printlogo


مادر شهیدان مجتبی و حسن خوراکیان به فرزندان شهیدش پیوست
پایان جدایی
هانیه غلامی


 از روی دست مادر مشق می کنیم، اولین واژه ها، قدم ها و اندیشه ها را به ما می آموزد. مادر تجلی جمال الهی است بر زمین و لبخندش، شیرین ترین سوغات برای چشمان فرزند است. اما مادرهای شهدا قصه شان با همه فرق دارد. آن ها خوب آموخته اند گهواره و گردون را تکان دهند. آن گاه که آغوششان مأمن فرزندانی است که در مسیر درست ترس نمی شناسند. حاجیه خانم رئیس زاده، مادر گران قدر شهیدان والامقام حسن و مجتبی خوراکیان، مادری بود که فرزندانش را با عشق به اسلام و اهل بیت (ع) بزرگ کرد، همسایه و مجاور امام رئوف (ع) بود و حجت ارادتش این است که بهترین دارایی ها یعنی فرزندانش را در راه دفاع از حریم ولایت و اعتلای ایران اسلامی هدیه کرد. او اکنون بعد از سال ها زینب وار زیستن با روی سپید به دیدار محبوب می رود و بعد از مدت طولانی فراق، فرزندان شهیدش را که در آستان بهشت به استقبالش ایستاده اند در آغوش خواهد گرفت و نماز عشق را با فرزندانش قامت خواهد بست. مادر شهید، گزاره ای مرکب از دو واژه است اما معنای آن اقیانوسی است به وسعت همه اشک هایی که ریخته نشده است، به لطافت گلبرگ های لطیف بهاری و به استقامت اراده‎ و باوری اصیل که در مواجهه با پیکر شهیدش جز زیبایی چیزی نمی بیند و زیر لب و لاتحسبنّ الذین زمزمه می کند.

مشقِ عشق  مادرانه
مادر شهیدان حسن و مجتبی خوراکیان روز گذشته از دروازه دنیای مادی ما عبور کرد و در تکامل و تولدی جدید با توشه ای زرین از ایمان، تعهد و باور قلبی‌اش به امر خدا رهسپار زندگی جاوید شد. سجاده، مهر، اشک، چادر، روضه و نماز دلتنگش خواهند شد و او بسیاری از ناگفته‌هایش را با خود برد تا با محرم عالم هستی در میان گذارد. اما این چنین، اقتدا به عقیله بنی‌هاشم و پرورش فرزندانی که در اوج جوانی در بزنگاه تصمیم‌گیری، مادر را یاور خود یافتند و بهترین انتخاب را کردند؛ بی‌تردید برخاسته از منشی است که با نیروی ایمان خشت به خشت روی هم چیده شده است. به همین دلیل، گفت و گویی انجام دادیم با مصطفی خوراکیان فرزند این مادر شهید و برادر شهیدان خوراکیان و از او خواستیم درباره مشی حاجیه خانم مرحومه عذرا رئیس زاده عیدگاهی در زندگی با ما سخن بگوید. اندوه بر جانش نشسته و در هر کلمه‌اش درد را می‌توان احساس کرد اما آرام است و می‌خواهد دقیق‌ترین واژه‌ها را برای سخن گفتن درباره مادرش به کار ببرد و می‌گوید: «مهم‌ترین مشخصه حاج خانم که ما در ایشان مشاهده کردیم؛ دیانت و تعهدی بود که داشتند. من از بچگی به خاطر دارم نماز اول وقت ایشان هیچ‌گاه ترک نشد و نماز صبح، ظهر و عصر، مغرب و عشا همیشه به مسجد می‌رفتند و ما واقعا از ایشان یاد گرفتیم. تا همین اواخر هم به همین شکل بودند. چندین بار برای خود من اتفاق افتاد که کاری از من می‌خواستند و من برای این که فرمایش مادر را زودتر انجام دهم نماز اول وقت را نخواندم، وقتی رسیدم خدمت‌شان، پرسیدند نمازت را خوانده‌ای؟! گفتم نه خواستم زودتر بیایم پیش شما! ناراحت می‌شد و می‌گفت من کاری هم داشته باشم تو اول باید نمازت را بخوانی بعد بیایی پیش من.» وی ادامه می‌دهد: «مورد دیگر محبتی بود که نسبت به ائمه داشتند، ماه محرم و صفر که شروع می‌شد بسیار غصه می‌خوردند و مدام می‌گفتند چقدر در این ماه به خانواده امام حسین (ع) ظلم شده است. من از قدیم به خاطر دارم مادر در کنار مجالس مفصلی که هر ماه برگزار می‌کرد، از سید روحانی که در محل بود می‌خواست تا در این ایام به منزلمان بیاید و روضه بخواند صرفا برای حاج آقا و ما خواهر و برادرها، حاج خانم بسیار گریه می‌کرد. این حال برای ایشان همیشگی بود تا همین اواخر هم در ایام شهادت می‌گفتند بیایند برایشان روضه بخوانند و به تنهایی یا به همراه همشیره‌ها پای روضه می‌‌نشستند.»

​​​​​​​
آقا مصطفی کمی صدایش را پایین می‌آورد گویا دارد با خودش زمزمه می‌کند شبیه کسی که خاطره‌ای را یادآور می‌شود و بیان می‌کند: «هر بار که بلند می‌شدند و می‌نشستند تکرار می‌کردند در دنیا دیگر خیری نیست ان شاءا... خدا ظهور امام زمان(عج) را برساند. حتی دعایشان برای حل مسائل و مشکلات شخصی هم که به وجود می‌آمد همین بود «خدا فرج امام زمان (عج) را برساند». از برادر شهیدان خوراکیان خواستیم درباره واکنش مادر به شهادت فرزندان و نگاهی که به این اتفاق داشتند هم توضیح دهد، وی بیان می‌کند: «مادر از صمیم قلب معتقد بودند به این که فرزندان شان به راه خدا رفته‌اند، برادرهایم در سال 59 و 65 شهید شدند یکی از این دو فرزند ارشد خانواده بود و می‌دانید که فرزند ارشد چقدر برای مادر عزیز است با این که همه بچه ها را دوست دارند. در شهادت و نبودن آن ها بسیار صبر می کرد من این را زمانی فهمیدم که برادر سوم ما به علت بیماری در سال 92 فوت شدند، آن جا ما ناراحتی مادر را بیشتر دیدیم. با این که آن دو برادر شهید در جوانی به شهادت رسیده بودند، باور به این که شهید هستند و در راه خدا شهید شده‌اند، باعث می‌شد مادر نسبت به از دست دادن آن‌ها صبر داشته باشد.» ادامه این مطلب را در سایت روزنامه خراسان بخوانید.