printlogo


افول آتلانتیک‌گرایی
سیدنیماموسوی



در قرن ۱۹ آمریکا با سیاست انزواگرایی همواره نیمکره غربی را به عنوان حیاط خلوت خود برمی گزید؛ دکترینی که به نام «مونروئه» شناخته‌شد. آمریکا در این دوره ضمن مقابله با قدرت های استعماری در اروپا، ارتباط با روسیه و عثمانی را به عنوان لنگرگاه اصلی سیاست‌خارجی خود برگزید؛ در مورد روسیه این سیاست از دوران سلطنت کاترین کبیر در پایان قرن۱۸ وجود داشت. کاترین با ایفای نقش بی طرفی فعال در جنگ های استقلال آمریکا و همراهی نکردن با بریتانیا نقش مهمی در استقلال ایالات‌متحده داشت. بعدها در میانه قرن ۱۹ الکساندر دوم درست در اوج تنازعات روسیه با بریتانیا سرزمین آلاسکا را به آمریکا فروخت. در پایان قرن ۱۹ هم در ماجرای قیام بوکسورها در چین، روسیه و آمریکا در جبهه‌ای واحد علیه مشت‌زنان چینی تشکیل ائتلاف دادند. با پایان دکترین مونروئه و آغاز عصر ناتو، اروپا به شریک اول آمریکا تبدیل شد و با ورود به جنگ سرد روابط آمریکا و شوروی به چالش برخورد کرد.امروز نیز با بازگشت آمریکا به دکترین مونروئه در دولت دوم ترامپ، آتلانتیک‌گرایی به ضعیف ترین سطح خود در سیاست‌خارجی آمریکا از قرن۲۰ تاکنون رسیده‌است. برخورد عجیب ترامپ با زلنسکی جلوی دوربین‌های تلویزیونی جدای از پایان ایده‌های ویلسونی در سیاست‌خارجی آمریکا، افول آتلانتیک‌گرایی را نیز نمایش می داد و حال با توجه به این افول، پوتین به لنگرگاهی در برابر اروپا تبدیل شده‌است؛ سیاستی که بی‌شک اروپا را به چین نزدیک خواهد ساخت. آن هم زمانی که حتی روسیه پوتین نیز دچار پرونده‌هایی همچون دوره کاترین است. پرونده لهستان در پایان قرن۱۸ همانند پرونده اوکراین در دوران پوتین بود؛ جایی که کاترین موفق به تجزیه لهستان شد.