در حالی که ایران درگیر جنگی چندبعدی استاز تقابل نظامی در منطقه تا جنگ شناختی و رسانهایتصویر سردار قاآنی در حسینیه امام خمینی میتوانست فرصتی برای بازنمایی قدرت منطقهای ایران باشد، اما روایتهای سطحی و تخریبی، این فرصت را به تهدیدی روانی علیه امنیت ملی تبدیل کردند. از منظر راهبردی، حضور سردار قاآنی در تهران، در بحبوحه تحولات پیچیده سوریه، نه یک ضعف که حرکتی هوشمندانه و پیامآور بود. این حضور نداشتن میدانی، پیامی دیپلماتیک به دولت سوریه و بشار اسد منتقل میکند: حمایت ایران از سوریه، در کنار تمام هزینههایی که به دوش گرفته شده، وابسته به هماهنگی متقابل است. پیام واضح این است که در صورت تغییر رویکرد دمشق، گروههای معارض میتوانند به راحتی تا دروازههای دمشق پیشروی کنند. این روایت، نه تنها قدرت منطقهای ایران را به رخ میکشد، بلکه بیانگر جایگاه کلیدی ایران در معادلات امنیتی منطقه است. دولت سوریه باید بداند بدون پشتیبانی ایران مخالفان مسلح دولت سوریه به راحتی تا فتح دمشق پیش خواهند رفت.اما متأسفانه، برخی جریانهای سیاسی در داخل کشور، با بیتوجهی به حساسیت این پیام و تبعات آن، روایت دیگری را جایگزین کردند. این جریانها، که به جای نگاه ملی به سیاست خارجی، رویکرد جناحی و حزبی را بر آن تحمیل میکنند، نه تنها امنیت ملی را در معرض تهدید قرار میدهند، بلکه اعتماد عمومی به توانمندیهای راهبردی کشور را نیز تضعیف میکنند. چنین رویکردهایی نیازمند بازنگری جدی است. سیاست خارجی ایران در منطقه غرب آسیا، از جمله در سوریه، بر پایه اصول بازدارندگی و نقشآفرینی فعال شکل گرفته است. این اصول، به واسطه هزینههای سنگین اقتصادی و نظامی، سرمایهای برای امنیت و منافع ملی ایران به شمار میروند. هرگونه آسیب به این سرمایه، از طریق روایتهای مخرب داخلی یا تضعیف جایگاه فرماندهان نظامی، تهدیدی جدی برای آینده کشور محسوب میشود. سیاست خارجی و منطقهای، عرصهای برای رقابتهای جناحی و تسویهحسابهای حزبی نیست. این جریان سیاسی باید به یاد آورد که امنیت ملی و منافع منطقهای ایران، فراتر از بازیهای انتخاباتی و درگیریهای جناحی است. تخریب فرماندهان نظامی که هر روز جان خود را برای حفظ امنیت کشور به خطر میاندازند، چیزی جز تضعیف جبهه داخلی و خوشحالکردن دشمنان ایران نیست. رادیکال های سیاسی ظاهرا فراموش کردند که فرمانده کل قوا رهبر انقلاب هستند.
از سوی دیگر، مدیریت پیام در عصر جنگ شناختی باید به عنوان یک اولویت استراتژیک دیده شود. انتشار تصویری از سردار قاآنی میتوانست در رسانههای داخلی و خارجی به گونهای بازتاب یابد که نه تنها جایگاه منطقهای ایران را تقویت کند، بلکه پیام قدرت و اقتدار ایران را به دشمنان مخابره کند. اما تبدیل این فرصت به ابزاری برای تسویهحسابهای جناحی و حزبی، بیانگر ضعف در درک پیچیدگیهای دیپلماسی رسانهای است. اکنون زمان آن است که نخبگان سیاسی و رسانهای کشور، به جای استفاده ابزاری از سیاست خارجی برای اهداف کوتاهمدت، به ضرورت انسجام ملی و اولویتبندی منافع کلان توجه کنند. سیاست خارجی، عرصه بازیهای حزبی نیست؛ بلکه حوزهای برای تقویت جایگاه بینالمللی و حفظ امنیت ملی است. ایران امروز بیش از هر زمان دیگری نیازمند یکپارچگی در روایتهای داخلی و خارجی است و هرگونه پیام ضعف کمک به تکمیل پازل دشمن است. در مواجهه با تهدیدات منطقهای و جهانی، اتحاد میان نهادهای حاکمیتی، رسانهها و جامعه نخبگانی میتواند تضمینی برای حفظ و ارتقای جایگاه ایران در معادلات بینالمللی باشد. اگر نتوانیم از فرصتها در راستای تقویت قدرت نرم و سخت کشور بهرهبرداری کنیم، نتیجه چیزی جز کاهش سرمایههای ملی و تقویت دشمنان نخواهد بود. اگر توانایی کمک به جبهه مقاومت را ندارید حداقل کار این است که در این موارد سکوت کنید و در زمین بازی دشمن توپ نزنید!