درست چند ساعت بعد از اعلام آتش بس در لبنان به یکباره اعلام شد که تروریست های تکفیری که حدودا از چهار سال قبل تهاجم خود را متوقف کرده بودند و نوعی آتش بس در سوریه برقرار شده بود، حملاتی را به سمت حلب دومین و حتی پرجمعیت ترین شهر سوریه آغاز کرده اند که در همان مراحل اولیه ، بر تعدادی از روستاهای حومه حلب تسلط یافته و دیشب نیز محورهایی در غرب و جنوب حلب را اشغال کردند. حتی تصاویری منتشر شد که تروریست ها به مرکز شهر حلب رسیده و به جشن و پایکوبی پرداختند. بر اساس اخبار منتشر شده رهبری حملات را گروه «تحریرالشام» یا همان جبهه النصره سابق که شاخه ای از «القاعده» است، بر عهده دارد و چندین گروه دیگر همچون گروه «ترکستانی» مورد حمایت ارتش ترکیه که ترکیبی از تندروهای آسیای میانه و ترکمن های سوریه هستند، در این حملات نقش دارند.در دوران جنگ داخلی سوریه، گروه تحریرالشام از جمله گروه های فعالی بود که مورد حمایت مالی و نظامی ترکیه و عربستان قرار داشت. حتی در مقاطعی خبرهایی منتشر می شد که زخمی های آن ها در بیمارستان های اسرائیل مداوا می شوند، بنابراین، طبیعی است که این حملات نمی تواند بدون حمایت و چراغ سبز ترکیه و به احتمالی اسرائیل صورت گرفته باشد. واقعیت این است که از بعد از ۷ اکتبر منطقه تحولات جدیدی را تجربه می کند و کشورهای مهم منطقه نیز تلاش می کنند در این روند در حال تغییر، نه تنها وزن ژئوپلیتیکی خود را حفظ کنند، بلکه بر این وزن بیفزایند.
نقش اردوغان در این میان چیست؟
اردوغان در اظهار نظر جدیدی عنوان داشته است که کمربند امنیتی از مدیترانه تا مرز ایران می کشیم. رئیس جمهور ترکیه با ادعای برنامههای آنکارا برای تقویت امنیت مرزهای جنوبی کشورش مدعی شده است که کمربند امنیتی از مدیترانه تا مرز ایران را برای مقابله با تروریسم تکمیل خواهد کرد! سیاست اصولی اردوغان درباره وضعیت فلسطین و رژیم همواره با نوعی ریاکاری مفرط و توام با منفعت طلبی همراه بوده است. پس از ۷ اکتبر، همزمان با اعلام مواضع تند نسبت به رژیم از سوی اردوغان، شاهد اعزام کشتی های ترکیه برای تامین نیازهای رژیم صهیونی بوده ایم. اکنون نیز در پی مواضع نوعثمانی گرایانه اردوغان، مهم ترین دستاورد فعال سازی گروه های تکفیری طرفدار اردوغان در سوریه، حمایت از رژیم صهیونی است تا پیگیری طرح های بلندپروازانه اردوغان. به عبارتی دیگر اردوغان با افزایش دامن زدن به درگیری ها در سوریه، برخلاف مواضع ضد اسرائیلی اش، به شدت در راستای منافع این رژیم حرکت می کند.ناگفته هم نماند که ترکیه چه چراغ سبزی برای این حمله نشان داده باشد، چه موافقت، هدفش صرفا انتقامگیری از اسد به علت مواضع اخیرش نیست، بلکه هدف دیگر احتمالا تدارک تحرکی علیه حکومت خودگردان کُردی در آیندهای نه چندان دور باشد و چه بسا خروج نیروهای روسیه از تل رفعت پیشدرآمدی برای آن باشد.
نقش اسرائیل در این میان چیست؟
رژیم صهیونی نیز به نظر می رسد تلاش دارد تا با درگیر کردن نیروهای نیابتی خود و ترغیب نیروهای تکفیری طرفدار ترکیه در سوریه، تمرکز نیروهای مقاومت را به خارج از محیط نزدیک خود جلب کند. در واقع تل آویو بعد از پیش کشیدن طرح ۶۰ روزه آتش بس با لبنان تمرکز درگیری ها در مرزهای خود را کاهش داده و حالا با آسودگی از اتمام درگیری ها در این منطقه، جبهه سوریه را فعال کرده است.صلاح الدین خدیو، کارشناس مسائل بین الملل و پژوهشگر مسائل کردی نوشت: به جرئت می توان گفت در سال های گذشته وجود و حضور اسرائیل در معادلات سوریه بیشتر و مهم تر از نقش ایران و روسیه بوده است.اکنون که مخالفان بدون هیچ مشکلی از جانب نیروی هوایی اسرائیل به سوی مرکز حلب پیش می روند، نمی توان از ارزیابی منافع اسرائیل و موضع واقعی آن در این باره گذشت.آیا هدف قطع ارتباط میان حزب ا... و سوریه است؟یا هدف مجازات سوریه به خاطر ادامه همکاری با ایران است؟آیا نقشه بزرگ تر و پیچیده تری برای سقوط اسد و بازگرداندن سوریه به محور عربی و پیگیری پیمان ابراهیم وجود دارد؟ یک فرضیه احتمالی دیگر وجود نوعی همکاری پنهان میان ترکیه و اسرائیل بر سر سوریه است؛درست مانند پیمان مخفی آلمان نازی و روسیه شوروی برای تقسیم لهستان. پیمانی که در سپتامبر 1939 به حمله همزمان آن ها به لهستان و تقسیم آن به دو منطقه نفوذ روسی و آلمانی انجامید.در سوریه، اسرائیل و ترکیه هریک منافع و اهداف مشخصی را دنبال می کنند.اسرائیل در پی منزوی کردن حزب ا... و قطع سرپل های زمینی آن با ایران است.ترکیه هم نقشه برچیدن دولت دوفاکتوری کرد را در سر دارد.اگر چنین باشد، موضع روسیه چیست؟ ترکیه و اسرائیل هر دو در جنگ اوکراین مواضعی بینابین و بیشتر نزدیک به روسیه گرفته اند.آیا قرار است اوکراین و دولت اسد وجه المصالحه شوند؟آیا این بخشی از یک بازی بزرگ با مشارکت ترامپ است؟اما این تحولات موجب کاهش نفوذ روسیه در سوریه نمیشود؛ به این علت که صحنهگردانان اصلی سیاست در سوریه بازیگران خارجی هستند، نه دولت آن و نه مخالفانش. از این رو، اگر مسکو پشت پرده و جداگانه با ترکیه و اسرائیل در سوریه بسته باشد، در آینده به عنوان تنها متحد دمشق بدون حضور قوی رقیب ایرانی نقشآفرینی بیشتری میتواند داشته باشد. همچنین با بازگشت ترامپ، احتمال تلاش برای وجه المصالحه قرار دادن حضور ایران در سوریه بیشتر میشود. اگر قبلا منطقه نگران اتحاد چهارگانه ترامپ، نتانیاهو، بن سلمان و بن زاید بود، «احتمالا» در آینده شاهد مثلث ترامپ، پوتین و نتانیاهو باشد. البته آن چه بیان شد، خوانشی اولیه بنا بر برخی نشانههاست و برای شناخت بهتر موضع واقعی روسیه باید دید در روزهای آتی چگونه عمل خواهد کرد. یک فرض دیگر عاملیت مستقیم و مستقل اپوزیسیون سوریه و گروه تحریرالشام است.آیا آن ها با مشاهده ضربه خوردن حزب ا... و بمباران مداوم اهداف ایرانی توسط اسرائیل و لطمه دیدن قدرت نظامی اسد در بمباران های روزمره، فرصت را مغتنم شمرده اند؟پاسخ این پرسش ها به تدریج در روزها و هفته های آینده معلوم می شود!در نهایت آن چه باید به آن تصریح کرد، عدم غفلت از تحولات سوریه است. سوریه را باید به نوعی صحنه درگیری جبهه غرب و شرق تلقی کرد، نه یک درگیری ساده منطقه ای.مشکلات ناشی از درگیری ها در این جبهه می تواند کل جبهه غرب و شرق را درگیر کند.
فراخبرجنگ حلب؛ بدقولی یا فرصت طلبی اردوغان؟
علی حیدریسال 2018 وقتی نشست سران اجلاس آستانه در تهران برگزار می شد، دو سال از آزادسازی حلب به دست ارتش سوریه، با کمک محور مقاومت و روسیه گذشته بود. روسیه مشغول بمباران ادلب بود و ارتش سوریه نیز قصد انجام عملیاتی بزرگ در ادلب را داشت تا آخرین لانه تروریست ها را نیز ویران کند.در اثنای نشست تهران، اردوغان که وضع تروریست ها را می دید، از روی استیصال از پوتین درخواست کرد که حملات به ادلب متوقف شود. اردوغان در آن نشست گفت، در صورت عدم جلوگیری از اقدامات نظامی سوریه در ادلب، کشتار وسیعی در این شهر روی خواهد داد و افزود که تضمین می کند ادلب تنها در دست نیروهای معتدل باشد.بر این اساس ترکیه متعهد شد که جلوی تروریست های مسلح در ادلب را بگیرد و در عوض، ارتش سوریه هم عملیاتش را متوقف کند. حالا 6 سال از آن قول گذشته و تروریست ها در ادلب با حمایت ترکیه حمله ای علیه حلب را ترتیب داده اند. نقش تسلیحات و لجستیک و حمایت سیاسی ترکیه در این حمله به صورت روشن قابل مشاهده است.می توان گفت که اردوغان از این اقدام 2 هدف را دنبال می کند؛ اول: به دست آوردن حلب که منطقه بسیار مهمی برای ترکیه است و از سال 2016 که آزاد شد برای جریان حاکم ترکیه بسیار گران آمد. ترکیه به حلب به عنوان یک سرزمین خارج از مرز رسمی نگاه می کند و هر ساله برای این استان و نیز موصل به صورت نمادین بودجه ای یک لیره ای در نظر می گیرد. دوم: تحت فشار قراردادن بشار اسد برای عادی سازی روابط با ترکیه تا بتواند علاوه بر حل مشکل پناهجویان، بر بحران امنیتی کردهای شمال سوریه با کمک دمشق فائق آید.از نظر ترکیه و اردوغان اگر کردها بتوانند در شمال سوریه انتخابات محلی برگزار کنند، مرحله بعدی تشکیل ساختار حکومتی شبیه اقلیم کردستان عراق است !