printlogo


آن سوی سیاست تهاجمی ترامپ
مصطفی غنی زاده


ترامپ که سرمست از استقلال انرژی آمریکا بعد از هشتاد سال، سیاستی به شدت تهاجمی را برای همه دنیا به کار بسته، تا به این‎جا در رسیدن به اهدافش چندان موفق نبوده است. البته زمان کمی گذشته و حتما تغییرات بسیاری در راه است. اما در موضوعات مختلف، فعلا نتیجه موردنظر ترامپ حاصل نشده است. تنها موردی که کمی نتیجه داده، کانال پاناماست که پیمانکاران چینی را بیرون کرده و قرار است آمریکایی‌ها در آن مستقر شوند. البته خواسته کامل ترامپ در مجانی شدن عبور کشتی‌های دولتی در همان پرونده هم به نتیجه نرسیده است. در پرونده‌های دیگر، مسیر حتی برعکس هم بوده است. در موضوع غزه، تمام کشورهای عربی یکصدا علیه طرح ترامپ شدند. البته این امکان وجود دارد که ترامپ به مرگ گرفته تا آن‎ها به تب راضی شوند و آن‎ها هم طرحی بیش از 50 میلیاردی را روی میز گذاشتند اما ترامپ هنوز راضی نشده است. در پرونده اوکراین هم که دعوایی بی‌آبروکننده برای همه نمایش داده شده و قرارداد معادن امضا نشده. گرچه زلنسکی، اوکراین را در وضعیتی قرار داده است که راهی جز تن دادن به خواسته ترامپ ندارد. باید دید که در ادامه داستان چه خواهد شد. در پرونده جنگ‌های تجاری، ترامپ با تناقضات اساسی مواجه شده است. از یک طرف می‌خواهد تولید صنعتی را به داخل آمریکا برگرداند و با همین هدف، تعرفه 25 درصدی حتی به کانادا می‌بندد و از طرف دیگر می‌خواهد تورم را کنترل کند اما واضح است که با این تعرفه‌ها چه بر سر مصرف‌کننده آمریکایی خواهد آمد. از طرف دیگر، با مقابله به مثل کشورهای دیگر، یک فشار شدید به صادرات و به تبع تولید صنعتی آمریکا خواهد آمد. به‎نظر می‌رسد چین هم با دیدن عصبانیت کانادا و اروپا، کمی خشن‌تر از دوره قبل پاسخ خواهد داد. در دوره اول ترامپ، برنده جنگ تعرفه‌ها چین بود. یعنی در نهایت، تولید صنعتی آمریکا بیشتر از چین آسیب دید. در موضوع ایران هم ترامپ با تناقض عدم مذاکره ایران و تلاش او برای توقف جنگ‌ها مواجه است. سیاست «اول آمریکا» ترامپ، هیچ جایگاه دومی ندارد. یعنی قرار نیست اروپا مانند گذشته جیره‌خوار آمریکا باشد. حتی اگر سقوط کرد هم چندان بد نیست. این تهاجم شدید که به دوری هرچه بیشتر دوستان تمدنی منجر خواهد شد، زیربنای تمدنی آمریکا به عنوان یک قدرت الهام‌بخش را از درون پوک می‌کند. بی‌سر شدن تمدن مدرن غربی، احتمالا آخرین گلوله بر این تن رنجور خواهد بود. کشوری که نتواند معنای جدید و جهان‌شمول تولید کند، قدرت برتر هم نخواهد بود.