
یکی از شاخصههای مهم در نویسندگی این است که خالق یک اثر تا آن جا که میتواند در نوشتن به زندگی و تفکر خودش نزدیک باشد تا هم متن هایش از شعارزدگی به دور باشد و هم با خوانش داستانش فرازهایی از یک زندگی برای خواننده به تصویر در بیاید بی آن که این احساس به او دست دهد که دارد یک بیوگرافی میخواند.
نویسندگان واقعی قبل از یافتن مخاطب به این فکر میکنند که اثرشان تا آن جا که ممکن است همچون آیینهای بازتاب دهنده درونشان باشد.
پناه بر خاطرهها
می گویند اغلب نویسندگان قهرمانهای داستانشان را یا براساس چیزی که هستند و یا بر اساس آنچه که آرزویش را دارند خلق میکنند.
« صمد طاهری» در بیشتر داستانهایش که برگرفته از زندگی و جغرافیای خود اوست دست مخاطبش را میگیرد و او را به خاطرههای تلخ و شیرینی که از سر گذرانده میبرد.
در یک چنین فضایی، خواننده هم بدش نمیآید با نویسندهای که سینهاش مملو از خاطره است سوار ماشین زمان شود و طوری به گذشتههای دور سفر کند که گاهی برگشتن سخت است:
«روزهای آخر فروردین بود و گرما هنوز غلبه نکرده بود. دریچههای توری دار باز بود و پنکه رومیزی هم کار میکرد و دوری صد و هشتاد درجهای را میرفت و برمی گشت.رضا تلویزیون نداشت و این فرصتی کم نظیر بود که میشد بی سر خر چار کلمه حرف گفت و شنید...»
در مجموعه داستان « زخم شیر» که سومین کتاب طاهری است و از 11 داستان نسبتاً کوتاه تشکیل شده است نویسنده گاهی چنان به خود و زندگی هایی که از سر گذرانده نزدیک است که از جلد نویسندگیاش بیرون میآید و مثل یک نقال دنیادیده روایتهای ناب و دست اول را پشت سر هم برای شنوندهاش تعریف میکند و او را سر ذوق میآورد.
اتفاقاً همین ویژگی یکی از نقاط قوت کتاب است و باعث میشود مخاطب اثر احساس کند سکانس به سکانس از خاطرههای کتاب قبلاً برای او هم اتفاق افتاده است:
«تو دست به سنگت خیلی خوب بود. وقتی نشونه میگرفتی و میزدی ردخور نداشت،برای همین بچهها همه ازت میترسیدن.همیشه جیب هات پر از سنگ بود. درسته ؟ من خیالم راحت بود چون هیچ سگی جرئت نداشت بهمون نزدیک بشه.سگهای شاه آباد همه میشناختنت....»
داستانهای ایرانی
«صمد طاهری» نمونه بارز یک داستان نویس ایرانی است.
مثل « علوی» و « ساعدی » که در کتاب هایشان طوری دست به روایتگری میزنند و طوری خاطره پردازی میکنند که از شدت سادگی آدم نمیداند واقعی است یا خیال،« صمد طاهری » هم گاهی کلماتی را آن قدر دست نخورده از زادگاهش در قصههایش جای میدهد که مخاطب بی آن که معنای آن ها را بداند با آن ها ارتباط برقرار میکند.
چیزی که در کتاب های « دولت آبادی » به ویژه« کلیدر» هم مشهود است.
محمود دولت آبادی واژگانی چون« گاواره بان» و « ماشین اتاقشهری » را لابه لای کلمات در قصههایش میگنجاند و اصلاً نگران این نیست که برای مخاطبش مهجور باشند.
جالب این جاست که دقیقاً به واسطه همین ترکیب کلمات کهن و در معرض انقراض با کلمات امروزی است که این آثار برجسته میشوند.
نویسنده ای مثل « محمد ابراهیم باستانی پاریزی » پا از این هم فراتر گذاشته و عنوان یکی از کتاب هایش را که بسیار هم معروف و محبوب است با استفاده از کلمات بومی این چنین آراسته می کند:« نون جو دوغ گُو».
« صمد طاهری» با الهام از نویسندگانی چون « علوی» ، « ساعدی»,« هدایت» و « دولت آبادی» در عصر تکنولوژی و پست مدرنیسم طوری زبان امروز را با کلمات فولکلور پیوند می زند که نه تنها خوانش قصه هایش را برای مخاطب جذاب کرده، بلکه چاره ای برای منتقدان باقی نمی گذارد که مجموعه داستان « زخم شیر» را کتاب شایسته تقدیر در یازدهمین دوره جایزه ادبی جلال بدانند.
« زخم شیر» توسط نشر نیماژ در سال ۱۳۹۶ منتشر شده است.