
بالاخره قهرمانی تراکتور مسجل شد؛ تیمی که هم زیبا بازی میکند؛ هم خوب نتیجه میگیرد و انصافاً در این فصل فشرده و پرماجرا رقبای سختی را هم از پیشرو برداشت؛ رقبایی که هر کدام مانع جدی موفقیت یک تیم هستند، از حاشیههای داخلی برخی بازیکنانش که میتوانست تمرکز هرتیمی را به هم بزند تا تیم هایی که منتظر لغزشش بودند. حالا بعد از سالها حضور پرشور تراکتوریها در لیگ برتر، آنها در حالی اولین قهرمانی را تجربه میکنند که بدون شک چهره اول موفقیتشان دراگان اسکوچیچ است. مردی آرام که در زمره نام های بزرگی که به فوتبال ما آمدند نبود؛ اما همیشه دور از حاشیهها کارش را درست و با تمرکز انجام داد؛ چه روزگاری که در تیم ملی بود و چه حالا که با تراکتور قهرمان شده است. میشود مثل تحلیلهای سطحی کانالهای هواداری رقبا، قهرمانی تراکتور را بهخاطر همشهری بودن با رئیس جمهور زیرسوال برد و کل زحمات یک مجموعه را نادیده گرفت، یا حتی در استدلالی قویتر بهخاطر زیرپا گذاشتن سقف قرارداد و حتی اعلام نشدن حکم بیرانوند این قهرمانی را به چالش کشید؛ حتی میشود رفتارهای غیرحرفهای و پرازحاشیه بسیاری از عناصر این باشگاه را خیلی جدی نقد کرد؛ اما با اینهمه نمیشود نقش اسکوچیچ را در ساختن تیمی که خوب بازی میکند و شایسته هواداران پرشورش بود، نادیده گرفت و بههیچ روشی زیرسوال برد. مردی که روزگاری انتخابش بهعنوان سرمربی تیمملی بعد از فاجعهای که جایزهبگیر بزرگ یعنی ویلموتس رقم زد، برای همه ما تعجبآور بود و بههیچ وجه فکر نمیکردیم او بتواند تیمملی را از آن جهنم با بهترین نتایج به سمت جامجهانی هدایت کند؛ اما او به شکل عجیبی موفق شد و تیمی را به جامجهانی برد که فکر میکردیم از گروه مقدماتی هم بالا نیاید. در همان تیم بودند بازیکنانی که خط او را نمیخواندند؛ اما او برخوردش حرفهای بود و بهخاطر مصالح تیم برخوردهای قهری کمی داشت. اما همین اسکوچیچ بعد از آن موفقیت بزرگ، با ناسپاسی تمام از طرف بازیکنان و حتی فدراسیوننشینان مواجه شد تا محصول نهایی تلاشش به دست کیروشی برسد که بهخاطر نتایج ضعیف از مصر، کلمبیا و... رانده شده بود و با تیم سرسخت ما کاری کرد که سنگینترین شکست تاریخ جام جهانی را با پذیرش 6 گل مقابل انگلستان تجربه کنیم! در نهایت هم مقابل تیم کم تجربه و جوان آمریکا درحالیکه با یک مساوی صعود میکردیم بازنده شدیم تا بزرگترین شانس تیم ملی برای صعود از گروه در تمام ادوار جامجهانی را بهراحتی از دست بدهیم. این مسیر اما نتیجه مدارا، سکوت و اخلاق خاص اسکوچیچ بود که بازیکن و رسانه را برای محکمکردن جای پایش بهکار نمیگرفت، وگرنه بودند چهرههایی که قرار بود عدالت رسانهای را برای فوتبال برقرار کنند اما از شکستهای کیروش دستاورد ساختند. اسکوچیچ اما تنها بود، نه بازیکن را داشت نه رسانه را، خودش هم اهل پشت چشم نازک کردن، باندبازی و مصاحبههای توفانی نبود؛ اتفاقی که قبل و بعد او به دفعات توسط مربیان دیگر افتاد. حالا اما اسکوچیچ مثل همیشه آرام و بیصدا تا قهرمانی رفت و چند روز دیگر جام را بالای سر میبرد تا در این فوتبال ناسپاس و حاشیهمحور بدانیم نتیجه گرفتن با کمک تلاش، دانشفنی و گریز از حاشیهها کار هرکسی نیست و شاید بتوان این قهرمانی مقتدرانه را به منزله انتقامی دانست از کسانی که مرد کروات را نادیده گرفتند.