روزی روزگاری زوج جوانی به نام جیم و دلا بودند. آنها خیلی عاشق بودند؛ اما پول کمی داشتند. شب کریسمس بود و دلا فقط 1.87 دلار برای خرید هدیه جیم داشت. او موهای بلند زیبایی داشت که دوستشان داشت، اما تصمیم گرفت آنها را به قیمت 20 دلار بفروشد تا برای ساعت جیبی جیم یک زنجیر با ارزش بخرد. غافل از اینکه جیم ساعت خود را فروخته بود تا برای دلا مجموعهای از شانههای زیبا برای موهایش بخرد که او مدتها دوست داشت آنها را داشته باشد. هنگامی که آنها هدایا را رد و بدل کردند، متوجه شدند که چه کردهاند، اما به جای ناامیدی، از عشقی که به اشتراک گذاشته بودند، قدردانی کردند. در نهایت آنها میدانستند که هدیه واقعی فداکاریهایی است که برای یکدیگر انجام دادهاند.
خلاصهای از داستان معروف «هدیه سال نو»
اثر اُ هنری