
شاید فکر کنید بعضی شغلها مربوط به گذشته هستند و دیگر یا بازار و کاربرد قدیم را ندارند یا اگر هم مانده باشند، دیگر آن اثرگذاری را ندارند و با جریان روز زندگی پیش نرفتهاند. بهطور مثال «آهنگری» یکی از آن شغلهاست. وقتی میشود یک کالای چینی را برای چیدمان خانه خرید که برق بزند و بدرخشد، چرا باید سراغ یک دستسازه فلزی برویم؟ بد نیست بدانید هرچند سلیقه بسیاری از ما در مواجهه با هنر بهخصوص صنایع دستی خراب شده؛ اما بازهم هنر آهنگری نه به آن معنای مرسوم و قدیمی که در ذهن برخی از ماست، اما در شکل تازه و متناسب با نیاز روز جامعه هنوز مخاطب دارد و افرادی در این عرصه فعال هستند. مجتبی شیرافکن یکی از آنهاست که تلاش میکند با ساخت مجسمه و المانهای آهنی، توجه مردم را به این هنر جلب کند. در آثار او فرم و محتوا ترکیب جالبی دارند و ورای زیبایی که میتواند امری سلیقهای باشد؛ تلاش برای جلب توجه مخاطب به یک مفهوم به خوبی نمایان است. پای صحبت او نشستم که از 10 سالگی در این حرفه فعال بوده تا از این هنر بگوییم، اهمیت توجه به مفاهیم در هنر، تاثیر چنین آثاری در زندگی روزمره ما و بازخوردی که از مخاطبانش گرفته است. برای یک سفر جالب آماده باشید.
از 10 سالگی آهنگری میکنممجتبی شیرافکن داستان ورودش به حرفه آهنگری را اینطور بیان میکند: «پدرم آهنگر بود و از کودکی یعنی ۱۰، ۱۲ سالم که بود، در مغازه پدرم مشغول آهنگری بودم. پدرم در و پنجرهساز بود. یک مغازه خیلی کوچکی در محله نیاوران داشت. هنرستان رشته مکانیک خواندم و مدرک تحصیلیام دیپلم مکانیک است. من آهنگرم یعنی آهنگری شغل و حرفهام بوده، از سال ۸۶ که خدمت سربازی را تمام کردم سر ساختمانها اسکلت کاری، لوله کشی، تانکر و مخزنسازی کردم و بعد از آن تقریبا چهار پنج سال پیش کارگاه آهنگری را راهاندازی کردم. از کار ساختمانی بیرون آمدم و وارد کارهای دکوری آهنگری مانند میز و صندلی، میز ناهارخوری و میز کنسول شدم. بعد یواش یواش همین کارهای دکوری خیلی برایمان جذاب شد و باعث شد بروم در کارهای هنری».
دوست دارم کارهایم مفهومی باشدمجتبی شیرافکن روند کارش تا مرحله رسیدن به ایدههای جدید را اینطور توصیف میکند: «ابتدا المانهایی از سایتهای خارجی را کپی کردیم و ساختیم. کم کم با دوستان و کسانی آشنا شدیم که ایده دادند و بالاخره هر کسی از دوست و رفقایمان به نوبه خودشان خیلی کمک کردند. کم کم وارد این مرحله جدید شدیم، یعنی ابتدا از ماشین و لکوموتیو و قایق و این چیزها شروع کردیم و بعد مسیر را ادامه دادیم تا رسیدیم به آن تفنگی که درست کردیم و سرش گره داشت دیگر اصلا خلقوخوی خودم هم عوض شد. خودم خیلی بیشتر از هر چیز دیگری دوست دارم که کارهایمان بیشتر مفهومی باشد تا دکوری و یک حرفی برای گفتن داشته باشد. گشتیم یک ایدهای را پیدا و اجرایش کردیم و بعد هم ایده بعدی. البته همیشه در مسیر زندگی هر کسی دغدغه و مشکلات خیلی زیادی هست، مثل اجاره کارگاه و تهیه کردن اجناس، ابزار و متریال و دستگاه، حتی خیلی از ابزارهایی که لازم داریم دم دستمان نیست و یک سریشان اصلاً در ایران نیست».
خیلی از کارها را برای فروش نمیسازمصحبتمان به فضای مجازی میکشد و اینکه چطور کارهایش در این فضا دیده شد؟ «برای پیدا کردن مشتری و توسعه کسب و کارمان در فضای مجازی شروع کردیم. شروع کارمان اول انگیزه مالی داشت اما بعد یواش یواش وارد مرحله جدیدی شدیم و دیگر خیلی از کارهایم را برای فروش نمیسازم؛ بلکه بیشتر برای دیده شدن کار در فضای مجازی میسازم. اینستاگرام یک فضای مردمی است و من خیلی خیلی راضیام از اینکه این فضا هست و من و امثال من خیلی خوب داریم از آن استفاده میکنیم. مردم هم خیلی کارهایم را دوست داشتند و در کل بازده خیلی خوبی داشته است».
گرمای نهفتهای در آهن هستدوست دارم با کمک این هنرمند با آهنگری بیشتر آشنا شویم؛ میگوید: «تاریخچه آهن و صنعت آهنگری به گذشته دور برمیگردد. شاید از اولین ابزار و متریالی بوده که بشر از آن استفاده کرده است. ما انسانها از قدیم با آهن ارتباط هنری هم داشتیم و در کنارش ابزارآلات کشاورزی و ابزار جنگی هم میساختند. برعکس بیشتر مردم که میگویند آهن فلز سردی است، به نظر من ویژگی خاصی دارد و گرمای نهفتهای در آن هست که اگر بتوانیم با آن ارتباط برقرار کنیم یک فلز خیلی دوست داشتنی است. من هم امیدوارم که بتوانم نظر مردم را درباره خود فلز آهن عوض کنم تا دید دیگری به آهن داشته باشند. آهن به خاطر این خیلی خوب است که ماندگاری بسیار طولانی دارد و اگر ما بتوانیم به آن روح بدهیم، فرم بدهیم و یک مفهومی را داشته باشد، به راحتی از بین نمیرود. شاید آهن یک خرده سخت باشد و با ما راه نیاید، حتی یک جاهایی چالش برایمان ایجاد میکند، همین باعث میشود که اگر آن کار انجام و اجرا شود ماندگاری خیلی طولانی داشته باشد و به این راحتیها فکر نمیکنم از بین برود».
از هنر حمایت کنیموقتی آثار مجتبی شیرافکن که یکی از هنرمندان فعال در این عرصه است چنین بازخورد خوبی گرفته، مهم است بدانیم چطور میشود کلیت این هنر را معرفی کرد و از مهجوربودن خارج کرد؟ «بهترین راه برای توسعه این هنر و صنعت در کشور ما بها دادن به آن است، بچههای ما بیایند این کار را شروع کنند و ادامه بدهند و پیشرو باشند، به بچه هایمان، جوانانمان بها بدهیم، به آنها آموزش بدهیم و برایشان زمان بگذاریم. اگر دیدیم یک جایی یک نفر حرکت کوچکی زده حداقل کاری که میتوانیم بکنیم این است که تشویقش کنیم و از وی حمایت کنیم یا محصولش را خریداری کنیم. بزرگ ترین دغدغه این راه آموزش است، آموزش خوب که داشته باشند، بقیهاش خیلی اهمیتی ندارد؛ حالا از نظر ابزارآلات ضعیف هستیم و از نظر امکانات شاید ضعیفتر باشیم نسبت به کشورهایی مثل چین و کشورهای دیگر؛ ولی خب بچههای خلاقی داریم، نسل جوانمان نسل خلاقیاند و حرفهایاند. اگر برای این هنر زمانشان را صرف و هزینه کنند، حتی میتوانیم به جای اینکه خودمان استفاده کنیم صادر کننده هم باشیم».
به ذائقه مخاطب ایرانی توجه کنیماما چطور میشود توجه مردم را به این عرصه جلب کرد؟ مجتبی شیرافکن معتقد است: «به عقیده من این مسئولیت به عهده مهندسان و طراحان است. برای کسانی که پرچمدار این زمینهها هستند یا کسانی که به حساب فروشنده هستند و میروند طرحهای خارجی را که با سبک زندگی خارجیها تطابق دارد، به زندگی ما میآورند. یک کلمه مینیمال یاد گرفتند و میگویند این طرح مینیمال است و... البته که طرحهای ساده هم قشنگ است ولی با روحیات ما شاید اخت نباشد. مثلاً یک فضای تاریک خشن درست میکنند، اینها اصلاً با روحیات ما همخوانی ندارد. هنوز که هنوز است با هر کسی که صحبت کنید دلش پر میزند برای یک پنجره دوردار قدیمی با شیشههای رنگی و دیوارآجری و یک فرش قرمز دستباف و این فضا و صحنه را بیشتر مردم دوست دارند ولی هیچ جا اجرا نمیشود. خیلی بهتر است که ما خودمان یک موقعهایی بها بدهیم اگر یک جایی کسی پنجره دوردار سنتی ایرانی با هلال و شیشههای مشبک رنگی درست کرد از او تشکر و تجلیل کنیم».
مردم حس آثارم را دوست دارندکنجکاوم بدانم بین آثاری که شیرافکن ساخته کدامش بیشتر دیده شده و نگاه مخاطب به این هنر چطور است؟ «در فضای مجازی، کارهایی که مفهومشان را خیلی ساده و شیوا میرسانند یعنی یک طرحی که نزدیک به واقعیت هست، مردم خیلی بیشتر با آن ارتباط برقرار میکنند. مثل آن مرد خانه به دوش یا مرد آهن به دوش و کارهایی که یک مقدار در دل محتوایش درد حس میشد. در مسیر دیده شدن یک اثر ایده خیلی مهم است، یک منظور و یک حرفی را خیلی قشنگ برساند؛ خیلی دنبال این نرفتیم که یک خط صاف یک خط کجی یه چیزی باشد بعد بیاییم بگوییم به به چه چه. از آدمکها استفاده کردیم آدمکها بیشترین بازخورد را داشت. آدمکها دنیایشان خیلی قشنگتر بود و مردم خیلی بهتر توانستند با آنها ارتباط برقرار کنند».
میتوان از هنر درآمد داشت اما...یکی از دغدغههای جدی همه کسانیکه میخواهند وارد کار هنری شوند این است که آیا میتوان از مسیر هنر درآمد داشت و هنر را همزمان به چشم علاقه و شغل دنبال کرد؟ و اگر کسی بخواهد وارد این حرفه شود چه کند؟ اما تجربه شیرافکن این است که: «در مورد درآمد، من دوست ندارم اصلاً از این راه درآمد آنچنانی داشته باشم چون اول برای دل مردم و بعد دل خودم این کارها را میسازم و دوست دارم که مفهومی باشد. اگر وارد بازار کسب و کارش کنیم، وارد بازار درآمدی کنیم احساس میکنم که دیگر از آن حس و حال و از آن روحی که شاید درش داشته باشد خارج شویم؛ چون وقتی از هر کاری تعداد بزنیم دیگر آن حس و حال را ندارد اما در مورد آموزش، بهتر است که فرد یک سری آموزش مقدماتی را داشته باشد مثلاً حداقلش کار کردن با سنگ فرز و از همه مهمتر ابزارآلات مثل دستگاه جوش. خیلیها هستند که مثلاً پیام میدهند من مشکلی ندارم و با آغوش باز به آنها آموزش میدهم؛ بعضی از همکارهای ما هم همین طور هستند که آموزش میدهند و هیچ بحثی در مورد آموزش نیست. بهترین روشش هم چون این کار دایره خیلی بزرگی دارد و خیلی وسیع است، با آموزش آنلاین و آموزشهای اینترنتی فکر نمیکنم آنطور که باید و شاید بازدهی داشته باشد یعنی خوب بتوانیم مفهوم را برسانیم. لمس کردن آهن خودش یک طرف است و ابزار دست گرفتن طرف دیگر. آن موقعی که در کنار همدیگر باشیم خیلی بهتر جواب میدهد. در اصل برای آموزش این کار حضوری خیلی بهتر است. اگر کسی بتواند این دسته از کارها را اجرا کند از لحاظ درآمدی میتواند درآمد خیلی خوبی داشته باشد به شرطی که ذهن خلاقی داشته باشد و هر ایدهای را بتواند اجرا کند».