printlogo


طغیان علیه سرطان
سورنا ساداتی  |  روزنامه‌نگار


 10 فوریه سالروز تولد فرانچسکو آچربی است، هم‌بازی این‌روزهای مهدی طارمی در اینترمیلان که حتی در 37 سالگی هم به‌عنوان یک مدافع میانی با طراوت بازی می‌کند؛ اما وقتی داستان او جذاب می‌شود که به‌یاد بیاوریم او دو بار نه مصدومیتی ساده، که سرطان را شکست داده است؛ بیماری که می‌تواند تمام امید و انگیزه یک فوتبالیست را ببلعد؛ اما آچربی بعد از سرطان با قدرت برگشت و اتفاق‌های بزرگی رقم زد. او طی سال‌های 2015 تا 2019 توانست 149 بازی بدون محرومیت و مصدومیت داشته باشد. با ایتالیا قهرمان یورو شود و عناوین و افتخارات زیادی را کسب کند. شاید مسی و رونالدو بهترین باشند؛ اما آچربی می‌تواند یکی از الهام‌بخش‌ها باشد. در پرونده امروز به بهانه سالروز تولد این بازیکن، سراغ آدم های معروفی رفتیم که تسلیم نشدند و حتی بعد از سرطان به حرفه‌شان بازگشتند. هرچند نمی‌توان آن‌هایی را که ابتلا به سرطان از کاردورشان  کرده،ملامت کرد؛ چون هر شخصی در مواجهه ذهنی و جسمی با بیماری الگوی خاص خودش را دارد، اما این‌که بدانیم می‌شود دو بار مبتلا به سرطان شد و به فوتبال حرفه‌ای ادامه داد، نشان می‌دهد چه کارهایی از برخی انسان‌ها برمی‌آید.


آچربی| سرسخت و امیدوار     
سال 1988 در 20 کیلومتری جنوب شهر میلان به دنیا آمد. سال 2006 وقتی به تیمی در سری D ایتالیا ملحق شد، حتی فکرش را هم نمی‌کرد زمانی که قرار است نتیجه تلاش‌هایش را در بالاترین سطح فوتبال ایتالیا ببیند، سرطان او را به پشت دستگاه های شیمی درمانی بکشاند. تا سال 2012 که به میلان ملحق شد، چندین باشگاه عوض کرد؛ از رجینا تا کیه وو. سرطان گام به گام و آرام آرام، پشت او می‌آمد و هر جا می‌رفت بدون این که نفس بکشد، کنارش راه می‌رفت. چند تیم عوض کرد اما موفق نبود؛ روی کاغذ، فوتبالش تمام شده بود. جولای 2013 رسید و ساسولو که تازه به سری Aصعود کرده بود، تصمیم گرفت با یک قرارداد بسیار معمولی از لحاظ مالی «آچربی» را به تیم خود بیاورد. وقتی «فرانچسکو آچربی» وارد اتاق پزشکی باشگاه می‌شد، حتی فکرش را هم نمی‌کرد که وقتی از آن اتاق بیرون می‌آید، بفهمد مبتلا به سرطان است. با این حال، پزشکان باشگاه در اوج آمادگی بدنی، خبر ابتلا به سرطان را به او دادند. تومور مشخص بود و راه درمان، عمل جراحی برای درآوردن تومور. عمل جراحی با موفقیت در شهر میلان انجام شد و «فرانچسکو» خوشحال از این‌که به سادگی دستان سرطان را رها کرده است، به تمرینات ساسولو بازگشت. 13 بازی در ترکیب ساسولو انجام داده بود تا تاریخ به اول دسامبر 2014 رسید. سران فوتبال ایتالیا اعلام کردند که تست دوپینگ «فرانچسکو» مثبت شده است. او شوکه شد و قبول نکرد. می‌دانست ماجرا از کجا شروع شده است. او گفت که مثبت شدن تست به‌دلیل درمان‌هایی است که بابت سرطان و تومورش انجام داده است. چکاپ‌های مجدد به عمل آمد و آن چه نباید رخ می‌داد، رخ داده بود. سرطان برگشته بود. خودش در شرح آن روزها می‌گوید: «ابتدا فکر کردم که شکست خورده‌ام. دیگر هدفی در پیش‌رویم نداشتم و نمی‌خواستم بجنگم اما بعد جنگیدم. اول با سرطان و بعد برای پس گرفتن جایگاهم در زمین. این بار نمی‌خواستم که زندگی‌ام در همین نقطه به پایان برسد.» او این بار، 9 ماه رخ در رخ با سرطان جنگید و در نهایت به پیروزی در میدان زندگی رسید. شاید منطقی‌ترین کار، خداحافظی با فوتبال بود یا حداقل ناامید شدن از حرکت به سمت موفقیت فوتبالی به خصوص با کارنامه بدی که از خودش در دوران سالم بودنش به جا گذاشته بود. سپتامبر 2014، دقیقا 294 روز بعد از این‌که سرطانش برای دومین بار تشخیص داده شد، در تساوی صفر بر صفر ساسولو مقابل سمپدوریا به میدان رفت. بعدش کم کم درخشید و انگار رمزهای جنگیدن برای رسیدن به موفقیت را آموخته بود. بعد از یک سال، «آنتونیو کونته» او را به تیم ملی ایتالیا دعوت کرد و اولین بازی ملی‌اش را سال 2014 مقابل آلبانی انجام داد و تا امروز 34 بازی ملی دارد. فرانچسکو بعد از شکست سرطان در تیم‌های بزرگی مثل لازیو و اینتر هم عملکرد خوبی داشت و حالا در 37 سالگی مدافعی قابل اطمینان در خط دفاعی تیمش محسوب می‌شود.

اریک آبیدال| بالا بردن جام بعد از بهبودی  
اوایل بهار سال 2011 خبر ناگواری منتشر شد؛ اریک آبیدال، مدافع فرانسوی بارسلونا به تومور کبدی دچار شده است. با انتشار این خبر موج نگرانی‌ها در کنار حمایت‌ها و قوت قلب دادن‌ها به سوی او سرازیر شد. او دو روز پس از انتشار خبر بیماری‌اش تحت عمل جراحی قرار گرفت که به‌طور معجزه‌آسایی موفقیت‌آمیز بود. جالب این‌که آبیدال حدود یک ماه و نیم بعد به میدان برگشت و حتی چند دقیقه هم بازی کرد که با تشویق و حمایت هواداران و هم تیمی‌هایش روبه‌رو شد. بیست و پنج روز بعد در فینال لیگ قهرمانان اروپا شادی‌ها به اوج خود رسید؛ وقتی که بارسلونا توانست سه بر یک منچستر یونایتد را شکست دهد و به قهرمانی برسد. حرکت کارلوس پویول، کاپیتان بارسلونا موقع اهدای جام، شادی‌ها را به اوج رساند؛ او درست قبل از اهدای جام بازوبند کاپیتانی را به آبیدال داد تا او اول جام را بالای سر ببرد، آبیدال آن شب جام قهرمانی در زندگی و حرفه‌اش را بالای سر برد. آبیدال تا 2 سال بعد در بارسا ماند و بعد هم یک فصل خوب با موناکو داشت تا این‌که از فوتبال به‌خاطر افزایش سن در 35 سالگی خداحافظی کرد. او حتی تا دو سال بعد از بهبود سرطان در تیم ملی فرانسه هم حاضر بود. 

لنس آرمسترانگ| شکست یک اسطوره  
هنوز 25 سالش نشده بود و داشت پله‌های موفقیت را با سرعت طی می‌کرد که در پاییز سال 1996 میلادی شوکه کننده‌ترین خبر‌ زندگی‌اش را شنید؛ ابتلا به سرطان بدخیم بیضه که به مغز، معده و ریه هم سرایت کرده بود. لنس آرمسترانگ، دو‌چرخه‌سوار آمریکایی که به برنده شدن عادت کرده بود، تسلیم نشد و بلافاصله برای درمان اقدام کرد. او تحت چند عمل جراحی قرار گرفت و پس از آن چند دوره شیمی درمانی شد. با این حال پزشکان شانس زنده ماندنش را تنها 40 درصد تخمین زدند. آرمسترانگ کاری به این آمار و ارقام و تخمین‌ها نداشت؛ بنابراین نه تنها نا‌امید نشد، بلکه پس از مشورت با چند متخصص درمان دارویی‌‌ای را در پیش گرفت که به ریه‌اش هم آسیب نمی‌رساند، چون می‌خواست حرفه ورزشی‌اش را ادامه دهد. سرانجام در اواخر زمستان 1997 توانست سرطان را شکست دهد. آرمسترانگ از سال 1999 تا 2005 هفت بار قهرمان رقابت‌های «تور دوفرانس» که یکی از معتبر‌ترین مسابقات دوچرخه‌سواری است، شد اما در سال 2012 با معلوم شدن نتایج آزمایش‌ها، دوپینگش ثابت شد و بدین ترتیب به‌طور دایمی از شرکت در رقابت‌های رسمی دوچرخه‌سواری محروم شد و تمام عناوین قهرمانی‌اش را نیز از دست داد. هرچند مبارزه او با سرطان الهام‌بخش بود؛ اما نتیجه نهایی داستانش باعث شد او آن چهره محبوبی که تصور می‌شد، نباشد.

مایکل سی‌هال| دکستر و بازهم خون
مایکل سی‌هال را با نقش‌آفرینی فوق‌العاده‌اش در سریال جنایی «دکستر» می‌شناسیم؛ شخصیتی که یک متخصص خون‌شناسی باهوش است و یک زندگی دوگانه عجیب دارد؛ چون در کودکی شاهد قتل مادرش بوده، برای همین علاقه عجیبی به خون دارد و از آن‌جایی که جامعه ستیز نیست، پس شروع می‌کند به قتل آدم‌های شرور، اما با شیوه‌هایی که هیچ‌کس نمی‌تواند ردش را بزند. خب چرا خلاصه سریال دکستر را گفتیم؟ چون مایکل سی‌هال در زندگی واقعی‌اش درگیر سرطان خون شده، یعنی همان‌چیزی که در معروف‌ترین اثرش با آن مرتبط بوده است. جالب است که بدانید او در شرایطی درگیر سرطان و شکست آن شد که هنوز مشغول فیلم برداری دکستر بود. سی‌هال سال 2010 و چند روز قبل از مراسم گلدن گلوب به همگان گفت که مبتلا به سرطان خون است و پس از دوره درمان دوباره به سریال دکستر بازگشت و در فصل 5 آن بازی کرد. این بازیگر توانمند همان زمان در مصاحبه‌ای گفت که «این خیلی ناراحت‌کننده است که در 38 سالگی متوجه شدم سرطان دارم، در حالی که پدرم در 39 سالگی به خاطر سرطان مرده بود. اما خوشحالم که در مراحل ابتدایی متوجه شدم و همین باعث می‌شود که راحت‌تر آن را شکست دهم». او در مراسم گلدن گلوب به خاطر شیمی درمانی کچل شده بود و با کلاهی بر سرش حاضر شد و جایزه بهترین نقش اول مرد در سریال سال 2010 را دریافت کرد.

رابرت دنیرو| مبارزه جانانه راننده تاکسی با سرطان
بیشتر آدم‌های معروفی که سرطان را شکست دادند در سنین جوانی و میان‌سالی با این موضوع مواجه شدند؛ اما رابرت دنیرو اسطوره دنیای بازیگری در 60 سالگی به سرطان پروستات مبتلا شد. دنیرو که حالا 81 سال دارد هنوز هم فیلم بازی می‌کند و با نقش‌آفرینی‌هایش مثل روزهای جوانی که در «پدر خوانده»، «راننده تاکسی»، «گاو خشمگین» و ... حضور داشت علاقه‌مندان به سینما را به وجد می‌آورد. طی سال‌های اخیر آثاری چون «مرد ایرلندی» و «قاتلان ماه کامل» از فیلم‌های برجسته‌ای بودند که نشان دادند دنیرو حتی با افزایش سن پرانگیزه و توانمند است؛ حتی اگر سال‌ها قبل یک بیماری سخت را شکست داده باشد.

​​​​​​​آدم‌هایی که به شکست سرطان اکتفا نکردند
بسیاری از مبتلایان به سرطان، تا قبل از شکست آن، آدم‌های معمولی بودند؛ اما بعد از به‌دست آوردن سلامتی تصمیم گرفتند زندگی‌شان را وقف کمک به دیگران کنند
گاهی یک آدم بعد از ابتلا به سرطان و عبور از این مرحله تبدیل به فرد دیگری می‌شود و تصمیم‌های بزرگی می‌گیرد؛ طوری‌که به واسطه تلاش‌هایش معروف می‌شود. در این بخش سراغ داستان زندگی افرادی از گوشه و کنار جهان رفته‌ایم که هر کدام در دوره‌ای از زندگی خود، درگیر سرطان و درمان آن بوده‌اند. هر کدام از این افراد در روزهای دشوار بیماری خود، متوجه کمبودهایی که بیماران سرطانی با آن دست‌و‌پنجه نرم می‌کنند، شده و همزمان با پیگیری مراحل درمانی یا بعد از شکست دادنش، تلاش کرده‌اند برای رفع این کمبودها قدم‌هایی بردارند. آن‌ها تصمیم گرفتند در بدترین روزهای زندگی‌شان به جای ناامید شدن، غر زدن و ... انتخاب دیگری داشته باشند. حالا آن‌ها اهداف جدیدی در زندگی خود دارند و با تمام قوا برای رسیدن به آن هدف در تلاش اند.

  ایزابل گویوماچ  ایزابل گویوماچ اهل فرانسه است. سال 2013 او تشخیص سرطان سینه گرید 3 را دریافت کرد. پیشرفت بیماری او به این معنا بود که درمان باید برایش به شکلی وسیع انجام می‌شد. عوارض شایع شیمی‌درمانی و عمل جراحی، بخشی از ماجرا بود. بخش دیگر اما برای ایزابل، مشکلات مربوط به کارش بود. بیشتر افراد مبتلا به سرطان تا دو سال بعد از آگاهی از ابتلا به سرطان، بیکاری را تجربه می‌کنند. ایزابل هم بیکار شد اما حمایت همسر و دو دخترش به او این امکان را داد تا بتواند برای این مشکل پاسخی پیدا کند و البته در کنارش به بخشی از نیازهای بیماران سرطانی هم پاسخ دهد. در طول دوره درمان، ایزابل متوجه شد محصولات بهداشتی که مناسب افرادی چون او باشد، در بازار وجود ندارد. به عنوان مثال یکی از عوارض شیمی‌درمانی، تغییرات پوستی و خشکی زیاد آن است اما در بازار محصولی که تمام شرایط لازم برای افراد تحت شیمی‌درمانی را داشته باشد، به راحتی در دسترس نیست. به همین دلیل بود که پس از اتمام درمان، ایزابل خط تولید محصولات بهداشتی خود را به نام «اُزالیس» راه‌اندازی کرد.

نجما پلاخیخ  نوبت اولی که برای نجما سرطان تشخیص داده شد، او اطلاع زیادی از سرطان و بیماری خود نداشت؛ اما داستان در نوبت دوم متفاوت بود. نوبت دوم سرطان سینه‌ او گرید 3 بود و البته نجما هم اطلاعات بیشتری از بیماری سرطان داشت. همین مسئله نگرانی‌های او را تشدید می‌کرد. خود او درباره آن روزها می‌گوید: «روز بعد از دریافت تشخیص سرطان سینه برای بار دوم، وقتی داشتم از بیمارستان بیرون می‌آمدم، با خودم قرار گذاشتم زندگی‌ام را وقف افرادی کنم که مانند من مبتلا به سرطان سینه شده‌اند» و این طور شد که داستان فعالیت‌های نجما آغاز شد. نجما بنیاد «آسیای سالم» را راه‌اندازی کرده است. این مجموعه در مناطق دورافتاده قزاقستان برنامه‌های غربالگری سرطان سینه را پیش می‌برد. در کنار آن، این مجموعه، خدماتی هم به زنان مبتلا به سرطان سینه و خانواده‌های آن‌ها ارائه می‌کند.

جین جانسون  جین جانسون، ساکن ایالت اورگان آمریکا، 54 ساله بود که برای کولونوسکوپی مراجعه کرد. وقتی بعد از انجام کولونوسکوپی به هوش آمد، همسرش در حالی‌که اشک می‌ریخت به او گفت سرطان روده دارد. سرطان روده او پیشرفت زیادی کرده و ریه‌ها و کبد هم درگیر شده بود. همسرش از بیماری او آن قدر ناراحت بود که هر بار جین را می دید، بی‌اختیار اشک‌هایش سرازیر می‌شد. خود جین هم وضعیت مناسبی نداشت. همین شرایط باعث شد تا آن‌ها بارها از خدمات انجمن‌های حمایتی برای خانواده‌های سرطانی استفاده کنند. بهره بردن از این خدمات، جین را متوجه اهمیت وجود این انجمن‌ها کرد و این طور بود که جین تصمیم گرفت بعد از اتمام درمان، کاری برای این انجمن‌ها انجام دهد. چند ماه بعد از قطع درمان، جین به سر کار بازگشت اما در کنار کار اولش، شغل دومی را هم انتخاب کرد و تمام درآمد شغل دوم را به مراکز پژوهشی و حمایتی از بیماران سرطانی اهدا کرد. در کنار آن، او که علاقه به قلاب‌بافی دارد، عروسک‌هایی درست کرد و با فروش آن‌ها مقداری پول برای کمک به این مراکز جمع‌آوری کرد.
​​​​​​​
تری فاکس  تری فاکس جوان کانادایی که عمری کوتاه داشت و در 23 سالگی فوت کرد؛ اما میراثی به وسعت یک نسل به‌جا گذاشت. او یکی از بزرگ‎ترین ورزشکارانی است که روی این سیاره دویده است. «فاکس» پس از ابتلا به سرطان و قطع‌شدن یکی از پاهایش، تصمیم گرفت سراسر کانادا را بدود و برای کمک به تحقیقات سرطان کمک جمع‌آوری کند. دویدن در سراسر کانادا راهی بود تا به دنیا نشان دهد که بدون مبارزه، میدان زندگی بیرون را ترک نخواهد کرد. حالا همه‌ساله در ماه سپتامبر صد‌ها مسابقه دو در سرتاسر کانادا به یاد «تری فاکس»، ورزشکار فقید کانادایی برگزار می‌شود. مسابقه دوی «تری فاکس» بزرگ‌ترین مسابقه یک‌روزه جهان به‌منظور جمع‌آوری کمک‌های مالی برای تحقیقات سرطان است که دوندگانی از ۶۰ کشور جهان در آن حضور می‌یابند.