printlogo


جنایتِ دوپامینی ریلزها علیه آگاهی و تمرکز
سید مصطفی صابری  |  روزنامه‌نگار



 برای بیشتر ما پیش آمده که گوشی‌ را برای چند دقیقه بر‌داریم، وارد اینستاگرام ‌شویم و بگوییم: «فقط پنج دقیقه!» اما وقتی به خودتان می‌آییم، متوجه می‌شوید مدت طولانی گذشته و در دل ریلزهای بامزه اینستاگرامی و عمق اکسپلور این شبکه اجتماعی غرق شدیم و ذهن‌مان پر است از کلیپ‌های کوتاهی که بدون هیچ ارتباط منظمی، یکی پس از دیگری از مقابل چشم‌مان عبور کردند؛ اما جز کمی سرگرمی عایدی چندان از این ماجرا نداشتیم و ماندیم با کلی کار عقب مانده. اما چه چیزی پشت این طراحی است که حتی اراده‌های قوی را هم به دام می‌اندازد؟ مسئله به همان فرایندی برمی‌گردد که درون مغز اتفاق می‌افتد؛ ریلزها به دلیل کوتاه بودن و ارائه فوری لذت حسی، مستقیم بر یکی از پایه‌های اصلی سیستم پاداش مغز اثر می‌گذارند. هر بار که یک ریلز جدید می‌بینید، مغز شما دوپامین ترشح می‌کند؛ همان ماده شیمیایی که مسئول حس لذت و انگیزه در بدن است. اما مسئله این جاست که این پاداش‌های سریع و کوتاه، مغز را به‌مرور زمان به دنبال الگوهای مشابه می‌کشاند و توانایی ذهن را برای تمرکز روی چالش‌های دشوارتر و فرایندهای فکری عمیق‌تر از بین می‌برد. شاید همین دلیل باشد که پس از ساعت‌ها گشت‌وگذار در میان ریلزها، حتی حوصله خواندن صفحه‌ای از کتاب محبوب‌تان را ندارید، یا دیگر نمی‌توانید بدون نگاه‌کردن مداوم به گوشی، کاری را با تمرکز انجام دهید. از طرفی وابستگی به ریلزها فقط مسئله‌ای فردی نیست. وقتی علاقه و انگیزه به مصرف محتواهای عمیق کاهش پیدا کند، ذائقه فکری جامعه هم دستخوش تغییر می‌شود. با رونق فرهنگ سطحی‌نگری، جذابیت‌های بصری و هیجانات کوتاه جای مهم‌ترین دغدغه‌ها را می‌گیرند، در نتیجه چنین پدیده‌ای حتی در ادبیات و سینما به اشکال دیگری بازتولید می‌شود تا بتواند با ذائقه مخاطب امروزی پیش برود. ناگهان، محتواهایی که به‌دقت و تلاش نیاز دارند، به حاشیه می‌روند و آنچه روی صحنه می‌ماند، تنها توهمی از سرگرمی و محتوا است. این مسئله نه‌تنها کیفیت زندگی فردی، بلکه روابط اجتماعی، گفت‌وگوهای فرهنگی و حتی نظام‌های آموزشی و ... را هم تحت تأثیر قرار می‌دهد. اما آیا باید تسلیم این چرخه اعتیاد شویم؟ یا می‌توان قدم‌هایی برداشت تا از این وضعیت خارج شویم؟ در ادامه این پرونده، به زبان علمی توضیح می‌دهیم که چگونه ریلزها ما را وارد این چرخه اعتیاد می‌کنند، چه تأثیراتی بر رفتار و مغز ما دارند و از همه مهم‌تر، چگونه می‌توان از این دام دیجیتال رها شد و زندگی خود را دوباره از نو ساخت.


پای دوپامین و چرخه لذت فوری در میان است
پدیده اعتیادآور بودن ریلزهای اینستاگرامی و تأثیر آن بر رفتار و توانایی‌های ذهنی ما بدون شک به ساختار مغز و عملکرد سیستم پاداش آن بازمی‌گردد. دوپامین ماده‌ای شیمیایی و یک انتقال‌دهنده عصبی در مغز است که هنگام انجام کارهایی که لذت‌بخش هستند، مانند غذا خوردن، ورزش، یا تماشای ویدئوهای کوتاه، ترشح می‌شود. آن چه دوپامین را خاص می‌کند، نقشش در احساس پاداش و انگیزه است. هر بار که چیزی جذاب و هیجان‌انگیز تجربه می‌کنیم، دوپامین ترشح شده و پیامی به مغز ارسال می‌کند که «این کار را دوباره انجام بده»! این روند، مغز را به‌طور طبیعی سرشار از انرژی و خواسته برای تکرار رفتار می‌کند.
تله‌‌ای برای ذهن
حالا اگر این سازوکار برای تجربه‌هایی کوتاه و مداوم مانند ریلزهای اینستاگرامی به کار گرفته شود، نتیجه چیست؟ ریلزها با طراحی منحصر‌به‌فرد و ریتم تند خود، دقیقاً به نحوی تنظیم شده‌اند که مغز را دایم در وضعیت جست وجو و دریافت لذت نگه‌دارند. برای همین پس از یک ساعت تماشای ریلز، حس می‌کنید مقاومت ذهنی‌تان کاهش یافته و به رغم خستگی، باز هم نمی‌توانید گوشی را کنار بگذارید. این همان بازخوردهای پاداش‌دهنده‌ای است که مغز شما را در دام خود می‌اندازد.
چرخه‌های کوتاه‌مدت: دشمن تمرکز عمیق
یکی از عوارض اصلی این چرخه پاداش فوری، کاهش توانایی مغز در تمرکز طولانی‌مدت است. مغز به‌صورت طبیعی برای فعالیت‌هایی طولانی‌تر مانند خواندن کتاب، نوشتن یا یادگیری عمیق‌تر به صبر و پایداری نیاز دارد. اما وقتی عادت به تجربه‌های کوتاه‌مدت و پرتحریک مانند ریلزها در ذهن شکل می‌گیرد، مغز چون به دنبال تکرار الگوهای ساده قبلی است به‌مرور توانایی تحمل فعالیت‌هایی با فرمت طولانی‌تر را از دست می‌دهد. دریافت‌های سریع و مکرر دوپامین، فعالیت‌هایی را که نیاز به حوصله و کار ذهنی بیشتری دارند بی‌اثر و خسته‌کننده جلوه می‌دهد. بد نیست بدانید مطالعات نشان داده‌اند که اعتیاد رفتاری، از جمله استفاده بیش از حد شبکه‌های اجتماعی، اثرات مشابهی با اعتیادهای شیمیایی مانند مصرف مواد دارد.
طراحی اعتیادآور محصولات دیجیتال
ریلزها تنها مثال نیستند. بازی‌های ویدئویی، شبکه‌های اجتماعی و حتی برخی اپلیکیشن‌های کاربردی، همگی برای حداکثر نگه‌داشتن مخاطب طراحی شده‌اند. پشت هر کلیپ جذابی که می‌بینید، ده‌ها مهندس و روان‌شناس رفتارشناسی ایستاده‌اند که به‌دقت ساختاری طراحی کرده‌اند که نتوانید به‌راحتی فعالیت دیگری را شروع کنید. این طراحی‌ها، از الگوریتم‌های هوشمندی استفاده می‌کنند که بر اساس سلیقه و علاقه شما، محتوای پیشنهادی ارائه دهد. مغز وقتی می‌بیند هر کلیپ با جذابیت بیشتری نسبت به قبلی نمایش داده می‌شود، هیچ تمایلی به «نه» گفتن به این لذت فوری پیدا نمی‌کند. اما از دست دادن تمرکز تنها یکی از آثار این چرخه‌های مضر است. در طولانی‌مدت، کم‌تحملی ذهنی، کاهش انگیزه برای انجام کارهای معنادار و حتی افسردگی از اثرات جانبی این اعتیاد رفتاری محسوب می‌شوند.

قلاب‌هایی برای سرگردانی ذهن
آیا تاکنون متوجه شدید که چطور تنها در چند ثانیه، موسیقی، حرکت و تصاویر جذاب، توجه شما را تسخیر کرده و موقعیت‌تان را برای تماشای صدها ویدئوی مشابه تثبیت می‌کنند؟ اما در صورت این‌‌که مدیریت درستی در استفاده از فضای مجازی نداشته باشیم پشت این قلاب‌های رنگارنگ، پیامدهای شومی در انتظارمان خواهد بود.

کاهش تمرکز   ریلزها ذهن ما را دائماً در حالت «دریافت سریع اطلاعات» نگه می‌دارند. نتیجه؟ عدم توانایی در تمرکز طولانی‌مدت بر کاری که نیازمند توجه جدی یا تفکر عمیق است. به یاد دارید آخرین باری که سعی کردید یک کتاب بخوانید و تنها پس از چند دقیقه احساس پراکندگی ذهن کردید؟ این یک نشانه واضح از تأثیر ریلزها بر ناخودآگاه شماست.
پریشانی ذهنی   حتماً برایتان پیش آمده که در طول روز بارها به‌طور ناخودآگاه گوشی خود را نگاه کرده‌اید، حتی بدون دلیل واضح. این رفتار، نتیجه عادت نسبت به انتظار دایمی برای یک "پاداش کوچک" از سوی مغز است، چیزی که ریلزها به بهترین شکل ارائه می‌دهند. این حالت باعث می‌شود که حتی وقتی در حال انجام کاری مهم هستید، میل به چک کردن گوشی شما را از حالت تمرکز خارج کرده و ذهن‌تان را به پراکندگی بکشد.
مشکل در مطالعه   یکی دیگر از پیامدهای منفی این چرخه محتواهای کوتاه، کاهش رغبت به مطالعه و تجربه آثار عمیق‌تر است. مغز وقتی عادت می‌کند که همه چیز در چند ثانیه ارائه شود، تمایلی به پذیرش محتوایی که نیاز به تفکر و صبر دارد، ندارد. به همین دلیل ممکن است کتاب، مقالات طولانی یا حتی فیلم‌هایی با مدت زمان بیشتر به نظر کسل‌کننده و خسته‌کننده بیایند. این اتفاق تنها یک انتخاب شخصی نیست؛ بلکه نشان‌دهنده یک تغییر فرهنگی و جمعی در دستیابی به لذت فوری است.
سقوط به سطحی‌نگری   ریلزها نه تنها ذهن ما که فرهنگ ما را هم تحت تأثیر قرار داده‌اند. این محتواهای کوتاه، خلاقیت را محدود کرده‌اند و فضایی را شکل داده‌اند که تولید محتوای اصیل به حاشیه برود. همه‌چیز به سمت کوتاه‌تر شدن و سریع‌تر شدن حرکت می‌کند. دیگر کمتر کسی به خود زحمت می‌دهد که ساعت‌ها وقت برای خلق یک اثر هنری یا نوشتن متنی طولانی بگذارد.
سلطه فناوری بر زندگی‌ها   ریلزها و دیگر محتواها در دنیای فناوری، دست به دست هم، نسلی را خلق می‌کنند که کمتر فکر می‌کند، کمتر می‌آموزد و بیشتر فقط سرگرم می‌شود. این چرخه ما را تبدیل به مصرف‌کنندگان منفعل می‌کند؛ انسان‌هایی که بدون این‌‌که بدانند، بر اساس الگوریتم‌ها اداره می‌شوند.

راهکارهای عملی برای کنترل ذهن و زندگی در دنیای ریلزها
ریلزها و محتواهای کوتاه، قدرت مغز شما را برای تمرکز و تفکر عمیق به چالش کشیده‌اند، اما خبر خوب این است که همان‌طور که ناخودآگاه وارد این چرخه شده‌اید، می‌توانید ‌آگاهانه از آن خارج شوید. شاید این مسیر سخت به نظر برسد، اما قدم‌های کوچک و قابل‌اجرایی برای تغییر وجود دارد. در ادامه برخی راهکارهای ساده اما موثر را بررسی می‌کنیم.

 تنظیم زمان استفاده از گوشی
یکی از نخستین قدم‌هایی که می‌توانید بردارید، محدود کردن زمان استفاده از شبکه‌های اجتماعی است. نیازی نیست که اپلیکیشن‌ها را حذف کنید یا گوشی خود را کنار بگذارید. فقط کافی است برای استفاده از اینستاگرام یا دیگر شبکه‌های اجتماعی «سقف زمانی» مشخصی تعیین کنید. برای مثال، از ابزارهایی مثل تایمر داخلی گوشی استفاده کنید که بعد از ۳۰ دقیقه هشدار بدهند و شما را متوجه میزان مصرف‌تان کنند.
عادت‌های جدید، به جای رفتارهای قدیمی
یکی از بهترین تکنیک‌ها برای کاهش وابستگی به ریلزها، جایگزینی این عادت با محتواهای طولانی‌تر و معنادارتر است. محتوای کوتاه، ذهن را به‌طور مداوم با پاداش‌های لحظه‌ای بمباران می‌کند و وقتی حتی یک کتاب یا فیلم طولانی را شروع می‌کنید، مغز خیلی زود اعلام نارضایتی می‌کند. اما می‌توانید این چرخه را معکوس کنید. پس به جای تماشای ۱۵ ریلز در روز، سعی کنید یک فیلم مستند جذاب نگاه کنید یا یک فصل کتاب بخوانید. حتی اگر فقط چند دقیقه در ابتدا به این عادت اختصاص دهید، کافی است تا مغز شما به محتوای معنادارتر عادت کند.


 تفریح‌های غیر دیجیتالی
ریلزها ذهن شما را در حالت دائمی «تحریک» نگه می‌دارند و به همین دلیل پس از خروج از شبکه‌های اجتماعی، ممکن است احساس کنید هنوز مغزتان پراکنده و ناآرام است. ایجاد آرامش ذهنی یکی از گام‌های عملی برای بازگرداندن مغز به حالت تعادل است. روش‌‌هایی مثل تنفس شکمی، ذهن‌آگاهی می‌توانند ابزار خوبی برای این هدف باشند. پس هر روز فقط ۵ دقیقه، گوشی خود را کنار بگذارید و نفس عمیق بکشید.  پیاده‌روی روزانه را جدی بگیرید، به موسیقی آرام‌بخش گوش کنید، با دوستان و خانواده معاشرت کنید و...
 سم‌زدایی دیجیتال، تجربه‌ای معنادار با ذهن رها
اگر ابزارهای ساده جوابگوی نیاز شما نبود، می‌توانید به سم‌زدایی دیجیتال فکر کنید. سم‌زدایی دیجیتال به معنای کاملاً کنار گذاشتن شبکه‌های اجتماعی نیست؛ بلکه تنظیم دقیق‌تر ارتباط شما با این فضا است. یکی از روش‌های کاربردی، تعیین «روز بدون فناوری» یا محدود کردن استفاده از گوشی در بخش‌های خاصی از روز است. برای شروع سعی کنید یک روز در هفته را کاملاً از شبکه‌های اجتماعی فاصله بگیرید. حتی اگر نمی‌توانید تمام روز، نصف روز یا تنها چند ساعت را امتحان کنید. در این مسیر، مطالعه کتاب‌هایی مانند «مینی‌مالیسم دیجیتال» اثر کال نیوپورت می‌تواند الهام‌بخش باشد. این کتاب به بهترین شیوه توضیح می‌دهد که چگونه می‌توان تعاملات روزمره با فناوری را به نحوی مدیریت کرد که در خدمت شما باشد، نه برعکس.
 خلق معنا در دنیای مدرن
در نهایت، همه این قدم‌ها قرار است شما را به زندگی‌ای برگردانند که در آن کنترل امور ذهنی و روزمره دوباره در دست خودتان باشد. هیچ‌ کس نمی‌گوید که ترک وابستگی به شبکه‌های اجتماعی و استفاده فعالانه و مدیریت شده ساده است، اما با برنامه‌ریزی و آگاهی قدم به قدم می‌توانید تا حد زیادی از دام این چرخه خارج شوید. پس به یاد داشته باشیم که ذهن ما ارزش زیادی دارد؛ ظرفیت‌های بزرگ ذهن و روان ما برای تفکر، تحلیل و خلق محتواهای ارزشمند طراحی شده. تفکر عمیق و استفاده صحیح از فناوری به معنای به‌روزرسانی زندگی به یک سطح بهتر است، نه حذف کامل آن. یکی از دلایل پناه بردن به محتواهای لقمه‌ای در فضای مجازی بطالت و بی‌معنایی در زندگی است؛ اما اگر در دل هرکاری که داریم معنایی بزرگ پیدا کنیم جسم و ذهن‌مان آن‌چنان خسته نمی‌شود که نیاز به ریکاوری در فضای مجازی با تماشای مکرر و بی‌هدف ریلزها داشته باشد.