printlogo


فهمی که تسکین دهنده است

​​​​​​​اگر می‌گوییم رمان قالب ادبیِ رهایی‌بخشی است که دست ما را در بیان ذهنیات‌مان باز می‌گذارد، باید این را هم افزود که نمی‌توان با ذهنیت و نگرشی بسته قلم به دست گرفت و رمان نوشت. وقتی می‌پرسیم چرا رمان مهم است، روشن است که در این پرسش امر خطیری نهفته است. اما واقعاً روشن است؟ به گمانم گاهی ابهام را بر روشنی ترجیح می‌دهیم چون درد کمتری دارد. اهمیت رمان از آن روست که الزامی به روشنی یا ابهام در خود ندارد. بااین‌حال، روی همین مرزهای دوگانه در رفت‌وآمد است؛ میان نشتیِ نفت در دریا، خاربته‌ها و پَرهیب‌های وهم‌انگیزی که در سیر داستان به آن‌ها برمی‌خورَد، میان میل، نومیدی و مردمانی که از سپیده‌دمان به تی‌کشیدنِ دفترهای اداری مشغول می‌شوند و حکایتشان در صفحۀ ۳۳ کتاب می‌آید و از همین روست که رمان می‌تواند دستی به‌سوی فهم دراز کند و معنای امور را از نو به نظاره بنشیند. فهم ضرورتاً تسلی‌بخش نیست، اما به گمان من دست‌وپنجه نرم‌کردن با دانشْ حاکی از قدرت است. فهمِ جدید به ما احساس رهایی، تسکین و وجد می‌دهد، و نباید آن را با اسکرول‌کردن، تندخوانی و مصرفِ اطلاعات اشتباه گرفت.
بخشی از مقاله «دبورا لِوی» ارائه شده در «ترجمان»