در دنیای مدرن و پیچیده امروزی، جایی که روند تغییرات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی در حال تسریع است و زندگی افراد از هر سو تحت تأثیر فشارها و تنشها قرار دارد، نقش خانواده همچنان بیبدیل و حیاتی است. با وجود پیشرفتهای شگرف در فناوری و ارتباطات و گسترش روابط مجازی و شبکههای اجتماعی، خانواده به عنوان مهمترین نهاد اجتماعی، همچنان همانند پناهگاهی برای فرد و جامعه عمل میکند. به بهانه 15 می، روز جهانی خانواده بیشتر در این باره خواهیم گفت.

کارکردهای خانواده در دنیای امروزی
در بسیاری از موارد، فشارهای روانی، اقتصادی و اجتماعی باعث میشود که افراد در جستوجوی پناهی امن باشند؛ جایی که در آن میتوانند خود را بدون ترس از قضاوت به نمایش بگذارند، احساس پذیرش کنند و از حمایتهای عاطفی برخوردار شوند. خانواده در دنیای مدرن، بهویژه در شرایطی که بسیاری از نهادهای اجتماعی به دلیل شتابزدگی و فردگرایی تضعیف شدهاند، نقشی اساسی در پرورش هویت فرد، ایجاد مهارتهای زندگی و انتقال ارزشهای فرهنگی و اجتماعی ایفا میکند.
1 حمایت عاطفی و روانی
حمایت عاطفی و روانی خانواده از ارکان اساسی رشد و سلامت فرد است. این نوع حمایت در واقع توانایی افراد را برای مواجهه با چالشها و بحرانهای زندگی افزایش میدهد. وقتی فرد در محیط خانواده احساس امنیت و پذیرش میکند، از نظر روانی و عاطفی تقویت میشود و در مواجهه با مشکلات بیرونی بهتر میتواند واکنش نشان دهد. خانواده نقش کلیدی در ایجاد یک حس تعلق و ارزشمندی دارد که باعث میشود فرد احساس کند مورد احترام و توجه قرار دارد. این حس، بهویژه در دورانهایی که فرد با مشکلات عاطفی یا فشارهای اجتماعی روبهروست، به او کمک میکند که اعتماد به نفس خود را حفظ کند و از احساس تنهایی رهایی یابد. یکی از ابعاد مهم حمایت روانی، فراهم آوردن فضایی برای بیان آزادانه احساسات است. در خانوادهای که از حمایت عاطفی برخوردار است، افراد میتوانند نگرانیها و اضطرابهای خود را به اشتراک بگذارند بدون این که نگران قضاوت یا رد شدن از سوی دیگران باشند. این موضوع باعث کاهش استرس و بهبود کیفیت زندگی روانی فرد میشود.
2شکلدهی به هویت فردی و اجتماعی
ریشههای شخصیت و هویت فرد، در تجربههای اولیهای نهفتهاند که انسان در تعامل با نزدیکترین افراد زندگیاش، یعنی اعضای خانواده، از سر میگذراند. فضای خانوادگی اولین جایی است که کودک در آن با مفاهیم «خود بودن»، «ارزش داشتن» و «تفاوت داشتن» آشنا میشود. نحوه پاسخ والدین به نیازها، مرزهایی که تعیین میکنند، میزان احترام به انتخابها و احساسات کودک، همه در ساختار شخصیت او نقش دارند. کودک از همان سالهای اول، تصویری از خود در ذهنش میسازد که بازتابی از نگاهی است که خانواده به او دارد. هویت فردی هم از دل همین تجربهها شکل میگیرد؛ این که من چه کسی هستم، به چه چیزی باور دارم، چه جایگاهی در جمع دارم و چطور خودم را تعریف میکنم. خانواده، با فراهم کردن بستری برای تجربه، گفتوگو، اشتباه کردن و اصلاح شدن، به کودک کمک میکند تا هویتی پایدار و سالم بسازد.
3 آموزش مهارت های زندگی واجتماعی
محیط خانواده، جایی است که مهارتهای بنیادین زندگی، نه از طریق آموزش مستقیم بلکه از راه زیستن در کنار دیگران، شکل میگیرد. کودک در دل این فضا یاد میگیرد چگونه احساسات خود را تنظیم کند، چگونه در برابر ناکامیها بایستد و چطور از خودش مراقبت کند. این مهارتها از دل تجربههای روزمره بیرون میآیند: وقتی یاد میگیرد نوبت را رعایت کند، عذرخواهی کند، خواستهاش را محترمانه بیان کند یا در گفتوگوی خانوادگی نظر بدهد. همچنین ارزشهایی چون وفاداری، صداقت، تحمل تفاوتها و احترام به حقوق دیگران، در همین محیط تمرین میشوند و پایهای میسازند برای رفتار اجتماعی او در آینده.
4 انتقال ارزش ها، باور و فرهنگ از نسلی به نسل دیگر
شیوه نگرش ما به زندگی، به دیگران، به موفقیت و حتی به خودمان، از همان خانهای آغاز میشود که در آن بزرگ شدهایم. خانواده با سبک زندگیاش، با جشنها، سوگواریها، رفتارهای روزمره، نحوه صحبت، حتی با سکوتهایش، مجموعهای از ارزشها و باورها را به نسل بعد منتقل میکند. کودک میآموزد که چه چیزی محترم است، چه چیزی قابل بخشش نیست، چه رفتاری شایسته است و کدام کار بیارزشی دارد. این آموزهها تبدیل میشوند به ستونهایی که در بزرگسالی،در تصمیمگیریها، روابط اجتماعی و حتی نحوه مواجهه با چالشها بر آنها تکیه میکند. انتقال فرهنگ فقط مربوط به آداب و رسوم نیست؛ شامل زبان گفتوگو، معنای خانواده، نگاه به زمان، مفهوم تعهد و بسیاری مفاهیم بنیادین زندگی هم هست. در جهانی که تغییرات سریع و سبکهای زندگی متنوعاند، این خانواده است که میتواند پیوستگی فرهنگی را حفظ کند و به فرزندانش احساس هویت، ریشه و جهت بدهد.
5 تقویت قدرت مقابله و بازگشت به تعادل
هر فرد در زندگی با بحرانها و چالشهایی روبهرو میشود که میتواند در لحظاتی او را از مسیر طبیعی زندگی منحرف کند؛ از جمله مشکلات مالی، بیماری، از دست دادن عزیزان یا تغییرات بزرگ در زندگی شخصی. در این مواقع، خانواده میتواند نقش حیاتی در کمک به فرد برای بازگشت به تعادل و مسیر درست ایفا کند. برخلاف حمایت عاطفی که به معنای صرفاً شنیدن و درک احساسات فرد است، حمایت در بحرانهای زندگی بر فراهم کردن منابع عملی، راهحلها و پشتیبانی متمرکز است. برای مثال، در مواقعی که فرد با مشکل مالی روبهروست، خانواده میتواند با کمکهای عملی یا مشورتهای منطقی در زمینه برنامهریزی مالی، فشار روانی فرد را کاهش دهد.