printlogo


 رودخانه‌ای در آسمان
حیدر کاسبی

​​​​​​​
 کتاب «آسمان هم رودخانه دارد» همان‌طور که از نامش پیداست باید کتابی باشد که در ژانر سوررئال نوشته‌شده است که تا حدودی هم هست، اما آن‌طور که نامش این‌همه فراواقعی است خود کتاب کمتر این گونه است.نام کتاب کمی انتظارها را از نویسنده بالا می‌برد و این وعده را به مخاطب می‌دهد که با یک اثر کاملاً انتزاعی و فانتزی مواجه است.بعد از خواندن چند صفحه از کتاب ، خواننده با فضای اصلی کتاب که رگه‌هایی از فانتزی و رگه‌هایی از تاریخ دارد آشنا می‎شود و پی به درونمایه آن می‌برد. چیزی شبیه به کتاب دیگر «شافاک» یعنی ملت عشق که داستان اصلی‌اش پرداختن به زندگی مولانا بود و او این ویژگی تاریخی را با عناصر دیگری ازجمله خیال و واقعیت درهم‌آمیخته و یک اثر چندوجهی را به مخاطب ارائه داده بود، با این تفاوت که در این کتاب کمی چاشنی تخیل قوی‌تر است.الیف شافاک را در ایران با کتاب ملت عشق می‌شناسند. کتابی که با استقبال عجیب و باورنکردنی مواجه شد و اگر از اسم عامه‌پسندش که بسیار هم به فروش آن کمک کرد بگذریم، کتاب قابل و خوبی بود.معمولاً نویسنده‌ای که خودش را با یک کتاب خوب معرفی می‌کند، در ادامه کار را برای خودش بسیار سخت می‌کند.
غرقه در بی‌زمانی و بی‌مکانی
درونمایه کتاب «آسمان هم رودخانه دارد» در بی‌زمانی است که معنا پیدا می‌کند، همین طور در بی‌مکانی، ماجرا از برهه‌ای از تاریخ در نینوا با «آشور بنی پال» شروع می‎شود و تا قرن‌ها بعد ادامه می‌یابد.خلاصه کتاب این گونه است که یک قطره آب جادویی روزی از آسمان فرو می‌چکد، ابتدا در سرزمین نینوا بر سر «آشور بنی پال» می افتد، بخار می‌شود و قرن‌ها بعد به شکل دانه برفی در دهان نوزادی به نام «آرتور» درکنار رود «تیمز» می‌ریزد، سپس در دهان «نارین» که شخصیت دیگری است در سرزمین میان رودان می افتد و در نهایت سر از زندگی «زلیخا» که دختری امروزی است و در انگلستان زندگی می‌کند، درمی آورد.همین ویژگی غرق شدن مخاطب در زمان و مکان است که به فانتزی بودن کتاب کمک می‎کند و او را در خلسه‌ای لذت بخش فرو می‌برد:«قطره مردد است و هنوز تصمیم نگرفته کجا فرود بیاید. ناگهان بادی تند می‌وزد و تن کوچکش را بلند می‌کند و مستقیم به سمت مردی می‌برد که در بهار خوابی در آن اطراف ایستاده است. دمی بعد پادشاه احساس می‌کند چیزی خیس روی سرش افتاده...»
توصیف جزئیات با ظرافت‌های زنانه
«الیف شافاک» در توصیف جزئیات تبحر خاصی دارد و به نظر می‌رسد این یکی از ویژگی‌های سبک داستان نویسی او باشد، چه در «ملت عشق» و چه در این کتاب او همان‌قدر به جزئیات اهمیت می‌دهد که کلیت کار برایش مهم است.همین ویژگی باعث شده که «شافاک» داستان‌های بلندی بنویسد که مخاطبش را با ریزترین و ظریف‌ترین جزئیات سر ذوق آورد و به ادامه کتاب ترغیب کند:«شهری جواهرگونه است که کوهساران سرسبز شمال را به دشت‌های حاصلخیز کلده و بابل در جنوب پیوند می‌دهد. این ناحیه باستانی میان رودان است که به باغ های معطر، چشمه‌های پرجوش و خروش و شیارهای آبیاری آراسته است، اما آیندگان فراموشش می‌کنند و آن را زمینی خشک و بیابانی پست می‌دانند.»ظرافت‌های زنانه در داستان های او را هم نمی شود نادیده گرفت.در فرازهایی از کتاب نویسنده چنان توصیف های زیبا با ظرافت های خاص خودش که از لطافتی زنانه سرچشمه می گیرد ارائه می دهد که خواننده دوست ندارد کتاب را سریع به انتها برساند و مثل یک نوشیدنی گوارا می خواهد آن را جرعه جرعه بنوشد:«عمارت های منظم، معابد خیره کننده، باغ های پرمیوه، باغ های عمومی دلگشا، زمین های سرسبز و باغ وحش سلطنتی که غزال ها، آهوها، شترمرغ ها، پلنگ ها، سیاه گوش ها و شیرهایی در آن نگهداری می شوند.»
«آسمان هم رودخانه دارد» در ایران توسط نشر «چترنگ» و با ترجمه «مینا معتمدی» در سال ۱۴۰۳ منتشر شده است.