
انسان نقشی در شکل گیری نخستین رفتارهای تکرار شونده خود ندارد و در واقع الگویی را که جامعه متشکل از خانواده دوستان، مدرسه، دانشگاه و غیره طی سالیان دراز تنظیم و تصویب کرده و حالا به او ارائه شده دنبال میکند. مشخص است که در هر اجتماعی ملاکهای خاصی در رابطه با مسائل مختلف از قبیل زمان تشکیل خانواده، تعداد فرزندان، برگزار کردن مراسمها و .... تثبیت و پذیرفته شده است. همه این آداب حکم قوانین ناپیدایی را دارند که در تمامی لحظههای زندگی ما به طور ناخودآگاه مدنظر قرار میگیرند و رفتارهایمان را راهنمایی میکنند. یعنی نوعی اطاعت کورکورانه از فرهنگها وجود دارد. میشل دو مونتی فرهنگ را به رودخانه ای تشبیه میکند که انسان بدون اینکه امکان مقاومت داشته باشد مجبور است در مسیر آن شنا کند... وقتی در خانوادهای برای انجام عادت خاصی از جمله شطرنج ارزش قائل باشند و در ازای پرداختن به آن پاداش هم بدهند این رفتار برای اعضا جذابیت پیدا میکند. وقتی در شرکتی همه لباسهای تولید برندهای معروف به تن داشته باشند، تازه واردها هم این رفتار را تکرار میکنند.