printlogo


کو کجا رفت ماقوت سر سفره‌مون؟ 

یادش به‌خیر قبلاً ماه مبارک که می‌شد دل‌مون برای خونه‌مون تنگ می‌شد چون هر روز یک جایی افطار دعوت بودیم؛ از خونه فک و فامیل، تا افطار اداره پدرها و مدرسه‌ها و.... تنها روزی که احتمال داشت خونه‌مون باشیم روزی بود که بقیه افطاری می‌اومدن خونه ما. روزهایی که افطاری فامیل تموم می‌شد اگه هوا خوب بود برنامه می‌ذاشتیم هرکی افطاریش رو بیاره یک پارکی دورهم باشیم. تنها آپشن منفی افطاری‌های توپارک این بود که نمی‌شد همزمان باهاش «ماه‌عسل» رو ببینیم و گریه کنیم و بعدش هم سریال‌های عطاران رو ببینیم و بخندیم. حالا از این‌که مهمونی‌ها کم شده که بگذریم؛ حال و هوای تلویزیون هم دیگه مثل قبل نیست. از اینم بگذریم؛ سوال اساسی من اینه چرا قبلاً مامان‌ها پرحوصله‌تر بودن؟ قدیما هر روز ماقوت سر سفره‌ها بود و فرنی دو رنگ که انگار با خط‌کش بین بخش کاکائویی و ساده‌اش فاصله افتاده بود. روی ماقوت‌ها هم یه عالمه مغز بادوم بود. ببخشینا زبون روزه این خاطرات رو یادآوری می‌کنم ولی واقعاً برام سواله. بعد داخل خرماها خالی شده بود و مغزگردو داشت. همیشه هم سر سفره شربت خاکشیر آلو وجود داشت. فکر کنم بهتره دیگه چیزی نگم... ولی چرا؟