printlogo


نگاهی دیگر به زندگی

​​​​​​​حاج‌آخوند لبخند زد و گفت: «همان حرف آندره‌ ژید! شاید تفاوت من با استادان دانشگاه درمورد خیام یا حافظ این باشد که آن‌ها درس می‌دهند. ما در روستایمان با خیام و حافظ زندگی می‌کنیم. زندگی چشم شما را تیز و نگاه شما را صیقل می‌زند. شما در وقت درو وقتی خوشه‌های گندم را مشت می‌کنید و تیغه براق و برنده داس را حرکت می‌دهید اگر آنی غفلت کنید دستتان، انگشتان‌تان رفته است. شما شهری‌ها نان را از نانوایی می‌خرید. نمی‌دانید تا کشتزار گندم به بار بنشیند و خوشه‌ها سبز و طلایی شود، درو شود، یا خرمن‌کوب گندم را بکوبیم، به باد دهیم تا کاه و گندم از هم جدا شوند، چه نسبتی ما با آب و باد و خاک و آتش پیدا می‌کنیم تا نان پخته شود. این چرخه نگاه دیگری به انسان می‌دهد».
برگرفته از کتاب «حاج آخوند» به قلم عطاءا... مهاجرانی