printlogo


در این سرزمین «مهربانی» یعنی بفرمایید

​​​​​​​«مهربانی» اولین واژه گوش نوازی بود که در کابل شنیدم. خانم کنترل کننده ویزا گذرنامه‌‌ام را با لبخندی پس داد و گفت: «مهربانی»، فکر کردم شاید منظورش همان جمله معروف لبخند بزن برادر است. شاید کنایه‌‌ای است به صورت سنگی و بی‌‌احساس مردم در صف طویل عبور از بخش گذرنامه... مدتی طول کشید تا فهمیدم در این سرزمین «مهربانی» یعنی «بفرمایید». اولین برخورد ما با طالبان در همان فرودگاه بود. هنگام رد شدن چند خودروی نظامی طالبانی، یکی از اعضای گروه با تلفن همراهش از آن‌‌ها تصویر گرفت و همین باعث شد تا دقایقی خودروی حامل ما در محاصره نیروهای امنیتی باشد. یکی از آن‌‌ها در حالی که اسلحه را به سمت من نشانه گرفته بود به بند دوربین عکاسی من که روی شانه‌‌ام بود، اشاره کرد و گفت: «تفنگچه خود تخلیه کن و بیرون در آی.» تمام مدتی که راهنمای ما داشت درباره ناآشنایی ما با فضای افغانستان برای نیروهای امنیتی توضیح می‌‌داد این واژه در ذهن من تکرار می‌‌شد: «بیرون در آی.» واژه‌‌ای که انگار از دیوان شاعران بر زبان این مردمان جاری است. در طول روزهایی که در افغانستان بودم واژه‌‌های زیادی از این دست شنیدم یک مورد آن زمانی بود که برای خرید کفش یا پاپوش پوستی به بازار کابل رفتم... فروشنده که مرد جوانی بود، کفش کوچک یا به قول افغان‌‌ها «پاپوش خرد» نداشت. البته در برابر اصرار من کمی در میان اجناس خود گشت و هنگامی که اندازه مورد نظر را پیدا کرد به من گفت «طالعت نیک بود ستاره‌‌ات درخشید!» این ترکیب ادبی جایگزین همان عبارت بدترکیب و ملهم از واژه‌‌ای غربی است که می‌‌گوییم «شانس آوردی». 
بخشی از روایت «مهدی مذهبی» 
از سفرش به افغانستان