سفر رئیس جمهور به جمهوری آذربایجان در عین دارا بودن ظرفیت های بالقوه برای گشودن مسیرهای جدید همکاری، سایه ای از تردیدها و نگرانی های انباشته تاریخی، امنیتی و ژئوپلیتیک را نیز با خود به همراه دارد

همزمان با سفر رسمی رئیس جمهور پزشکیان به جمهوری آذربایجان، مناسبات دو کشور بیش از هر زمان دیگری در کانون توجه نخبگان، تحلیلگران و افکار عمومی قرار گرفته است. سفری که در عین دارا بودن ظرفیتهای بالقوه برای گشودن مسیرهای جدید همکاری، سایهای از تردیدها و نگرانیهای انباشته تاریخی، امنیتی و ژئوپلیتیک را نیز با خود به همراه دارد.
واقعیت روابط تهران ــ باکوطی سه دهه اخیر، روابط تهران و باکو در شرایطی سپری شده است که بهرغم امتیازدهیهای مکرر ایران در عرصههای سیاسی، نظامی، اقتصادی و بشردوستانه، رفتار رسمی حاکمیت باکو نه تنها نشانی از همسایگی مبتنی بر احترام متقابل نداشته، بلکه بعضاً با رویکردهایی ضدایرانی، تشیعستیزانه و تجزیهطلبانه همراه بوده است. پس از جنگ دوم قرهباغ (۲۰۲۰)، این روند تشدید شد؛ به ویژه که پروژه «کریدور زنگزور»، با اهداف ژئوپلیتیکی برای اتصال بیواسطه جهان ترک از دریای خزر تا مدیترانه، به طور مستقیم در تضاد با منافع حیاتی ایران قرار گرفت. نقش فعال رژیم صهیونیستی در تحولات پساجنگ، حمایت آشکار از باکو و تلاش برای محاصره ژئوپلیتیکی ایران، موجب سردی بیسابقهای در مناسبات دوجانبه شد.
سفر رئیس جمهور، بین فرصتها و مخاطراتسفر اخیر رئیس جمهور پزشکیان به باکو، از دو منظر قابل تحلیل است: نخست، اهمیت استراتژیک نگاه به مردم جمهوری آذربایجان به عنوان امتدادی از فرهنگ، تمدن و تاریخ مشترک با ایران، فارغ از سیاستهای مقطعی حکومت باکو. دوم، ضرورت صیانت از منافع ملی و خطوط قرمز راهبردی ایران در برابر تهدیدات ژئوپلیتیکی و امنیتی. در چنین فضایی، هر گونه گفتوگو یا توافق احتمالی، تنها در صورتی موفق خواهد بود که به کاهش واقعی تهدیدات، گشایش اقتصادی عینی و مهار نفوذ مخرب بازیگران ثالث بهویژه رژیم صهیونیستی منجر شود.
محورهای کلیدی برای ارزیابی سفرمسئله روابط با رژیم صهیونیستی: در ارزیابی مناسبات تهران ــ باکو، نمیتوان از یک مؤلفه بنیادین و بغرنج چشم پوشید. حضور فزاینده و نهادینهشده رژیم صهیونیستی در ساختارهای امنیتی، اطلاعاتی و زیرساختی جمهوری آذربایجان. طی سالهای اخیر، این حضور نه تنها در قالب تأسیس مراکز شنود و جاسوسی علیه جمهوری اسلامی ایران در نوار مرزی، بلکه در سطوح استراتژیکتری چون تأمین بالغ بر ۶۰ درصد از نیاز نفتی رژیم اشغالگر قدس از طریق خطوط صادراتی باکو، خودنمایی کرده است. این پیوندهای عمیق امنیتی و انرژی محور، با تحولات ژئوپلیتیکی منطقه و بهویژه سیاستهای خصمانه تلآویو علیه تهران پیوند مستقیم دارد؛ به نحوی که آذربایجان عملاً به یکی از مهمترین پایگاههای عملیات نیابتی و سایبری علیه ایران بدل شده است. در چنین زمینهای، اعلام خبر سفر قریبالوقوع نخستوزیر رژیم صهیونیستی به باکو، همزمان با برنامه سفر رئیسجمهور ایران، معنایی فراتر از یک تصادف دیپلماتیک دارد. این همزمانی هوشمندانه، آشکارا تلاشی است برای بازنمایی نفوذ رژیم صهیونیستی در پایتخت آذربایجان و ارسال پیامی مستقیم به تهران مبنی بر تداوم موازنه خصمانه در حیاط خلوت قفقاز جنوبی. در این چارچوب، دیپلماسی تهران با چالشی پیچیده مواجه است: چگونه در حالی که مناسبات باکو ــ تلآویو از سطح همکاری تاکتیکی به همپوشانی راهبردی ارتقا یافته، میتوان از منافع ملی و امنیتی ایران صیانت کرد، بدون آنکه زمینههای ارتباط تاریخی و فرهنگی عمیق با ملت جمهوری آذربایجان قربانی شود؟ مسئلهای که پاسخ به آن، نیازمند راهبردی هوشمندانه و سیاستی توأم با صراحت، قاطعیت و در عین حال ظرافت دیپلماتیک خواهد بود.
دستاوردهای اقتصادی عینی: طی بیش از سه دهه روابط سیاسی و همسایگی با جمهوری آذربایجان، جمهوری اسلامی ایران با رویکردی برادرانه، همواره حامی بیقید و شرط تمامیت ارضی باکو بوده و در حوزههای نظامی، اقتصادی، ترانزیتی و بشردوستانه امتیازات کمسابقهای اعطا کرده است. با این حال، واقعیتهای میدانی پس از جنگ دوم قرهباغ (۲۰۲۰) نشان داد که ایران بهرغم این حمایتها، در تقسیم منافع اقتصادی و پروژههای بازسازی مناطق آزادشده، عملاً نادیده گرفته شده است. امتیازات بزرگ پروژههای عمرانی، صنعتی و انرژی این مناطق، عمدتاً به ترکیه، شرکتهای وابسته به رژیم صهیونیستی و محافل سیاسی نزدیک به حکومت باکو واگذار شده است؛ روندی که نشان از سیاستی آگاهانه برای حذف نقشآفرینی اقتصادی تهران و تحکیم محورهای جایگزین در مناطق مرزی دارد. در چنین بستری، سفر رئیس جمهور پزشکیان به باکو، صرفاً در صورتی از منظر افکار عمومی و نخبگان ملی موفق ارزیابی خواهد شد که بتواند مسیر عملی و قابل سنجشی برای حضور مؤثر شرکتها و سرمایهگذاران ایرانی در پروژههای عمرانی و توسعهای قرهباغ و مناطق مجاور باز کند. در غیر این صورت، این سفر با همه اهمیت دیپلماتیک و نمادین خود، در حافظه افکار عمومی به عنوان حرکتی تشریفاتی و فاقد دستاورد ملموس اقتصادی ثبت خواهد شد؛ وضعیتی که میتواند نه تنها به کاهش وزن دیپلماسی اقتصادی تهران منجر شود، بلکه دست برتر رقبای منطقهای در مرزهای شمالی کشور را نیز تثبیت کند. در عصر دیپلماسی اقتصادی، موفقیت یک سفر رسمی، بیش از هر زمان دیگری با حجم قراردادهای منعقدشده، پروژههای تعریفشده و فرصتهای واقعی خلقشده سنجیده میشود، نه صرفاً با انتشار بیانیههای مشترک یا تبادل تعارفات دیپلماتیک.
مسیر جایگزین برای کریدور زنگزور: در میانه رقابتهای ژئوپلیتیک قفقاز، راهگذر ارس به عنوان مسیر اتصال آذربایجان به نخجوان از طریق خاک ایران، فرصتی استراتژیک برای تهران محسوب میشود. این پروژه نه تنها خنثیکننده طرح تغییرات مرزی در قالب کریدور جعلی زنگزور است، بلکه ایران را به بازیگر کلیدی نظم ترانزیتی نوظهور منطقه بدل میکند. تأکید بر تسریع در اجرای این طرح، محک جدی موفقیت سفر پزشکیان به باکو خواهد بود.
بازگشایی مرزهای زمینی: تداوم انسداد مرزهای زمینی آذربایجان با ایران، بهرغم پایان محدودیتهای کرونایی، سیاستی عامدانه در راستای فاصلهاندازی میان ملتهاست. بازگشایی کامل مرزها، رفع محدودیت از داراییهای ایرانیان در باکو و احیای پیوندهای مردمی، باید در دستور کار مذاکرات قرار گیرد.
اصلاح رفتار در قبال ایرانیت و تشیع: یکی از الزامات بنیادین برای ترمیم روابط تهران و باکو، اصلاح رفتار جمهوری آذربایجان در قبال ایرانیت و تشیع است. استمرار انتشار محتواهای تحریفآمیز و ضدایرانی در کتب درسی، تداوم تبلیغات رسمی ایرانستیزانه و تلاشهای سیستماتیک برای تضعیف هویت مذهبی شیعی در جمهوری آذربایجان، به عاملی پایدار برای بیاعتمادی تبدیل شده است. حذف این محتوای مخرب، احترام به میراث تمدنی مشترک و پایان دادن به پروژههای هویتزدایی، نه یک لطف سیاسی، بلکه پیششرط غیرقابلچشمپوشی برای هرگونه بهبود پایدار و واقعی در روابط دوجانبه است. بدون بازنگری اساسی در این حوزه، هر توافق اقتصادی یا دیپلماتیک، بر بستری سست و ناپایدار بنا خواهد شد.
حقابه رود ارس و مدیریت منابع آبی : در معادلهای که آب به یکی از اصلیترین مؤلفههای امنیت ملی بدل شده، حفظ حقابه رودخانه ارس، دیگر یک دغدغه محیط زیستی صرف نیست بلکه یک مسئله ژئوپلیتیکی حساس است. سدسازیهای بیرویه ترکیه، به ویژه آبگیری پروژههای عظیم در حوضه بالادست، به شکل مستقیم حقابه ایران و جمهوری آذربایجان را تهدید کرده و امنیت زیستمحیطی، کشاورزی و معیشت مناطق مرزی را در معرض خطر قرار داده است. در این چارچوب، تهران و باکو ناگزیرند موضعی هماهنگ و مطالبهگرانه در برابر اقدامات ترکیه اتخاذ کنند و بر اصول حقوق بینالملل منابع آب چون استفاده منصفانه و پرهیز از آسیب به محیط زیست مشترک تأکید ورزند. مدیریت هوشمندانه منابع ارس، به آزمونی برای میزان بلوغ همکاریهای منطقهای دو کشور تبدیل شده است.
خط لولههای انرژی در دریای خزر : در سیاست انرژی منطقهای، دریای خزر نه تنها میدان رقابت اقتصادی، بلکه صحنهای برای تقابل حساس منافع حقوقی و زیستمحیطی است. جمهوری اسلامی ایران با تکیه بر اصول حقوق بینالملل و دغدغههای محیط زیستی، همواره با احداث خط لولههای گازی از بستر لرزهخیز و شکننده خزر مخالفت کرده و این موضع بنیادین، تا امروز تغییر نکرده است. در چنین چارچوبی، همکاریهای ایران و جمهوری آذربایجان در حوزه انرژی باید بر مبنای الزامات حقوقی روشن و استانداردهای زیستمحیطی سختگیرانه تنظیم شود، نه تحت تأثیر وعدههای غیرواقعبینانه یا فشارهای لابیهای قدرت در کشورهای ثالث. حفظ این خط قرمز حقوقی، افزون بر دفاع از منافع راهبردی ایران، ضامن پایداری محیط زیستی خزر و جلوگیری از تعمیق تنشهای ژئوپلیتیک در این پهنه آبی خواهد بود.
رویکرد متوازن به صلح قفقاز: ایران در تحولات قفقاز جنوبی، همواره بر اصل حمایت از تمامیت ارضی کشورها از جمله جمهوری آذربایجان تأکید کرده است. اصلی که ریشه در سنت دیرپای سیاست خارجی تهران دارد. با این حال، پایبندی به تمامیت ارضی، به معنای چشمپوشی بر نقض حقوق بشر، پاکسازی قومی یا تخریب میراث فرهنگی در منطقه قرهباغ نیست. در این چارچوب، تهران باید به صورت همزمان، بر ضرورت حق بازگشت آوارگان ارمنی به سرزمینهای خود و حفظ هویت تاریخی، مذهبی و فرهنگی این منطقه تأکید کند؛ رویکردی که ضمن پاسداشت اصول حقوق بینالملل و اخلاق سیاسی، جایگاه ایران را به عنوان بازیگری مسئولیتپذیر و متوازن در نظم نوین قفقاز تثبیت خواهد کرد.
سیاست همسایگی هوشمندانهسفر رئیس جمهور پزشکیان به باکو، فرصتی کمسابقه برای بازتنظیم روابط تهران–باکو در بستری مبتنی بر واقعبینی، عقلانیت و دفاع از منافع ملی است. این سفر نباید صرفاً به نمایش دوستیهای تشریفاتی تقلیل یابد، بلکه باید صحنهای برای آزمون عملی تعهدات باکو به احترام متقابل، شفافیت اقتصادی و همسایگی مسئولانه باشد. ایران، در عین حفظ جایگاه تمدنی خود به عنوان تکیهگاه فرهنگی مردم جمهوری آذربایجان، باید با صراحت و قاطعیت، از خطوط قرمز امنیتی، هویتی و ژئوپلیتیکی خود دفاع کند. آینده روابط دو کشور، نه بر پایه شعارها، که بر اساس پایبندی به منافع متقابل و عبور واقعی از سیاستهای خصمانه تعیین خواهد شد.