printlogo


با شاعران فلسطین

​​​​​​​محمود درویش
......
فراموش می‌شوی
گویی که هرگز نبوده‌ای
آدمیزاد باشی
یا متن
فراموش می‌شوی.
با کمک دانایی‌ام راه می‌روم
باشد که زندگی‌ای شخصی حکایت شود.
گاه واژگان مرا به زیر می‌کشند،
و گاه من آن‌ها را به زیر می‌کشم
من شکل‌شان هستم و آن‌ها هرگونه که بخواهند، تجلی می‌کنند
ولی گفته‌اند آن‌چه را که من می‌خواهم بگویم.
فردا، پیش از این از من پیشی گرفته است
من پادشاه پژواک هستم
بارگاهی برای من نیست جز حاشیه‌ها
و راه، راه است
باشد که اسلافم فراموش کنند
توصیف کردن چیزهایی را که ذهن و حس را به خروش در می‌آورند.
فراموش می‌شوی گویی که هرگز نبوده‌ای خبری بوده باشی
و یا ردّی
فراموش می‌شوی.
من برای جاده هستم 
آن‌جا که ردّ پای کسان بر ردّ پای من وجود دارد
کسانی که رویای من را دنبال خواهند کرد
کسانی که شعری در مدح باغ‌های تبعید بر درگاه خانه‌ها خواهند سرود
آزاد باش از فردایی که می‌خواهی!
آزاد باش از استعارات و واژگان من!
تا شهادت دهم
همچنان که فراموش می‌کنم
زنده هستم!
و آزادم!