بعضی والدین از اینکه فرزند کودک یا نوجوانشان مدام از آنها سوال کند، فراری هستند. آنها با رفتارها یا واکنشهایشان باعث میشوند تا نیاز کودک به سوال کردن و کنجکاوی، سرکوب شود. اما بعضیها هم به دنبال پاسخ این سوال هستند که باید بچههایمان را چطور تربیت کنیم که اهل سوال کردن باشند و چرا داشتن این روحیه مهم است. «ایرج طهماسب» در بخشی از گفتوگو با «سروش صحت» که در شبکههای اجتماعی پربازدید شده، به اهمیت مسئله پرسشگری در جهان اطراف پرداخت. او میگوید: «نسل جدید، من باهاشون گپ میزنم، گهگاهی هیچکی سوالی نداره. هیچ کدومشون هیچ سوالی ندارن. من همیشه همون اول بهشون می گم، خودتون رو بزنید به خنگی؛ سوال بپرسید. با خنگی بهتر میرید تو زندگیتون جلو». اما چرا سوال کردن مهم است؟
پرسشگری، مقدمه یادگیری استهمه ما کودکانی را دیدهایم که مدام میپرسند: چرا آسمان آبی است؟ چرا باران میبارد؟ چرا پرندهها پرواز میکنند؟ این پرسشهای ساده، در واقع نشانههایی روشن از ذهنی کنجکاو، جستوجوگر و در حال رشد است. پرسشگری، مقدمه یادگیری است. کودکی که نمیپرسد، یعنی ذهنش هنوز جرقه نخورده، مسئلهای در او شکل نگرفته و درگیر نشده است و ذهنی که درگیر نشود، چیزی هم نمیآموزد.
نشانهای از آغاز فرایندهای عمیق شناختیدر روانشناسی، پرسیدن نه صرفاً کنجکاوی کودکانه، بلکه نشانهای از فعالیت ذهن و آغاز فرایندهای عمیق شناختی است. هر پرسش، دروازهای است بهسوی کشف، تحلیل و درک. پرسشگری بنیان تفکر انتقادی، سرچشمه خلاقیت و نقطه آغاز یادگیری معنادار است. اگر فرزند ما امروز پرسیدن را بیاموزد، فردا میتواند تحلیل کند، بهسادگی نپذیرد و برای فهم عمیقتر تلاش کند. یادگیری بدون پرسش، مانند نوشیدن آب از لیوانی وارونه است؛ کودک تنها شنوندهای منفعل میشود، نه جویندهای فعال. اگر ذهن او تمرین نکند که بپرسد، تمرین نخواهد کرد که بفهمد.
نپرسیدن نشانهای از ترس، سرکوب یا بیتفاوتیاز سوی دیگر، نپرسیدن اغلب نشانهای از ترس، سرکوب یا بیتفاوتی است. بسیاری از نوجوانانی که در جلسات مشاوره از طرح سؤال پرهیز میکنند، تجربههایی دارند که در آنها پرسیدن با طرد، تمسخر یا بیتوجهی همراه بوده است. نتیجه؟ کودکی که یاد میگیرد سکوت کند، حتی وقتی ذهنش پر از پرسش است و این خاموشی ذهن، خطرناکترین نوع سکوت است.
گامهای تربیت کودکان پرسشگرتربیت کودکانی که میل پرسیدن داشته باشند، به محیطی امن، صبور و محترم نیاز دارد. گامهایی ساده اما مؤثر وجود دارد:
1 گوش بدهیم، نه فقط بشنویم|پرسش کودک را جدی بگیریم. حتی اگر پاسخ را ندانیم، گفتنِ «نمیدانم، بیا با هم پیدا کنیم» به او میآموزد که ندانستن، نقطه ضعف نیست؛ نقطه آغاز است.
2 فضا را امن کنیم|هیچ پرسشی را مسخره نکنیم، هیچ سؤالی را بیارزش ندانیم. اگر کودک احساس کند بابت پرسیدن، قضاوت یا تحقیر شود، ترجیح میدهد سکوت کند.
3 خودمان هم بپرسیم|پدر و مادری که با صدای بلند فکر میکنند، از کودک نظر میخواهند و در برابر او هم دنبال پاسخ میگردند، به او یاد میدهند که پرسیدن، بخشی طبیعی از زندگی انسان است.
4 سوال را با سؤال پاسخ دهیم|پاسخ، همیشه یک «جواب» نیست. گاهی با طرح یک پرسش دیگر، ذهن کودک را فعالتر میکنیم. مثلاً اگر بپرسد «چرا خورشید غروب میکند؟» بگوییم «تو فکر میکنی چرا؟» همین مکث کوتاه، ارزشمند است.
5 حق ندانستن را به رسمیت بشناسیم|برای کودک و برای خودمان. ندانستن عیب نیست؛ ایستادن در برابر یادگیری آسیبزاست. بیایید بپذیریم که دانستن یک مسیر است، نه یک مقصد.
و اما چیزی که گاهی از چشم میافتد...
اگر فرزندی داشته باشیم که از پرسیدن نترسد، از ندانستن شرمنده نشود و در جستوجو خسته نشود، یعنی توانستهایم بذر اندیشیدن را در دلش بکاریم. در روزگاری که پاسخها آسان به دست میآیند اما عمق کمی دارند، آنکه بلد است پرسش درستی طرح کند، یک قدم جلوتر است. نه برای جدل، بلکه برای ساختن آیندهای روشنتر.