
14 سال روایت قصههای خانواده «پایتخت» و همراهی مخاطبان با این سریال باعث شده تک تک شخصیتهای قصه به کاراکترهایی آشنا، ملموس و دوستداشتنی مانند عضوی از خانواده یا آشنایان آنها تبدیل شوند. در نتیجه غیبت این خانواده در تلویزیون، بازگشت آنها و سرنوشت شخصیتهای داستان برای مخاطب اهمیت دارد. «پایتخت» طی هفت فصل ادامه پیدا کرده، پس از هفت فصل همچنان زنده است و در برهوت کمدیهای موفق و پرمخاطب در تلویزیون، در جایگاه ناجی رسانه ملی ظاهر میشود و موج ایجاد میکند. این برگ برنده مهمی است که تنها در دست «پایتخت» است. نوروز امسال فصل هفتم این سریال، بازگشت پرسروصدایی به قاب تلویزیون داشت و طی 23 شب، مخاطبان را با خود همراه کرد و بازتاب گستردهای نیز در فضای مجازی داشت. در طول 22 قسمت «پایتخت» شاهد قابهای ماندگار و تاثیرگذاری بودیم که مورد توجه ویژه مخاطبان قرار گرفتند، اما بیشک زیباترین تصویر سریال، در قسمت پایانی و در حرم امام رضا(ع) خلق شد، جایی که حرم امام هشتم، برای همه اعضای این خانواده به پناهگاهی امن تبدیل شد. همه اعضای خانواده بار دیگر در کنار هم، زیر سایه لطف و محبت امام هشتم قرار گرفتند و حرم امام رضا (ع) نقطه پیوند دوباره آنها شد. به بهانه پایان «پایتخت 7»، هفت سکانس مهم و ماندگار این فصل را مرور کردیم.
آرامش با لالایی مادر
ارتباط مادر و فرزندی «فهیمه» و «بهتاش» برخلاف کلیشههای رایج و کاملا باورپذیر به تصویر کشیده شده است، بنابراین همان اندازه که دعوا و اختلافشان قابل باور است، مهر و محبت میان آنها نیز تاثیرگذار است. وقتی «بهتاش» که دچار بیماری ناشناخته ای شده با اصرار خانواده به خانه بازمیگردد، هنگام خواب از مادرش میخواهد کنار تخت خود و نزدیک او بخوابد و این موضوع را بهانه میکند تا درددلهایش را با مادر در میان بگذارد و سپس به یاد دوران کودکی، از «فهیمه» میخواهد برایش لالایی بخواند تا آرام شود.
به صرف چای «هماپهلو»
در طول فصول مختلف «پایتخت»، مشکلات خانوادگی، تغییر شرایط، موقعیت کاراکترها و روحیات خاص «نقی»، بارها باعث شده ارتباط این زوج نیز تحت تاثیر قرار بگیرد و مقابل یکدیگر قرار بگیرند، اما آنها گاهی هم فرصت را برای قدردانی از یکدیگر غنیمت میشمارند. پس از پایان مهمانی شام پرحاشیه، «نقی» و «هما» در آشپزخانه و در سکوت شب، کنار یکدیگر چای مینوشند، از یکدیگر بابت حمایت از فرزندانشان قدردانی میکنند، شوخی میکنند و میخندند. همین تصویر ساده، اما صمیمی و باورپذیر از رابطه «هما» و «نقی»، جزو شیرینیهای سریال است که در فصل هفتم نیز مورد توجه قرار گرفت.
طغیان «بهتاش»
یکی از مهمترین و بحثبرانگیزترین سکانسهای «پایتخت 7»، جدل «بهتاش» با «نقی» بود. «بهتاش» معمولا به اقتضای زمانه و سن و سال خود، روحیات متفاوتی نسبت به دیگر اعضای خانواده دارد. او معمولا رک و بدون تعارف حرف دل خود را میزند و در قید و بند حفظ احترام بزرگ تر نیست. «بهتاش» در فصل هفتم از آن جوان سرکش فصل پنج و شش کمی فاصله گرفته بود، اما تصمیم خودسرانه «نقی» و ارسال عکس «بهتاش» برای نامزد او باعث شد، خشم فروخورده این جوان لبریز شود و بیرحمانه از شخصیت و رفتارهای «نقی» انتقاد کند. در این سکانس هر دو طرف دعوا تا حدودی حق داشتند و مخاطب در عین حال که دلش برای «نقی» به رحم آمد، با «بهتاش» نیز همدل بود. حمایت خانواده از «نقی» و قضاوت عادلانه «هما» نسبت به اشتباه «نقی» در ارسال عکس مخفیانه نیز مهم بود. بهرام افشاری در این سکانس درخشان ظاهر شد. او احساسات «بهتاش»، بغضی را که سعی میکرد پنهان کند و به مرز شکستن میرسید، تاثیرگذار بروز دارد. محسن تنابنده نیز به واسطه حالت چهره و چشمان خود، دلخوری و ناراحتی «نقی» را قابل باور به نمایش گذاشت و حس ترحم مخاطب را برانگیخت.
حمله پرالتهاب خرس
سکانس حمله خرس به کمپر، سکانس بسیار پیچیده و پرزحمتی بود اما کارگردانی خوب آن باعث شد اتفاقی که باید رقم بخورد و فضایی قابل باور و پردلهره ساخته شود. پیمان قانع طراح صحنه «پایتخت 7» درباره این سکانس توضیح داده: «ما خرس را به شکل طبیعی و واقعی در اصفهان فیلم برداری کردیم. خرس جثه بزرگ تری داشت و کامل ساخت و ساز کردیم و خرس در آن محیط مورد تصویربرداری قرار گرفت که به تعبیری عوامل کار هم در امنیت کارشان را انجام دهند. قطعاً بازیگران را در جای دیگری گرفتیم همان کمپر و در جاده مشهد و خرس را در اصفهان.» علاوه بر ابعاد فنی مانند جلوههای ویژه، تدوین و فیلم برداری خوب این سکانس، محتوای آن مانند همدلی دوباره خانواده پس از دعوای داغ «نقی» و «بهتاش» و فداکاری «بهتاش» برای محافظت از خانواده نیز جزو امتیازهای این سکانس بود.
تنهایی «هما»
شخصیت «هما» زنی منطقی و عاقل و سنگ صبور همه اعضای خانواده است، به همین دلیل رابطه او حتی با جوان سرکش و جسوری مانند «بهتاش» نیز خوب است و این کاراکتر از «هما» حرفشنوی دارد. در قسمت پایانی، وقتی «ارسطو» و همدستانش راز شهاب سنگ را فاش کردند، «هما» با خانوادهای مواجه شد که با فریب و دروغ، او و بقیه را راهی سفر طولانی و سخت کردهاند. خودخواهی آنها باعث شد باورهای «هما» درباره عزیزانش فرو بریزد و احساس تنهایی کند. سکانسی که بغض این شخصیت شکست و گفت که احساس میکند چیز با ارزشتری از میلیاردها تومان پول یعنی «خانواده» را از دست داده، ارزش و اهمیت خانواده به خوبی یادآوری شد و بازی خوب ریما رامینفر نیز باعث شد حس او کاملا به مخاطب منتقل شود.
خواستگاری با عکس رادیولوژی
ایده گم شدن حلقه و بلعیده شدن آن توسط «هما» جدید نبود، اما این ایده در نهایت به شیوه جذابی به سرانجام رسید و موقعیت کمدی جالبی شکل گرفت. وقتی حلقهای که در معده «هما» جا خوش کرده بود، از دست رفت، تنها چیزی که برای «رحمت» باقی مانده بود، عکس رادیولوژی حلقه در معده «هما» بود! به این ترتیب «رحمت» به جای حلقه، عکس رادیولوژی را در دست گرفت و در حالی که مقابل او زانو زده بود، از «فهیمه» خواستگاری کرد.
دلشکستهها زیر سایه امام رئوف
قسمت پایانی «پایتخت 7» نیز سکانسهای به یادماندنی و تاثیرگذار مهمی داشت. گم شدن شهاب سنگ باعث شد همه حقایق روشن شود. «نقی» و «هما» از این که فریب خورده بودند، ناراحت شدند و در مقابل «ارسطو»، «بهتاش» و «رحمت» از این که «نقی» شهاب سنگ را بدون پرس و جو دور انداخته و میلیاردها تومان پول را بر باد داده، خشمگین شدند بنابراین حلقه خانواده از هم جدا و رابطهشان تیره و تار شد. در این شرایط «اوس موسی» تصمیم گرفت همه اعضای خانواده را در حرم امام رضا(ع) جمع کند و آنها را آشتی بدهد. «نقی» که حسابی از فریبکاری خواهرزاده و پسرخاله خود دلشکسته بود، به زیارت امام رضا(ع) رفت و مقابل ضریح با زبانی ساده و خالصانه، با امام هشتم درد دل کرد. این سکانس و پناه بردن شخصیتهای دلشکسته قصه به حرم امام رضا(ع)، حسابی مخاطبان را تحت تاثیر قرار داد و دلهای تماشاگران در سراسر ایران را روانه حرم امام رضا(ع) کرد. صحبتهای «اوس موسی» با «نقی» درباره بخشش خانواده و حال و هوای معنوی حرم رضوی نیز باعث شد که «نقی» با «ارسطو»، «رحمت» و «بهتاش» آشتی کند. ابراز پشیمانی «بهتاش» هم دلخوری «هما» را برطرف کرد. به این ترتیب، همه اعضای خانواده «معمولی» اینبار زیر سایه امام رضا(ع) به همدلی و وحدت رسیدند و امام مهربانیها پناه همه آنها شد.