وقتی سری به کتابهای نقد ادبی میزنیم، از انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی به عنوان دو اتفاق تاثیرگذار در جریانشناسی شعر معاصر یاد میشود. معمولاً در هر انقلابی به دلیل تغییرات اجتماعی، سیاسی، مذهبی، فرهنگی و... شاهد تنوع موضوعات و سبکهای شعری هستیم که گاهی تاثیرگذاری آن از حدود مرزهای یک کشور نیز فراتر میرود. به گفته کارشناسان حوزه ادبیات، انقلاب ایران به عنوان یک رویداد تاریخی و فرهنگی، تاثیر عمیقی بر ادبیات و هنر برخی از کشورهای همسایه بهویژه افغانستان داشته است.محمد کاظم کاظمی از جمله شاعرانی است که سالها پیش به ایران، مهاجرت کرده و تا امروز اقدامات مؤثری را در حوزه زبان و ادبیات فارسی در دستور کار خود قرار داده است. او امروز هم عضو گروه علمی برونمرزی فرهنگستان زبان و ادب فارسی است و هم در جشنوارههای مختلف از جمله یازدهمین جشنواره شعر فجر به عنوان دبیر حضور داشته است. از این موارد که بگذریم کاظمی تا امروز کتابهای زیادی منتشر کرده که کتاب «ده شاعر انقلاب» یکی از آنهاست. برای آگاهی از میزان تاثیرگذاری انقلاب اسلامی بر شعر شاعران افغانستان با این شاعر و پژوهشگر زبان و ادب فارسی گفت و گو کردهایم.
برخی کارشناسان می گویند انقلاب اسلامی ایران تاثیرات زیادی بر شعر معاصر افغانستان گذاشته است؛ شما به عنوان پژوهشگر و منتقد ادبی تا چه حد با این موضوع موافق اید؟بی تردید با ارائه دلایل زیادی میتوان انقلاب ایران را در جریانهای شعری معاصر افغانستان مؤثر به شمار آورد. تاثیر انقلاب ایران بر ادبیات افغانستان را به دو گونه میتوان بررسی کرد. البته در اوایل انقلاب تاثیر پذیری شاعران افغانستان از این رویداد بیشتر نمود داشت. تعداد زیادی از شاعران هموطن بنده، چه آنها که به ایران مهاجرت کرده بودند و چه آنها که در افغانستان ماندگار شدند از نظر معنایی از مفاهیم مطرحشده در انقلاب اسلامی الهام گرفتند. در این میان سید فضلا... قدسی بیش و پیش از همه این تاثیرپذیری را داشته است. بنده و بسیاری از شاعران دیگر که به ایران مهاجرت کردیم نیز در هاله افکار انقلاب اسلامی قرار گرفتیم. این تاثیر نهتنها بر شاعران، بلکه بر عموم مردم، مبارزان و احزاب سیاسی افغانستان نیز مشهود است. البته شاعران مهاجری که در محیط ایران بودند، سهم بیشتری در تاثیرپذیری از انقلاب اسلامی دارند. بهطور خلاصه میتوان گفت بسیاری از شاعران افغانستان از نظر صورت، محتوا، زبان و سبک شعر از انقلاب تاثیر پذیرفتهاند.
بیشترین تاثیرپذیری در چه مواردی بوده است؟
بیشترین تاثیرپذیری در مواردی از قبیل نگاه انقلابی، بازگشت به معیارهای مبارزات اسلامی و غربستیزی بوده است.قسمت دیگر این تاثیرپذیری مربوط به شعر جنگ، جهاد، مفاهیمی مثل شهادت، جانبازی و... است. از این موارد که بگذریم، در دهههای بعدی انقلاب، مشترکات فرهنگی و تمدنی ایران بزرگ فرهنگی مطرح شد و این گفتمان، جدیدترین عامل تاثیرگذار در شعر ایران و افغانستان است. در مجموع، انقلاب اسلامی نگاه مردم را به سمت شرق برگرداند.
پس با توجه به صحبتهای شما انقلاب را میتوان عاملی تاثیرگذار در پاسداشت زبان فارسی و تقویت همبستگی ایران فرهنگی بزرگ نیز به شمار آورد؟
اجازه دهید ابتدا مقدمهای را بیان کنم. بعد از انقلاب، مهاجران افغانستانی به ایران آمدند و انقلاب اسلامی که منادی حمایت از افغانستان بود، این مهاجران همزبان را پذیرفت و به آنها اقامت داد. در آن زمان حتی برخی ایرانیان نمیدانستند که زبان مادری مردم افغانستان فارسی است، چه رسد به این که اقداماتی در راستای پاسداشت زبان فارسی انجام شود. با گذشت زمان و اجرای برنامههای فرهنگی میان ایران و مهاجران افغانستانی، شاهد جلب توجه رسانهها و اهالی ادب به سمت مشترکات فرهنگی، ادبی و زبانی بودیم. در ادامه همبستگی مردم ایران و افغانستان روز به روز بیشتر شد و این همبستگی بی تردید در تقویت و پاسداشت زبان فارسی تاثیرات فراوانی دارد.
به اعتقاد شما با به کارگیری کدام الگوهای انقلاب، شاعرانی که شعرشان دچار نگاه تک بعدی شده، قادرند تنوع در موضوع را به فضای شعرشان وارد کنند؟در شعر دهه های اول انقلاب، موضوعاتی از قبیل تجلیل و ستایش بزرگان دین، مبارزه با استکبار و نگاه به ارزشها را شاهد بودیم و عدالتطلبی اجتماعی را باید به این موارد افزود. در آن زمان تنوع موضوعات یکی دیگر از ویژگیهای شعر انقلاب اسلامی در کنار عاشقانهسرایی بود، چیزی که امروز کمتر در شعر شاعران مشاهده میکنیم. در چند دهه اخیر پرداختن به وجوه دینی پررنگتر شده و افکار استکبارستیزی رشد قابل تأملی داشته است؛ اما برخی موضوعات از جمله عدالت طلبی، مطالبه گری اجتماعی، مبارزه با ناکارآمدی و اشرافی گری در نگاه برخی از شاعران امروز مغفول مانده است. به نظر بنده شاعران امروز با بررسی رویدادهای مربوط به انقلاب اسلامی و شعر انقلاب هنوز میتوانند مضامینی متنوع را کشف و در شعرشان پیاده سازی کنند.
در ابتدای مصاحبه گفتید شما نیز جزو شاعرانی بوده اید که از جریانات مربوط به انقلاب اسلامی تاثیر پذیرفته اید، لطفا یکی از شعرهایی را که متاثر از فضا و مضامین انقلاب اسلامی در آن سال ها سروده اید، برایمان بخوانید.
بیار باره که امشب سوار خواهم شد
به دور دستِ گمان رهسپار خواهم شد
بیار باره که باید ز جان گسسته رویم
عنان مبند که باید عنان گسسته رویم
بسوز بستر ما را که وقتِ خفتن نیست
مپرس مقصد ما را، مجالِ گفتن نیست
ببین به جاده رنج آورِ رفاقت سوز
ببین به جاده تابوت ساز طاقت سوز
ببین مصیبت این راه کاروان کُش را
مزن صلای سفر، خفتگان سرخوش را
بسوز بستر ما را که وقت خفتن نیست
مپرس مقصد ما را، مجال گفتن نیست
همین ره است که آن مرد، با صلیب گذشت
همین ره است که آن تشنه لب، غریب گذشت
همین ره است که پیر قریش، قافله برد
همین ره است که آن زخمدارِ کوفه، سپرد
هزار باره در این جاده نعل ساییده است
هزار خاره در آن خون تازه نوشیده است
حکایتی است ز نیل و عصا به پیچ و خَمَش
روایتی است ز اجداد ما به هر قدمش
ببین که بیرق آن رهروان به شانه ماست
بیار باره که هنگام تازیانه ماست
ز دوش ما نَبَرد گردباد، بیرق را
به عبدود ندهیم اختیار خندق را
بیار باره و زین کن، شتاب باید کرد
و قلعه بر سر مرحب خراب باید کرد
سپاه خصم، نمک خوردگان شیطاناند
سیاهکار و سیه رو، یزید را مانند
سپاه خصم ندانم شمارشان چند است
سرِ شمار ندارم که دست من بند است
پس از مقابله، وقتی که گاه رفتن بود
ز تیغ خویش بپرسم که چند گردن بود
بیار باره که باید ز جان گسسته رویم
عنان مبند که باید عنان گسسته رویم
بسوز بستر ما را که وقت خفتن نیست
مپرس مقصد ما را، مجال گفتن نیست
مدوز در پی ما چشم انتظار به دشت
که باره تند رکاب است و راه، بی برگشت
در این کویر نبینی دگر نشانم را
مگر دمی که بیارند استخوانم را
ز بس فتاده به هر دشت و در غبار من است
به هر کجا که گذر میکنی، مزار من است
من از مدینه سخنهای تلخ می گویم
ز بی نوایی نیهای بلخ می گویم
ز دشتِ تشنه قرآن و نیزه آمدهام
ز کوچههای غریب هویزه آمدهام
فسانه سازی مصر و دمشق نشناسم
که عشق زادهام و غیر عشق نشناسم
بده به وارث من تیغ بی نیام مرا
به کودکان پس از من بگو پیام مرا
که مشت خاک مرا بعد مرگ، خشت زنند
به فرق خصم سیه کار بدسرشت زنند
بیار باره که باید ز جان گسسته رویم
عنان مبند که باید عنان گسسته رویم
بسوز بستر ما را که وقت خفتن نیست
بیار باره که دیگر مجال گفتن نیست