انفجار بندر عباس در هنگامه حساس و مهمی یعنی در روز برگزاری دور سوم مذاکرات در مسقط رخ داده و به همین علت متعاقب وقوع انفجار نگاهها به سمت اسرائیل به عنوان مظنون اصلی حادثه رفته است که از این طریق میخواهد این مذاکرات را بر هم بزند و به شکست بکشاند. هنوز با گذشت ساعتها از این واقعه، طبق معمول روایت دقیقی از علت آن و حجم خسارت اقتصادی منتشر نشده و دقیقا مشخص نیست که چه اتفاقی افتاده و علت حادثه چیست و چه بسا فعلا هم روشن نشود. از این رو، هنوز مشخص نیست که حادثهای طبیعی بوده که به صورت تصادفی در روز دور سوم مذاکرات رخ داده یا نه و اقدامی خرابکارانه است. اما اگر فرضیه دوم را مبنا قرار دهیم، باید دید هدف چه بوده است؟ در این حالت هدف هر چه بوده باشد، به شکست کشاندن مذاکرات نبوده است. خود اسرائیل هم به خوبی میداند که چنین عملیاتی به فرض دست داشتن در آن موجب پایان دادن و به شکست کشاندن مذاکرات نمیشود. بنابراین این فرضیه که اسرائیل با هدف شکست مذاکرات مسقط دست به این کار زده باشد، چندان موضوعیت پیدا نمیکند. واقعیت این است که نه این اقدام -اگر خرابکارانه باشد- و حتی عملیاتی غیرمستقیم فراتر از آن هم از جمله ترور و .... موجب تعطیلی مذکرات نمیشود؛ هر چند ممکن است در صورت تکرار به آن لطمه بزند. تنها اقدامی که این روند را به شکست و تعطیلی میکشاند یا دست کم موجب تعلیق آن میشود، حمله آشکار و صریح اسرائیل به تاسیسات هستهای ایران است. اما اتفاق دیگری که میتواند موجب پایان دادن به دیپلماسی با ایران از طرف ترامپ شود، این است که یک حادثه بزرگ علیه نیروهای آمریکایی در منطقه رخ دهد که تلفات جانی قابل توجه در پی داشته باشد و به ایران یا متحدان آن منتسب شود. حمله به تاسیسات هستهای نیز، هم فعلا بعید به نظر میرسد و هم این که بدون موافقت و چراغ سبز آمریکا ممکن نیست که اسرائیل به این اقدام دست بزند؛ به ویژه در این دوره که ترامپ در کاخ سفید حاکم است و نتانیاهو به شدت در مقابل او دست به عصا حرکت میکند؛ تا جایی که حتی عصبانیت و خشم خود از روند دیپلماتیک کنونی میان تهران و واشنگتن را در حرف و حدیث هم بروز نمیدهد و در موضعگیری کلامی به شدت محتاطانه سخن میگوید. این رویکرد بیبی برخلاف رویه نه چندان دور اوست که در ایام اوباما و بایدن در پیش گرفته بود و به کنگره آمریکا میرفت و علنی سیاستهای دو رئیس جمهور دموکرات حاکم را به چالش میکشید. اما اکنون که نتانیاهو اولویت و تمام هم و غمش ماندن در قدرت است و در بعد کلامی تا این اندازه ملاحظه ترامپ را میکند، بدون هماهنگی با او دست به کاری نمیزند که موجب خشم و انتقام او شود. البته این بدان معنا نیست که فرضیه خرابکاری در حادثه انفجار در بندرعباس کلا منتفی است، بلکه در یک حالت دیگر این فرضیه همچنان پابرجاست و آن هم این که اگر واقعا خرابکاری باشد، میتواند کار موساد و با هماهنگی آمریکا باشد، اما چنان که گفته شد هدف تعطیلی مذاکرات نیست، چون اساسا چنین هدفی با این حادثه محقق نمیشود، بلکه هدف میتواند فشار عملی در خارج از میز مذاکرات برای گرفتن امتیازات بیشتر و دادن امتیازات کمتر در خود مذاکرات باشد. در این راستا به فرض صحت چنین فرضیهای، وقوع خرابکاری در بزرگترین بندر کانتینری ایران و دومین از این نوع در سطح منطقه با توجه به حجم آسیب اقتصادی که میتواند به شاهراه تجارت کشور وارد شود، واجد اهمیت و پیام خاص خود است. از این رو باز تاکید میشود اگر فرضیه وقوع خرابکاری صحت داشته باشد، میتوان انتظار داشت که در آینده نیز چنین حوادثی با اهداف پیشگفته تکرار شود که در این صورت به چالشی جدی فراروی مذاکرات تبدیل خواهد شد.
زخم ترانزیتی اسکله
بررسی ها نشان می دهد تجمیع حداقل 4 ویژگی در بندر شهید رجایی، موجب شده تا تبعات انفجار دیروز این بندر بر ترانزیت دریایی کشور امکان افزایش از حد معمول را داشته باشد. با توجه به این سانحه، چه انتقاداتی در ارتباط با سیاست گذاری ترانزیتی کشور مطرح است؟
محمد حقگو
در پی سانحه انفجار در بندر شهید رجایی احتمالاً فعالیت این بندر تا مدتی محدود خواهد شد. در این میان، آن چه که اهمیت بیشتری پیدا می کند، جایگاه و نقش بندر شهید رجایی در تجارت و ترانزیت کشور ماست. بررسی ها نشان می دهد که این بندر هم اینک 4 ویژگی مهم و حساس را یدک می کشد. موضوعی که امکان تاثیر بیش از حد معمول سوانحی از جمله سانحه دیروز را ایجاد خواهد کرد. در این گزارش به بررسی این ویژگی ها و لزوم تغییر سیاست گذاری در حوزه ترانزیت دریایی کشور خواهیم پرداخت.
سهم بالای 50 درصد بندر شهید رجایی از بارگیری بنادر مهم
در سال های اخیر، تجارت دریایی کشور رو به رشد بوده است. به طوری که حجم کالای تخلیه و بارگیری شده در بنادر کشور در سال 1402 به 158 میلیون تن رسید که حداقل از سال 1385 تا 1402 بی سابقه است. با این حال، بررسی وضعیت تخلیه و بارگیری کالا در بنادر مهم (شمالی و جنوبی) کشور نشان می دهد که بندر شهید رجایی در هر دو شاخص یادشده و به خصوص از منظر بارگیری کالاهای صادراتی، سهم بالایی در ترانزیت دریایی کشور را به خود اختصاص داده و از این رو باید آن را مرکز اصلی تجارت دریایی ایران دانست. آمارهای10 ماهه 1403 نشان می دهد سهم این بندر از میزان تخلیه کالا در 10 بندر مهم کشور به حدود 45 درصد و از بارگیری کالاهای صادراتی به حدود 55 درصد می رسد.
بندر شهید رجایی با ظرفیت ۱۰۰ میلیون تُن کالای فله و 7.5 میلیون تُن کالای کانتینری، بزرگترین و پیشرفتهترین پایانههای کانتینری کشور را در اختیار داشته و حجم گستردهای از عملیات جابهجایی کالاهای عمومی به خصوص محصولات فولادی، فله خشک (غله و سنگآهن)، فله مایع (روغنهای خوراکی) و فراوردههای نفتخام در این بندر انجام میشود.
از این رو باید گفت در صورت آسیب به فعالیت این بندر یا بندر امام خمینی به عنوان دیگر بندر بزرگ جنوب کشور، این موضوع می تواند بر ترانزیت دریایی کشور تاثیر معنی داری بگذارد.
یک گلوگاه مهم در مسیر کریدور شمال-جنوب
بندر شهید رجایی یکی از نقاط مهم ترانزیتی در مسیر کریدور شمال-جنوب نیز هست. کریدوری که اقیانوس هند و خلیج فارس را از طریق ایران به دریای خزر و سپس از طریق روسیه به سن پترزبورگ و شمال اروپا متصل می کند. تاکنون سه مسیر برای کریدور شمال- جنوب مطرح شده، اما مسیری که از بندر شهید رجایی به سمت دریای خزر و از آن جا به بندر آستاراخان کشیده شده، مزیت نسبی بهتری در مقایسه با دو مسیر دیگر شامل آسیای میانه (قزاقستان و ترکمنستان) و همچنین قفقاز را داراست.
البته این را هم باید گفت که هنوز از ظرفیت کامل این کریدور در کشور استفاده نشده است. آماری که رسولی معاون حمل و نقل وزیر راه پیرامون استفاده نشدن از ظرفیت بندری کشور داده، نشان می دهد که در حال حاضر نیمی از ظرفیت بنادر کشور بدون استفاده مانده زیرا ارتباط ریلی و جاده ای با بنادر به درستی تسهیل نشده است.
در هر حال، آسیب به بندر شهید رجایی یک آسیب به کریدور شمال- جنوب نیز می تواند به شمار آید.

بندر اصلی رقیب کریدور IMEC عبری عربی
جدای از نقش بندر شهید رجایی در حوزه تجارت خارجی کشور، این بندر به عنوان مهم ترین بندر رقیب کریدور عبری عربی IMEC نیز به شمار می رود. کریدور آی مک، سناریوی آمریکا و هم پیمانانش از جمله رژیم صهیونیستی برای تبدیل این رژیم به دروازه صادرات انرژی از منطقه غرب آسیا به اروپا و غرب و همچنین واردات کالا و فناوری از غرب به منطقه آسیای غربی است. این کریدور از آسیای جنوبی (هند) آغاز می شود و سپس به امارات رسیده و در ادامه با گذشت از کشور عربستان، به اردن و اسرائیل رسیده و سپس تا اروپا ادامه می یابد. این کریدور با محوریت رژیم صهیونیستی مسیر بمبئی تا یونان را تا ۴۰ درصد کاهش داده و محموله ها را در ۱۰ روز از آسیای جنوبی به اروپای شرقی منتقل می کند. این مسیر، از نقاط پرتنش و آسیب زایی همچون خلیج عدن (یمن) برای رژیم صهیونیستی دور است. ضمن این که مسیرهای وارداتی این رژیم را متنوع و متکثر خواهد کرد و از اتکای شدید آن به حمل و نقل دریایی خواهد کاست. این پروژه در راستای انزوای ایران و کاهش اهمیت خلیج فارس نیز به شمار می رود. با همه این اوصاف، وجود و توسعه کریدور شمال- جنوب از مسیر ایران، یکی از تهدیدهای پیش روی این پروژه به شمار می رود. در این میان، نقش بندر شهید رجایی با توجه به نبود بندر هم تراز دیگر در داخل کشور، قابل توجه بوده و می توان این گونه توصیف کرد آسیب به این بندر به معنی آسیب به بندر رقیب پروژه آی مک است.
یک ویژگی کوچک اما مهم دیگر
بندر شهید رجایی یک ویژگی خاص دیگر نیز دارد. از این بندر به عنوان نقطه اصلی واردات و صادرات صنایع دفاعی و نظامی ایران نیز تاکنون یاد کرده اند. از این رو باید گفت اختلال در این راستا آن هم در شرایط کنونی منطقه می تواند مسئله ساز شود.
سرنوشت بندر اقیانوسی چابهار چه خواهد شد؟
سانحه انفجار دیروز یک مسئله مهم را آشکار کرد و آن این که هیچ دلیلی ندارد که4 ویژگی مهم بر کارکرد یک بندر در کشور بار شود. همچنین باید به لزوم گسترش تجارت دریاپایه با استفاده از ظرفیت بالای سواحل مکران اشاره کرد که در سال جاری به نام سرمایه گذاری برای جهش تولید، نیازمند توجه ویژه است. از سوی دیگر لااقل این مطالبه وجود دارد که پس از سال ها طرح مشارکت هندی ها در توسعه بندر چابهار، چرا تاکنون این بندر به نقطه خاصی در تجارت دریایی کشور نرسیده است؟ بندری که تنها بندر اقیانوسی کشور بوده و یکی از نقاط مهم در مسیر کریدور شمال- جنوب نیز هست.