سردار علی اکبر احمدیان دبیر شورای عالی امنیت ملی که کمتر گفت و گوی از او را در رسانه ها شاهد هستیم، حالا و در پسا تحولات سوریه در گفت و گو با سایت KHAMENEI.IR به تبیین فلسفه حضور ایران در خاک این کشور پرداخته و ضمن بیان جزئیات و ناگفته هایی از پیام های ارسال شده به بشار اسد و ارتش سوریه از بی توجهی آن ها سخن به میان آورده است. علی اکبر احمدیان اما توضیح می دهد که از حضور در سوریه و نابودی داعش پیشمان نیستیم. در ادامه بخش های مهم اظهارات وی را می خوانید:
* از زمانی که دولت سوریه در زمان حافظاسد، صادقانه از انقلاب اسلامی حمایت کرد و در جنگ، با وجود آن که حزب حاکم بر عراق هم حزب بعث بود، باز هم از ما حمایت قاطع کرد، تعاملات رسمی و میدانی را گسترش دادیم. یکی از دلایل نزدیکی سوریه به ایران هم این بود که مصر و اردن با رژیم صهیونیستی سازش کرده بودند، امّا سوریه زیر بار این سازش نرفته بود و لذا احساس نوعی تنهایی و خطر میکرد.
* با پایان یافتن قضیه داعش، منطقه به ارتش سوریه سپرده شد و دیگر حضور کامل ما موضوعیّت نداشت. البتّه، دولت بشّاراسد هم به خاطر حضور ایرانیها تحت فشار شدیدی قرار داشت؛ هم از جانب عربها، هم اسرائیل، هم آمریکا. شانتاژ میکردند که ایران سوریه را فتح کرده است و مانند این حرفها! خب نتیجه این شد که تقریباً عمدهی قوای ما از آنجا برگشت و فقط آن بخشی باقی ماند که برای مقاومت نیاز بود یا برای کمکهایی که به ارتش سوریه یا دولت سوریه میشد.
*جمهوری اسلامی ایران از ابتدا، از زمان حافظاسد، مرتّباً توصیه و تلاشش این بود که آن جا را به سمت همگرایی اجتماعی و مردمی هدایت کند. دلیلش هم این بود که اعتقاد به این که مردم یک کشور تعیینکنندهاند، در جمهوری اسلامی همواره وجود داشته.
* هر کدام از این گروهها (یِ معارضین مخالف بشار اسد ) خاستگاههای مختلفی دارند، نظرات مختلفی هم نسبت به ترکیه، سوریه، ایران، شیعه و اسرائیل دارند؛ پس مواضع مختلفی دارند. از این نظر، یک جمعِ بههمریختهای هستند امّا با هم در حال توافق بودند که چنین اقدامی را انجام بدهند. این تحرّکات به دولت سوریه مکرّر گفته شد، خود آنها هم توان اطّلاعاتی بدی نداشتند، آنها هم میدانستند. امّا این جا دو نکته وجود داشت. اوّل این که دولتمردان و ارتش سوریه باور نداشتند اینها بتوانند یک حرکت عمدهای را انجام بدهند. دوّم اینکه به ارتش و دستگاه امنیّتیشان متّکی بودند؛ فکر میکردند اینها اگر تحرّکی هم بکنند، اوضاع یک کمی بالاوپایین میشود، امّا نهایتاً آن را سد میکنند؛ لذا خطر اینها هیچگاه از سوی دولت سوریه به طور جدّی ادراک نشد. البته فکر هم نمیکردند چنین ظرفیّت فروپاشیای در ارتش سوریه وجود داشته باشد!
* در نهایت، عملیّات اینها آغاز شد و باز هم مرتّباً به ارتش سوریه گفته شد که در این جاها میتوانی بایستی و راهشان را سد کنی ــ چون ما معتقد بودیم حتّی اگر بخواهد با اینها گفتوگو هم بکند، بالاخره باید یک موضعی را تثبیت کند ــ امّا ارادهی جنگ و میل به مقاومت در ارتش سوریه وجود نداشت؛ لذا مناطق سوریه یکییکی سقوط کرد و نهایتاً رسید به دمشق.
*ما از هزینهای که کردیم هیچ پشیمان نیستیم. این حرف را به شکل تبلیغاتی عرض نمیکنم؛ پشیمان نیستیم، زیرا حضور و هزینهی ما برای امنیّت خودمان بود و دستاوردهای مورد انتظار هم به دست آمد. اگر داعش در سوریه و عراق تمام نشده بود، امروز ما باید با دهها برابر هزینه در داخل کشور با داعش میجنگیدیم....ضمن اینکه ما بالاخره توانستیم فلسطین و حزبا... را تقویت کنیم و دست آنها را عمیقاً پُر کنیم، به نحوی که دیگر به ما وابسته نباشند.