printlogo


«صدای آمریکا» خاموش می شود
کریمی


​​​​​​​
  قطع بودجه «صدای آمریکا» و «رادیو آزاد اروپا» از سوی دولت دونالد ترامپ، نقطه عطفی در معادلات رسانه‌ای اپوزیسیون خارج‌نشین و سیاست‌های ایالات متحده در قبال ایران محسوب می‌شود. این اقدام نه‌تنها نشان از تغییر اولویت‌های واشنگتن در حوزه جنگ نرم دارد، بلکه به معنای خالی شدن پشت اپوزیسیونی است که برای دهه‌ها بر این رسانه‌ها به‌عنوان ابزار مشروعیت‌بخشی و سازمان‌دهی جریان‌های مخالف جمهوری اسلامی تکیه کرده بود.
پایان یک دوران: افول رسانه‌های دولتی آمریکایی
رسانه‌هایی مانند «صدای آمریکا» و «رادیو اروپای آزاد/رادیو آزادی » به‌عنوان بازوهای تبلیغاتی سیاست خارجی واشنگتن، طی دهه‌های اخیر نقش قابل‌توجهی در هدایت و حمایت از جریان‌های اپوزیسیون ایران ایفا کرده‌اند. این رسانه‌ها همواره در پوشش وقایع ایران، اتخاذ گفتمان‌های ضدحکومتی، حمایت از نافرمانی مدنی و ارائه روایتی همسو با سیاست‌های غرب، نقشی محوری داشتند. اما کاهش تأثیرگذاری این رسانه‌ها که به‌ویژه در سال‌های اخیر مشهود بود، در نهایت موجب شد که ایلان ماسک با صراحت اعلام کند: «دیگر کسی به آن ها گوش نمی‌دهد.» در سطحی کلان‌تر، این تصمیم ترامپ را می‌توان در راستای سیاست‌های کوچک‌سازی دولت و کاهش هزینه‌های خارجی تحلیل کرد؛ اما در سطحی راهبردی‌تر، پیامدهای این تصمیم برای اپوزیسیون جمهوری اسلامی بسیار سنگین خواهد بود به علاوه این که اگر موضوع قطع فاندهای اپوزیسیون را در کنار این قرار دهیم.
 از وابستگی تا فقدان مشروعیت
اپوزیسیون ایرانی، به‌ویژه در دوران پس از اعتراضات ۱۴۰۱، بیش از هر زمان دیگری به رسانه‌های دولتی غربی وابسته شد. چهره‌هایی مانند رضا پهلوی، مسیح علی‌نژاد و برخی دیگر، عملاً برنامه‌های رسانه‌ای خود را در چارچوب همین بسترها تعریف و تلاش کردند تا مشروعیت خود را به کمک «صدای آمریکا» و دیگر رسانه‌های مشابه تقویت کنند. اکنون با تعطیلی یا تضعیف این رسانه‌ها، خلأیی اساسی در شبکه ارتباطی و رسانه‌ای اپوزیسیون به وجود خواهد آمد که پر کردن آن نیازمند منابعی است که خارج از دسترس آن هاست. تعطیل شدن شبکه تلویزیونی منوتو، کم رنگ شدن پشتیبانی سعودی ها از ایران اینترنشنال و حالا در آستانه تعطیلی قرارگرفتن صدای آمریکا همگی در همین راستا هستند.
این تحولات از دو منظر قابل تحلیل است:
۱. فروپاشی تریبون‌های رسمی اپوزیسیون: رسانه‌هایی مانند «بی‌بی‌سی فارسی» و «ایران اینترنشنال» همچنان فعال‌اند اما اولویت‌های آن ها فراتر از حمایت مطلق از اپوزیسیون بوده و منافع کشورهای تأمین‌کننده بودجه خود را در نظر دارند. بدون «صدای آمریکا»، اپوزیسیون یکی از پایگاه‌های اصلی خود را از دست داده و دسترسی‌اش به یک ابزار معتبر مشروعیت‌سازی کاهش می‌یابد.
۲. تقویت پراکندگی و واگرایی: پیش از این، اختلافات داخلی اپوزیسیون یکی از چالش‌های اصلی آن بود. با کاهش حمایت رسانه‌ای، این واگرایی تشدید خواهد شد زیرا هر گروه ناچار است برای حفظ پایگاه خود، مسیر مستقل‌تری را دنبال کند. در نتیجه با اتمام حمایت های مالی آمریکا، احتمال اجماع و همگرایی میان گروه‌های مختلف اپوزیسیون بیش از پیش کاهش می‌یابد.
 از جنگ نرم به سیاست‌های واقع‌گرایانه‌تر
 یکی از پیام‌های مهم قطع بودجه رسانه‌های دولتی آمریکا، تغییر نگرش واشنگتن به ابزارهای جنگ نرم است. این تصمیم ترامپ نشان می‌دهد که رویکرد سنتی ترویج دموکراسی و حمایت رسانه‌ای از گروه‌های مخالف در ایران، دیگر در اولویت سیاست‌های ایالات متحده نیست. این تغییر جهت را می‌توان در چند محور بررسی کرد:
- افزایش تمرکز بر سیاست‌های سخت‌افزارانه: احتمالاً دولت ترامپ به‌جای سرمایه‌گذاری روی رسانه‌های سنتی، به سمت راهکارهای سخت‌تر از جمله فشارهای اقتصادی و دیپلماتیک علیه ایران حرکت خواهد کرد.
- اعتماد به رسانه‌های نوظهور و شبکه‌های اجتماعی: به نظر می‌رسد که تأثیرگذاری رسانه‌های سنتی مانند «صدای آمریکا» در رقابت با پلتفرم‌هایی همچون    توییتر  ، یوتیوب و سایر شبکه‌های اجتماعی کاهش یافته و دولت آمریکا ترجیح می‌دهد تمرکز خود را بر ابزارهای جدیدتری بگذارد.
- پیام به متحدان منطقه‌ای: این اقدام، پیامی غیرمستقیم به متحدان منطقه‌ای آمریکا مانند اسرائیل و عربستان سعودی نیز محسوب می‌شود که آمریکا قصد ندارد به‌صورت نامحدود از ابزارهای جنگ نرم برای تغییر رژیم در ایران استفاده کند و انتظارات آن ها را باید در این چارچوب بازتعریف کرد.
خاموشی یک صدا، تغییر یک معادله
تعطیلی «صدای آمریکا» ، «منوتو» و قطع فاندهای اپوزیسیون نه‌تنها به‌معنای یک شکست رسانه‌ای برای اپوزیسیون جمهوری اسلامی است، بلکه بازتابی از یک تحول ژرف در سیاست‌های آمریکا در قبال ایران محسوب می‌شود. در دوران جدید، دیگر نمی‌توان روی حمایت‌های رسانه‌ای دولتی واشنگتن حساب باز کرد و گروه‌های اپوزیسیون با چالش‌های جدی در زمینه تأمین اعتبار، انسجام گفتمانی و دسترسی به مخاطبان مواجه خواهند شد.این تحول، بیش از آن که فرصتی برای جمهوری اسلامی باشد، ضربه‌ای است به اپوزیسیونی که همواره پشت خود را به دیوار حمایت‌های خارجی گرم می‌دید. اکنون این دیوار فروریخته و بازیگران صحنه ضدحکومتی باید در غیاب این تریبون‌های پرنفوذ، راهکارهای جدیدی برای بقا و تأثیرگذاری بیابند؛ امری که با توجه به پراکندگی و اختلافات عمیق درونی آن ها، دور از دسترس به نظر می‌رسد.