printlogo


حوالی باغ نادری
حیدر کاسبی

​​​​​​​
هنر داستان‌نویسی در خراسان، مثل شعر که در چند دهه اخیر پوست‌انداخته، قالب عوض کرده و مسیر جدیدی در پیش‌گرفته است. داستان‌نویسی در خراسان در این چند دهه چهره‌های جوان و توانمندی را به ادبیات ایران معرفی کرده است.
تردیدی نیست که ادبیات برای بقا باید مدام روبه‌جلو حرکت کند و نویسندگان همواره خلاقیت به خرج دهند.
در مجموعه داستان «حوالی باغ نادری» که حاصل یک کار گروهی است، ویژگی متفاوت بودن در بخش‌هایی از کتاب مشاهده می‌شود.
در حال و هوای داستان‌نویسی در خراسان
یکی از انتظاراتی که مخاطب از کتاب‌های گروهی دارد تنوع در سبک و شیوه نگارش است.
به ‌هر حال در مجموعه‌های فردی ما با یک نویسنده طرف هستیم و طبیعی است که با یک نگرش و سبک و سیاق مواجه باشیم اما در مجموعه کتاب‌های گروهی گزینشگر باید به این نکته توجه داشته باشد که قرار است مخاطب با جهان‌بینی‌های مختلفی روبه‌رو شود و این احساس به او دست ندهد که دارد یک نگرش به او القا می‌شود.
وحید حسینی به‌عنوان گردآورنده کتاب، کوشیده تا آن جا که ممکن است این مسئله را مدنظر داشته باشد و کتاب «حوالی باغ نادری» مجموعه‌ای باشد که علاوه بر این که از یکدستی و یکنواختی ملال‌آور که باعث ایجاد دافعه در کتاب‌های گروهی می‌شود دور باشد، رگه‌هایی از داستان‌نویسی مدرن هم در کتاب پیش رو چشم‌نوازی کند.
این را به‌وضوح می‌شود از نام هایی که نویسندگان برای داستان‌هایشان انتخاب کرده‌اند مشاهده کرد.
نام هایی مثل: «ساندویچ آدم لای پراید و هرکول»، «سگ‌ماهی‌های کال کشف»، «اشتراک‌گذاری سرطان»، «دای کاتانا با شست کامل» و «لیتوپس آفریقایی». این نام ها خواسته یا ناخواسته مخاطب را آماده خوانش داستان‌هایی متفاوت و ورود به جهانی عجیب می‌کنند.
اگرچه داستان‌هایی هم در کتاب هستند که نام هایی تکراری مثل«هبوط» و «خرمگس» دارند.
کتاب حوالی باغ نادری شامل 18 داستان از 18 نویسنده جوان مشهدی  است که تا حدودی می‌تواند معرف داستان نویسان جوان مشهد باشد.
هرچند احتمالاً نام بعضی از نویسندگان از قلم‌افتاده باشد اما داستان‌های کوتاه کتاب تقریباً برگرفته از همان فضایی است که در جلسات ادبی مشهد می‌گذرد.
شروع‌های متفاوت در داستان
«دو را کاشته بودم و خلیل برای زدن آبشار روی هوا بود ...»
این شروع داستان « آبی‌های دوردست» است که اتفاقاً کتاب هم با همین داستان آغاز می‌شود.
شروع داستان‌ها اغلب مثل شروع همین داستان جذاب و ترغیب‌کننده است.
تصویر « خلیل» که نویسنده عمداً آن را بین زمین و آسمان گرفتار کرده است تصویر عجیبی است و  از همان ابتدا بیانگر این است که با داستانی مواجه نیستید که یک روایت معمولی و حوصله سربر باشد.
یا داستان «آن سوی دریاها» که این‌گونه آغاز می‌شود:
«شکارچی آنجا بود، توی آسمان، درست ایستاده بود بالای سر خلیج، با کمربند زرین و کمان کشیده‌اش.»
بعضی داستان‌ها هم شروع نفس‌گیری دارند، مثل داستان « هبوط» که از همان ابتدا تعلیق بین خواب و مرگ را این‌گونه روایت می‌کند:
« از حمام که بیرون آمد ،مرد را دید که وسط هال دراز به دراز افتاده. صدایش زد:« قرار بود چای آماده کنی، خوابیدی؟!...»
« حوالی باغ نادری» زمستان ۱۴۰۳ توسط نشر «عینک » منتشر شده است که داستان‌هایی از کاظم آقایی، معصومه بابایی، نازنین آزاد، امیر افتخار، مهدی رییس المحدثین، عاطفه باستانی، سحر محتشم ، امیر نخ فروش، تورج صیاد پور، امین اطمینان، مرتضی قربانیون، مریم کاظمی، فرهاد حاجری، ابراهیم فصیحی، فرزانه قیاسی، عباس پوراحمدی و زهرا کریمی را در ۱۸۹ صفحه آراسته است.