printlogo


بقا؛ شهسوار شعر و نیکوکاری
علیرضا حیدری

​​​​​​​
 آخرین دیدارم با مهربان‌شاعر نیکوکار، استاد باقرزاده در جلسۀ زنده‌یاد قهرمان بود و در خردسرای فردوسی و حسرت‌آمیزتر این‎که مدیر آن نشست هم زنده‌یاد رضا افضلی بود. این دو بزرگوار دستگیر من بودند برای پایان‌نامه‌ای که موضوعش را «انجمن‌های ادبی مشهد» انتخاب کرده بودم و اگر این دو عزیز دستم را نمی‌گرفتند، دستم خالی خالی بود. تا فراموش نکرده‌ام این را هم بیفزایم که در هفته‌های واپسین عمر ایشان بود که به پیشنهاد استاد نیک، با علیرضا قزوه و دوستانی دیگر به دیدنش رفتیم و قزوه قول داد که برنامۀ درخوری برای استاد بقا درنظر گرفته شود و البته درگذشت استاد این فرصت را ستاند.
این روزها نام استاد باقرزاده در مشهد بیشتر شنیده شد. اول در رونمایی از مجموعه اشعار زنده‌یاد قدسی و دیگری در همایش «شب‌های نیکوکاری» در دانشگاه فردوسی که «شب استاد باقرزاده» نام داشت. در این برنامه بر وجه نیکوکاری استاد تأکید شد که در کنار وجه ادبی و شاعری او درخشان و چشمگیر بود.
زنده‌یاد استاد علی باقرزاده (بقا) که سفر ابدی دوستان خود (زنده‌یادان: غلامرضا قدسی، ذبیح‌ا... صاحبکار، احمد کمال‌پور و محمد قهرمان) را به چشم دیده بود، پس از درگذشت آن شاعران، بزرگِ شعر مشهد و خراسان بود و وجودش رونق محافل شعری. مشهد نبودم که خبر درگذشتش را زنده‎یاد جلیل فخرایی داد که باز هم باید از نبودن این خبرنگار شاعر و دوست همۀ شاعران، حسرتی دیگر را به دل افزود. در همان سفر تصمیم گرفتم مطالبی برای انتشار به یاد استاد آماده کنم. در آن نیمۀ شب به هر کسی که زنگ زدم، نه نگفت و بغض‌آلود مرا همراهی کرد. آن‎چه در نگاه همه مشترک بود، علاوه‌بر ویژگی شاعری او به‌ویژه امتیاز قطعه‌سرایی ـ که در این روزگار تحفۀ کمیابی است ـ به دو امتیاز دیگر یعنی فروتنی و نیکوکاری او انگشت می‌گذاشتند.
گنجینه شعر و نیکوکاری
او نیکوکاری بود که با احداث مدرسه‌، خوابگاه و کارآفرینی در خراسان، نامی نیک از خود برجای گذاشت. در آخرین روزهای نوروز از آخرین سال عمر پربرکتش، قراری گذاشتم و دوساعتی مهمان استاد بودم. زنده‌یاد استاد علی باقرزاده فروتن بود و گشاده‌رو. گنجینه‌ای از خاطرات گذشتۀ انجمن‌های ادبی این شهر بود که با حافظۀ قوی‌ای که داشت از گذشتۀ ادبی می‌گفت و خاطراتی که هرکدام گوشه‌ای از تاریخ شعر معاصر و به‌ویژه شعر مشهد را بازگو می‌کرد. این ماه‌های اخیر بیشتر با استاد مراوده داشتم و او چه‌ حرف‌های زیادی داشت برای شنیدن.
قطعه سرای برجسته هم روزگار ما 
گرایش او به قطعه‌سرایی، استاد باقرزاده را از دیگر شاعران متمایز ‌کرده بود. برخی از صاحب‌نظران با توجه به همین قطعات، وی را پس از «پروین اعتصامی» برجسته‌ترین قطعه‌سرای معاصر دانسته‌اند. شعرهای «حب وطن» و «بخشدار هویزه را گفتند؛ ترک کن شهر خویشتن را زود» در حال و هوای دفاع مقدس از سروده‌های باقرزاده است. در شعر خراسان برخی شاعران با احیای قالب‌های شعر کلاسیک و به‌روزآوری این قطعه‌ها در ادبیات معاصر جایگاه ویژه‌ای یافتند. استاد کمال در قصیده، استاد باقرزاده در قطعه و استاد قهرمان و صاحبکار در غزل به ویژه شیوۀ هندی. ناگفته نماند که روحیۀ اخلاقی، خوش‌مشربی، نیکوکاری، مردم‌داری و مهرورزی او بیش از همه در قالبی چون قطعه پدیدار می‌شد. او معتقد بود: «شاعر باید مطالعه کند و با رفتار و کردار و گفتار خویش بتواند درس زندگی و پیشرفت را به جامعه بیاموزد. تنها در گوشه‌ای نشستن و حدیث غم و درد گفتن، دست از کار کشیدن است.» و شاید علاقۀ او به قالب قطعه که با مضمون‌های اخلاقی همراه است، از همین روحیۀ اخلاقی‌‌اش ریشه می‌گرفت. او در گفت‌وگویی که در «ده چهره، ده نگاه» چاپ شده است، دقیقاً به همین موضوع اشاره می‌کند: «... قطعه بیشتر در حال و هوای حکمت و پند و موعظه شکل می‌گیرد. امروز شرایط زندگی تغییر کرده است و همه در راه اهدافی چون آسودگی، آسایش‌طلبی و لذت زودگذر مادی هستند. به این سبب «قطعه» خریداری ندارد».
«بقا» در نگاه رهبر معظم انقلاب
  در پیام رهبر انقلاب به مناسبت نکوداشت آن زنده‌یاد هم تأکید به این موضوع را می‌بینیم؛ آن‎جا که فرمودند: «این دوست دیرین و شفیق یکی از بازماندگان کم‌شمار مجموعه‌ای از شاعران چیره‌دستی است که در برهه‌ای از زمان، مشهد را کانون شعرِ سرآمد و ممتاز دوران خود ساخته و زبان شعردوستان و شعرشناسان را به تحسین و تکریم جایگاه ادبی خویش گشوده بودند. قطعه‌های بقا همچون قطعه‌هایی از دیبای رنگین و خوش‌نگار در انبوه غزل و قصیده‌ ممتاز آن دورانِ مشهد، جلوه‌ای ویژه و چشم و دل‌نواز داشت... .»