای عراقچی درباره چرخش دکترین هستهای ایران به سمت سلاح، بازگذاشتن دریچهها و منافذ گفت و گو، در حقیقت پالس مذاکره است. قابل درک است که یک دیپلمات در قامت وزیر خارجه ایران تمامی راههای مذاکره با غرب را مسدود نکند. اما باید به ظرایفی توجه داشت! جهان دیپلماسی، روابط بینالملل و سیاست خارجی، عرصه «پیچیدگیها» و «عدم قطعیتها» است. در این آوردگاه هیچگاه نباید نیت قطعی یک واحد سیاسی توسط رقبا یا دشمنان شناسایی شود. اگر غرب اصطلاحا از بین سطور تهدیدات هستهای ایران به این ادراک و جمع بندی برسد که تهدید ایران در ساخت سلاح جدی نیست نه تنها پای میز مذاکرات نتیجه بخش نخواهند آمد، بلکه این بهانه را خواهند داشت تا برنامههایی تهاجمی مثل حمله به تاسیسات هستهای ایران را پیدا کنند.در حال حاضر متاسفانه تهدیدات مکرر ایران درباره احتمال تغییر دکترین هستهای اثر کافی روی طرف مقابل نگذاشته و تکرار آن دارد اصل تهدید را هم بیخاصیت میکند. ایران اگر حتی خواهان مذاکره است با پشتوانه «سلاح» و «زرداخانه هستهای» نمیتواند قدرتمندتر بر سر میز حاضر شود و امتیازات بزرگی دریافت کند؟