آتش بعد از پیروزی
علی مهدیان
پیروزی غزه عادی نیست. واقعا چه شد که آمریکا دست کشید؟ چه شد که موجودیت حماس را پذیرفتند، شروطش را تن دادند؟ به استعفاهای پشت سر هم در اسرائیل و گریه و اشک نظامیان یهودی که احساس شکست می کردند، راضی شدند؟ چه شد که سخنان علنی شان در سنا و سازمان ملل و غیره و غیره را علنا زیر پا گذاشتند؟ چه شد که از پس یک مشت مبارز پاپتی و زن و بچه فقیر و رنجدیده بر نیامدند؟ اما فقط این ها نیست که عادی نیست. من از سکوت عدهای از دوستانم بیشتر نگرانم. آن ها که حماس و هنیه و سنوار و ضیف را حتی متهم می کردند به بی خردی، آن ها که کوچک ترین ضربه به جبهه مقاومت را مساوی شکست وجودی می گرفتند، آن ها که ارکان فرماندهی مقاومت را متهم می کردند که یعنی ادعا کنند خیلی این جنگ برایشان مهم است. خوب چرا الان ساکت اند؟ این معجزه پیروزی را که می بینند چرا سکوت کرده اند؟ نکند معتاد شده اند به ژانر وحشت؟ نکند چشم آیه بینشان کور شده کلا، خدای نکرده زبانم لال؟ خدا نکند معجزه بیاید و ما کور شویم و لال شویم؟ حواریون وقتی از طریق عیسای روح ا... (ع)، معجزه ای خواستند از خدا ، که سفره ای آسمانی برایشان نازل شود، خدای متعال فرمود مائده را می فرستم اما و صد اما، اگر خود را به کوری بزنید آن گاه عذابی می فرستم که احدی را تاکنون مبتلا به آن نکرده ام. معجزه در بیان قرآن اسم آیه دارد. نشانه. وای از کفر به آیات. وای از خود را به ندیدن زدن. نیندیشیدن و عبرت نگرفتن از این نشانه های بین و روشن. خدا می گوید انظر کیف نصرف الایات، ببین چگونه آیه های خود را نشانشان می دهیم ثم هم یصدفون، این ها راحت از کنارش عبور می کنند. برخی که آیات را تکذیب می کنند، انکار می کنند، مسخره می کنند، یجحدون بایات ا... یا یکذبون بایات ا... یا یستهزوون هستند، آن ها هیچ اما برخی بی خیال عبور می کنند، چشم می پوشند، علت چیست؟ جالب است این ها خیلی هایشان کسانی هستند که خود را اهل این امور نشان می داده اند اهل خدا و پیامبر (ص) و ... مشکل کجاست؟ نمی دانم ، اما رفقا ! مراقب باشیم این اتفاقات برای ما دستمایه یک ژست سیاسی نباشد؟ مراقب دلمان باشیم. مقابل اراده ولی خدا که مدت هاست ما را به دیدن دارایی ها و امیدها ترغیب می کند به لجاجت نایستیم، انقلابی بودن به صدا را در گلو انداختن پشت میکروفون مجلس و منبر و پیج و کانال و دوقطبی ساختن و تهمت زدن به این و آن نیست، انقلابی بودن به نصرت ولی خداست، به پیش بردن سخن اوست والا خدای نکرده معجزات الهی می آید و چشممان کور می شود و نمی بینیم. یا لااقل آن طور که باید و شاید نمی بینیم، مثل ندیدن اعجاز پیروزی انقلاب در انتهای دهه 50 که باعث شد خیلی از انقلابیون ظاهرالصلاح عملا در جبهه مقابل قرار بگیرند. بیایید از کنار این آیات چشمنواز این دوران ساده عبور نکنیم. همین.