printlogo


سیندرلا جیب بر شد !


به خاطر زیبایی ظاهری که داشتم دوستان و همکلاسی هایم مرا سیندرلا صدا می زدند به طوری که خودم نیز  این موضوع را باور کرده بودم اما رویای زندگی در خارج از کشور مرا به دام پسر شیاد و شیطان صفتی انداخت که ... 
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، دختر ۲۰ ساله ای که به اتهام جیب بری در مشهد دستگیر شده است با بیان سرگذشت عجیب خود به کارشناس اجتماعی کلانتری رسالت گفت: در یک خانواده بی قیدو بند و پر از تجملات و اوضاع اقتصادی خوب زندگی به دنیا آمدم. همیشه درخانه ما مهمانی بود یا ما مهمانی بودیم هیچ وقت دور خودمان را خلوت ندیده بودم. روزها تکراری سپری می‌شد و من فقط کلاس زبان می رفتم چراکه آرزوی زندگی و تحصیل درخارج از کشور  را در سر داشتم و برای همین زبان انگلیسی را آموزش می دیدم. از سوی دیگر به خاطر زیبایی ظاهری خیلی مورد توجه اطرافیانم بودم به گونه‌ای که همه مرا سیندرلا صدا می زدند. خواهرم نیز مشغول تحصیل در رشته طراحی لباس بود اما من درس و مدرسه را به امیدتجربه دنیایی دیگردر آن سوی مرزها رها کردم و  فقط به خودم می رسیدم تا این که روزی به پیشنهاد یکی از دوستان خواهرم قبول کردیم مدلینگ لباس و لوازم آرایشی برای یک برند تقریبا معروفی شویم که دردسرها و بدبختی های من هم از همین جا شروع شد. من و نادره به خاطر زیبایی که داشتیم مدل خوبی برای تبلیغ لباس بودیم و کارمان روبه پیشرفت بود تا این که بایک پسری در آن جا آشنا شدم. «سامان» همکارم بود و به روش های مختلفی سعی داشت با من ارتباط بگیرد و طرح دوستی بریزد که بالاخره موفق شد چند ماهی از رابطه ما گذشت تا این که گفتم من رویای خارج رفتن و آزاد زندگی کردن را دارم. گفت: من کمکت می کنم که بروی و در آن جا آشنایان زیادی دارم اما پول زیادی می خواهد. من هم قبول کردم و از این ماجرا با هیچ کس حرف نزدم پول زیادی بود تصمیم گرفتم طلاهایم را بفروشم و پس اندازی که داشتم و ماشینی که پدرم برای هدیه تولدم خریده بود همه را فروختم و تبدیل به دلار کردم. شبانه از خانه بیرون زدم با «سامان» قرار گذاشتم اما اوکه قصد فریب من را داشت در همین مشهد با فریب کاری دلارها را از من گرفت و بدتر ازآن من را به بهانه استراحت کردن و قرار با قاچاقچی مرزی به یک خانه ویلایی خارج از محدوده شهری برد. او متاسفانه بایک فردی که دختران ایرانی را خرید و فروش می کرد قرار گذاشته بود این‌ها را از مکالمات تلفنی پنهانی اش  فهمیدم که با او داشت خلاصه قضیه را که فهمیدم می خواستم فرار کنم اما او گفت: اگر بروی فیلم های تمام این مدت راکه با من رابطه داشتی منتشر می کنم. با وجود این، من دیگر قید آبرو و پول زیادی که دستش داشتم را زدم و هر طوری که بود خودم را ازحصار دست هایش خارج کردم و تا جایی که ممکن بود دویدم و از مکان دور شدم. بعد از چند روز که گرسنه و خسته درخیابان‌ها سپری شد و روی رفتن به خانه را نداشتم بالاخره زنگ خانه را زدم ولی به محض ورود با سیلی محکم پدرم  روبه‌رو شدم که به صورتم نواخت؛ چراکه «سامان» فریبکار مرا رسوا کرده بود و فیلم های زشت و زننده من روی صفحه گوشی پدرم بود. او طوری مرا نابود کرد که برای دومین بار ازخانه فرار کردم و خواستم تنها زندگی کنم اما پولی نداشتم به همین دلیل تصمیم گرفتم در مکان های شلوغ جیب بری کنم اما چون مهارت کافی برای این کار نداشتم خیلی سریع به دام پلیس افتادم.‌‌ اما ای کاش...
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است: اگرچه تحقیقات پلیس برای ریشه یابی سرقت های احتمالی دیگر این دختر جوان ادامه دارد اما با دستور سرهنگ مجتبی حسین زاده(رئیس کلانتری رسالت مشهد ) اقدامات مشاوره‌ای برای بازگشت وی به مسیر درست زندگی نیز دردایره مددکاری اجتماعی آغاز شد.
 ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی