printlogo


گزارشی از 2 موسسه خیریه توان‎بخشی معلولان کم توان ذهنی «همدم» و «شهید بهشتی» مشهد
دست‌هایی که تا آسمان فاصله‌ای ندارد
هانیه غلامی

دنیای آن‌ها با ما فرق دارد؛ در سرزمین ذهن آن ها بیشترین بذری که پراکنده شده محبت است. برای آن ها ادای درست یک کلمه، گره زدن یک نخ یا کشیدن یک خط راست روی کاغذ یک گام رو به جلو در زندگی است، یک موفقیت ارزشمند است. حضور در کنار معلولان جسمی و ذهنی باعث می شود فارغ از همه دغدغه های دنیای پیچیده امروز، زیبایی را در کوچک ترین چیزها ببینی و جمله آن نویسنده معروف را مشق کنی: «سعی کن عظمت در نگاه تو باشد نه در آن چیزی که به آن می نگری». آن زمان است که احساس می کنی مسئولیتی بیش از تقلا کردن برای رسیدن به موقعیتی بهتر در زندگی مادی داری. در همین نزدیکی تو، در همین شهر، در همین کوچه، افرادی هستند که توجهی اندک کیفیت زندگی شان را چندین درجه تغییر می دهد؛ دختران و پسرانی که شاید در جامعه ما توان‎یاب محسوب شوند تا آن اندازه که حتی خانواده‌هایشان آن‌ها را نپذیرند و رها  کنند، اما آیات مصور خدا برای ما هستند و قلب های مهربان و عاری از خشم و کینه‌شان رابطه بسیار شیرینی با خالق دارد و دست‌های دعایشان تا آسمان فاصله ای ندارد. هرچند، بعضی افراد که دارای معلولیت جسمی هستند، می‌ توانند از چالش هایشان بگویند، در مورد شرایط شان مطالبه گر باشند و با تلاش مضاعف بر محدودیت شان فایق آیند و پیشرفت کنند، اما معلولان کم توان ذهنی روی دیگر سکه کودکی هستند؛ دقیقا مانند همان لحظه که انسان از مادر متولد می ‌شود، بی ‌پناه و در اوج آسیب پذیری، کالبدشان رشد می کند، اما در یادگیری و ادراک از محیط پیرامون شبیه کودکی نوپا هستند. بعضی از این گروه حتی ادراکی از محیط ندارند. گذراندن ساعتی در کنار این افراد به ما یادآوری می کند، انسان چقدر می تواند آسیب پذیر باشد و وظیفه اش در برابر همنوعانش چقدر سنگین است. همزمان با هفته گرامی‎داشت معلولان، مدیر عامل موسسه فرهنگی- هنری «خراسان» و جمعی دیگر از مدیران روزنامه «خراسان» در راستای توجه به همه اقشار جامعه با حضور در دو موسسه خیریه توان‎بخشی معلولان ذهنی همدم (فتح المبین) و آسایشگاه شهید بهشتی که مراکز نگهداری از دختران و پسران معلول کم توان ذهنی هستند، از شرایط و فرایند نگهداری از آن ها بازدید کردند.
​​​​​​​
 «همدم» و زمزمه‌های عاشقانه
«من از تمام دنیا شبی بریدم، تو را که دیدم» صدایش اوج می‌ گیرد و لرزش دستش بیشتر می‌ شود، ادامه می‌ دهد: «غم تو را همان شب که دل سپردم به جان خریدم». ذهن کوچک او، چشمان نابینایش، قلب کودکانه‌اش، لرزش پیاپی بدنش و نوایی که گویا از آن سوی ابرها به گوش ما می ‌رسد، این ترانه را تبدیل به نجوایی عاشقانه با حضرت حق کرده است. شاید تکتم پیش از آن لحظۀ تکامل، آن زمان که مقدر شد به این دنیا، شلوغی ‌ها و رنج‌ هایش قدم بگذاریم، انتخاب دیگری داشته است. او از همه هیاهوی پیچیده عاقلانه ‌های ما دل بریده و عاشقانه ‌ای ساده را با پروردگارش به جان خریده است. به گزارش خراسان رضوی، این جا «موسسه خیریه همدم» است؛ ساکنان این باغ مهربانی، دخترانی هستند که همه لطافت و ظرافت‌شان را در آیینه چشم‌هایشان دارند. تعداد زیادی از آن‌ها در کنار معلولیت جسم و ناتوانی ذهن، تنهایی را هم در آغوش گرفته‌اند ولی واژه‌های «مامان، بابا، آبجی و داداشی» برایشان بی‌معنا نشده است. دست هایشان برای دعا کردن، بی دریغ بالا می‌ رود و زیبایی های دنیا را در دست سازه‌هایشان به ما یادآوری می‌کنند. کشیدن نقاشی، بافتن گلیم، پیوند رنگ و کلمه و تصویر برای دختران همدم ثمره ماه ها، بلکه سال ها تلاش است. مسئولان خیریه همدم تلاش کرده اند با کمک خیران فضایی مناسب را برای زندگی این دختران فراهم کنند. هرچند تعداد کمی از این بچه ها افرادی هستند که در کنار خانواده‌هایشان زندگی می‌کنند و صرفا هر روز چند ساعت برای آموزش به مرکز آورده می‌شوند. اما همدم در واقع، جایی برای زندگی دخترانی است که بی‌سرپرست و کم توان ذهنی هستند. سیاست‌گذاری مدیران خیریه بر آن بوده است که بچه‌ها آموزش ببینند و در حد توان در انجام کارهایشان خودکفا شوند. وارد هر کلاس که می شویم، قبل از هر چیز لبخندی عریض روی لب‌هایشان نقش می‌بندد. بعضی هایشان سرشار از محبت و حیرت نگاه می‌کنند و بعضی سرهایشان را پایین می اندازند و زیرچشمی حواسشان هست. دوست دارند کارهایشان را تماشا کنی و وقتی سوالی می‎پرسی که جوابش را می‌دانند، ذوق زده می‌شوند. دیوارهای هر کلاس پر است از هنرهای دستی بچه‌ها؛ تابلوهای نقاشی، قلمزنی، عروسک‌های دست ساز، گلدوزی و گل‌های کاغذی رنگارنگ. اما همه دختران همدم این توانایی را ندارند، بعضی‌هایشان آموزش پذیر نیستند و مجموعه صرفا می‌تواند از آن‌ها نگهداری کند و  در جهت بالا بردن کیفیت زندگی‌ آن‌ها تلاش نماید. زهرا حجت، مدیر عامل مؤسسه خیریه توان‎بخشی همدم (فتح المبین) گفت: این موسسه پنج بخش مجزا از هم دارد، شامل بخش های کم‌توان ذهنی عمیق، متوسط، ضعیف، روزانه و خانه کوچک پناهگاهی. یک سوم هزینه‌های ما توسط بهزیستی و بقیه هزینه‌ها از محل توانمندسازی بچه‌ها و کمک‌های مردمی تأمین می‌شود. حسین سعیدی مدیرعامل موسسه و مدیر مسئول روزنامه خراسان نیز در این بازدید با بیان این‎که رسیدگی به افرادی که به لحاظ جسمی و ذهنی دچار مشکل هستند، عنایت ویژه‌ای از سمت خداوند است، گفت: مردم، وجه مشترک روزنامه خراسان با مجموعه‌های مردمی است. ما روزنامه مردمی هستیم و بنا داریم آن‎چه مطالبات مردمی است را مطرح کنیم. جز عشق و اخلاص، هیچ نیرویی نمی‌تواند چنین خدمت شایسته‌ای به فرزندان این موسسه، ارائه کند. 

یلدای آرزوها و روزهای سرد مهربانی
دو سوی سالن در دو گروه مجزا به همراه مربی‌ هایشان نشسته ‌اند. قصه‌ای را که مربی می‌ خواند، گوش می ‌دهند و سعی می‌کنند کلمات را یاد بگیرند. گروه دوم در تلاش اند با کنار هم گذاشتن تکه ‌های لگو شکلی متقارن بسازند، یکی از آن‌ ها خودش را در بغل دیگری پنهان می‌ کند. این پسرهای معلول کم توان ذهنی، ساکنان دایمی «موسسه خیریه بوستان شکوه مهر» و آسایشگاه شهید بهشتی هستند. هوای داخل سالن خنک است، با این حال، راهنمای ما می‌ گوید: «چون بعضی از این بچه ‌ها علاوه بر ناتوانی ذهنی بیمار هم هستند و ممکن است تشنج کنند باید هوای سالن گرم باشد، ما سعی می‌ کنیم از وسایل گرمایشی به اندازه کافی استفاده کنیم، اما پیش آمده که خواسته ‌اند گاز مرکز را قطع کنند.» به گفته مسئولان این موسسه، تنها حدود 10 تا 13 درصد از هزینه ‌های مرکز توسط بهزیستی پرداخت می‌‌شود، چون عده زیادی از این پسرانِ به ظاهر جوان و بزرگ‎سال اما در ذهن کودک، افرادی هستند که توسط خانواده‌‌هایشان رها شده‌ اند، هیچ مدرک شناسایی و هویتی ندارند و بهزیستی سرانه‌ای برای آن‌ ها پرداخت نمی‌ کند. علاوه بر آن چون ملک موسسه متعلق به بهزیستی است، مؤسسه علاوه بر تأمین دیگر هزینه‌ ها باید ماهیانه مبلغی را هم به عنوان اجاره به بهزیستی پرداخت کند. قدم در هر سالنی که می‌گذاریم صدای سلام کردن‌‎شان شنیده می ‌شود، مربی‌ ها با کمترین امکانات مشغول آموزش هستند. به کلاس‌هایشان که سر می ‌زنیم با ذوق کارهایشان را به ما نشان می‌ دهند. یکی از پسرها دستانش را از هم می‌ گشاید و سعی دارد چیزی را به ما بفهماند، چندبار حدس می زنیم تا متوجه می ‌شویم دوست دارد همزمان با کار، موسیقی گوش بدهد ولی وسیله آن (اسپیکر) را ندارد. قاسم هم که خواننده و مخاطب همیشگی «خراسان» و عاشق مطالعه است، چند جلد کتاب سفارش می ‌دهد. چند نفری هم آرزوی زیارت امام رضا(ع) را دارند. معرق‌ کاری، چرم‌ دوزی، نقاشی روی سنگ و شیشه، ساخت اسکاچ ظرف‌شویی و کلی کارهای هنری دیگر از جمله آموزش‌ هایی است که برای خودکفا شدن به آن‌ ها می‌ آموزند، اما این طور که پیداست فروش این تولیدات هم به آسانی نیست، علاوه بر نداشتن فروشگاهی ثابت برای ارائه محصول، به فروش هر چیزی از این جا مالیات تعلق می ‌گیرد، در حالی که موسسه در هزینه خرید مواد اولیه برای آموزش بچه ‌ها تا تهیه داروهای موردنیاز پسرها مشکل دارد. در عمق چشمان‎شان، غم رهاشدگی پنهان است؛ هر چند لب‌هایشان می‌ خندند و ما را دوست خود می‌ خوانند. گلخانه‌ای دارند تا بچه‌‌ها برای آرامش و کاهش اضطراب وارد آن شوند و گلکاری داشته باشند اما ظرفیت حضور بیش از 5 تا 6 نفر را ندارد. این روزها که پاییز گام‌‌هایش را بلندتر برمی‌دارد تا به زمستان برسد، هنوز دست گرمی، دستان این مردانِ کوچک را برای ساختن یلدایی خوشرنگ نگرفته است! هنوز نمی ‌دانند آن ‌ها هم بناست شب نشینی یلدایی داشته باشند یا نه! برای داشتن لباس‌های زمستانی نو ذوق زده شوند یا نه! هنوز نمی‌‌دانند می‌‌توانند انار دانه کنند و به دنبال گل هندوانه باشند یا باید فراموش کنند که اولین شب زمستان با دیگر شب‌‌ها فرق دارد. آن ها چشم شان به نیکی و مهربانی ماست.