همه ما بارها این ضربالمثل معروف را بهخصوص از زبان بزرگترها و باتجربهترها شنیدهایم که بهجای غرزدن دایمی و بدون وقفه، «نیمه پر لیوان را ببین» اما هیچوقت از راهکارهایی که باعث افزایش خوشبینی میشود، صحبت نکردهاند. بعضیها هم میگویند وقتی لیوانی تا نصفه خالی است، نمیتوان خود را فریب داد و تصور کرد که پر است یا فقط به قسمت پر آن توجه کرد. البته متاسفانه این روزها شبکههایاجتماعی در تسخیر جملات و دیدگاههای به اصطلاح مثبتاندیشی است. لپ کلام این گونه تفکرات این است که اگر مثبت فکر کنید، اتفاقات مثبت هم رخ خواهد داد. اما در عالم واقع این گزاره صادق نیست، زیرا بیشتر مشکلات از دنیای بیرونی و از محیط بر انسان تحمیل میشود. تکرار اینگونه جملات به شنونده حس بیکفایتی و ناتوانی القا میکند چراکه تصور میکند که اگر من مشکلی دارم قطعا ناشی از افکار اشتباه خود من است و من آدم کم توانی هستم که نمیتوانم نیمه پر لیوان را ببینم! 21 دسامبر، روز جهانی دیدن نیمه پر لیوان است. به همین بهانه و در ادامه از موانع دستیابی به این تفکر خواهیم گفت.
1 تلاش برای نادیدهگرفتن مشکلات
گام اول برای دیدن نیمه پر لیوان، پذیرش مشکلات بهجای فرار از آنهاست. این پذیرش به معنای تسلیم شدن نیست. به این معناست که شرایط را باید به صورت معقول، نه خیلی بدبینانه و نه خیلی خوش بینانه، بررسی و راهکارهایی برای کاهش آثار منفی آنها پیشنهاد کرد.
2 پرسیدن سوال خطرناک «چرا من؟»
بیکار نشستن و از خود و دیگران ایراد گرفتن هیچ مشکلی را حل نمیکند. در این مرحله باید از پرسیدن سوال خطرناک «چرا من؟» به شدت اجتناب کرد. وقتی به دنبال یافتن دلیل برای مشکلات خود هستید، انرژی روانی خود را هدر میدهید. دنیا عادل نیست، قرار نیست، چون شما گرگ را نمیخورید، گرگ هم شما را نخورد!
3 ناامید شدن زودهنگام
گام سوم در مواجهه با مشکلات و برای دیدن نیمه پر لیوان، ریختن آب در لیوان نیمه خالی است! یعنی به جای بحث درباره این که آیا نصف لیوان خالی است یا نصف لیوان پر است، برای احقاق حقوق خود و تغییر شرایط تلاش کنید. مشکلات اقتصادی فعلی جامعه متاسفانه بیش از آن که بر روی اقتصاد تاثیر داشته باشد، بر روی روح و روان مردم موثر افتاده و جو ناامیدی در جامعه تکثیر شده است. این ناامیدی باعث تسلیم شدن پیش از حتی یک بار تلاش میشود. برای مثال آموختن مهارتهای جدید به نوعی افزودن آب به لیوان نیمه خالی است.
4 تنظیمنکردن خواستهها و اهداف
گام بعدی پس از انجام حتی یک کار کوچک، تنظیم مجدد خواستهها و اهداف است. بیشتر مردم دوست دارند یک شبه ثروتمند شوند و باقی عمر را در رفاه استراحت کنند! این تفکر فقط به جامعهای دلال محور ختم میشود. در حالی که هیچ چیزی بدون تلاش حاصل نمیشود. تنظیم مجدد اهداف بسیار مهم است. اگر قرار بوده در شرایط عادی دو پله صعود کنید، در شرایط فعلی آن را به یک پله تقلیل دهید. یکی از مهم ترین خصوصیات یک هدف خوب قابل دستیابی بودن است. تاکید روی اهداف قبلی که در شرایطی متفاوت تدوین شده بودند، فقط احساس ناکامی و عدم موفقیت به شما میدهد. قابل درک است که به خاطر اجبار به کاهش اهداف انسان غمگین باشد اما بسیاری از متغیرها در کنترل ما نیست، پس پرسیدن چرا بی فایده خواهد بود.
5 بهدوش کشیدن مشکلات به تنهایی
دریافت حمایت اجتماعی-عاطفی بسیار مهم است. در جامعه ما، به خصوص مردان، درددل کردن را عار دانسته و سعی در برخورد یک نفره با مشکلات را دارند. در حالی که بخش بزرگی از مشکلات از توان یک فرد فراتر است. درددل و مشورت کردن برای گذار از مشکلات بسیار اساسی است. برای مثال در شرایط اقتصادی کنونی، تمام اعضای خانواده باید در کاهش آثار بحران اقتصادی مشارکت داشته باشند. یک نفر به تنهایی قادر به به دوش کشیدن این بار نیست. مدیریت دخل و خرج و مشارکت خانم در کسب درآمد، از ضروری ترین همکاری هاست.
6 منتظر کمک «غیبی» ماندن
در آخر هم باید گفت که در مشکلات باید به خداوند توکل کرد اما این توکل به معنای بیحرکتی و بیعملی نیست. این که بدون هیچ اقدامی بنشینیم و منتظر دستی از غیب باشیم که مشکلات ما را حل کند، توکل نیست. این عدم پذیرش مسئولیت زندگی خودمان است. در نهایت ما مسئول زندگی خود هستیم و مشکلات خود را خودمان باید حل کنیم. از سوی دیگر، باید دست از کنترل همه چیز کشید. بسیاری از عوامل در کنترل ما نیست، تنها چیزی که در کنترل کامل ماست، رفتارهای خودمان است. پس من برای رسیدن به اهدافم تمام تلاش خود را میکنم و نتیجه را که در اختیار من نیست و به عوامل بسیاری ربط دارد به خداوند واگذار میکنم. در صورت نرسیدن به نتیجه دلخواه یا دوباره از اول تلاش میکنم یا مسیر خود را تغییر میدهم.