printlogo


پرواز، پاداش خدمت




 امروز یاد چهار مردی را گرامی می‌داریم که نامشان حالا با واژه «خدمت» عجین شده؛ ابراهیم رئیسی، محمدعلی آل‌هاشم، مالک رحمتی و حسین امیرعبداللهیان. مسئولانی از جنس مردم؛ کسانی که تا آخرین لحظات زندگی‌شان در مسیر خدمت به مردم بودند. برای شناخت درست آن‌ها کافی است لحظه‌ای در جزئیات زندگی‌شان دقیق شویم؛ صبح‌هایی که با اولین پرتو آفتاب کارشان را شروع می‌کردند، شب‌هایی که دیرتر از همه به خانه می‌رسیدند و سفرهای بی‌چشمداشت به جاهایی که خیلی وقت‌ها حتی یادمان می‌رفت روی نقشه ایران هم هست. شاید برای خیلی‌ها سوال باشد که چرا این مسیر سخت را انتخاب کردند؟ چرا به جای نشستن در دفتر و لذت بردن از جایگاه‌شان، اوقات‌شان را صرف شنیدن ناخوشی‌ها و درد دل‌های مردم کردند؟ پاسخ شاید ساده باشد: این‌ها آدم‌هایی بودند که درد مردم برایشان فقط یک آمار نبود. زندگی‌شان با زندگی دیگران گره خورده بود. لحظه‌ای آرام نمی‌گرفتند تا شاید بتوانند حتی یک گوشه از سختی‌های مردم را کم کنند. بلد نبودند بایستند و فقط نگاه کنند. مرور زندگی شان یک نکته ثابت دارد: «خدمت پاداش بزرگی دارد، رضایت خدا و ماندگاری در قلب‌های مردم». تکریم این مردان یعنی میراث‌شان را که لبریز از تلاش، همت والا و اخلاص بود،پاس بداریم تا درسی باشد برای آیندگان. مرور زندگی‌شان یعنی رساندن این پیام آرام به خودمان و جامعه: هنوز هم می‌شود مردم‌دار ماند. مرور قصه زندگی این مردان بزرگ یعنی باور کنیم نباید خسته شد، نباید دست از تلاش برداشت، باید در بین مردم بود؛ باید ماندن کنار مردم را بلد بود تا در دل آن‌ها ماندگار شد؛ حتی اگر پایان این راه پرواز باشد.


سید محرومان
آیت ا... سید ابراهیم رئیسی آذر ۱۳۳۹ بود که در خانواده‌ای روحانی در محله نوغان مشهد دیده به جهان گشود. پدر ایشان حجت الاسلام سیدحاجی رئیس الساداتی و همچنین مادر وی سیده عصمت خدادادحسینی از سلاله سادات حسینی بودند. شهید خدمت، پدرش را در ۵ سالگی از دست داد. تحصیلات ابتدایی و حوزوی را ابتدا در مشهد گذراند و سپس در سال ۱۳۵۴ برای ادامه تحصیل به حوزه علمیه قم و مدرسه آیت ا... بروجردی رفت. آیت‌ا... سید ابراهیم رئیسی، در طول زندگی پربار خود در مسند تولیت آستان قدس رضوی، ریاست قوه قضاییه و ریاست جمهوری به خدمت به مردم و به خصوص محرومان جامعه پرداخت. درباره شهید جمهور خاطرات زیادی نقل شده که گویای ویژگی‌های بارز اخلاقی ایشان در دوره‌های مختلف کاری و مسئولیت‌های ایشان است.
 تقوا وتاکید بر انجام مستحبات
افراد نزدیک به ایشان نقل می‌کنند، در طول سال، روزی نبود که روزه‌اش مستحب باشد و ایشان قائل به روزه آن نباشد. همواره در عین دوندگی و بحران کار، روزه‌دار بود و حتی افراد خانواده‌اش، نزدیک زمان مغرب متوجه می‌شدند روزه‌دار است.
 ساده زیستی و توجه به محرومان جامعه
شهید رئیسی در خاطراتش از فقر شدید دوران کودکی یاد می‌کند و می‌گوید: «هیچ گاه به خاطر ندارم که ما یک کیلو برنج خریده باشیم یا مثلاً از قصابی به اندازه مردم متوسط جامعه گوشت خریده باشیم!» این تجربیات، پایه‌گذار تعهد او به محرومان شد. پس از انتخاب به عنوان رئیس‌جمهور، ایشان از سکونت در ساختمان بازسازی‌شده برای رئیس‌جمهور خودداری کرد و ترجیح داد در محل کار رئیس‌جمهور سابق زندگی کند. حتی با وجود مشکلات زیرساختی، حاضر به جابه جایی نشد. همراهان نزدیک شهید رئیسی نقل می‌کنند از موقعی که گوشت گران شد و اتفاقاتی که رخ داد ایشان مقید شد که در غذای خود از گوشت استفاده نکند یا استفاده حداقلی داشته باشد.
حضور پیوسته در مسجد و محراب و منبر و هیئت
یکی از نکات مهم که این پیوند مردمی را زنده نگه می‌داشت حضور پیوسته ایشان در مسجد و محراب و منبر و هیئت بود. ایشان به‌رغم مسئولیت‌های سنگین در قوه قضاییه اعم از ریاست بازرسی کل کشور، معاونت قوه قضاییه و دادستان کل کشور همواره سعی می‌کردند که شب‌ها اقامه نماز جماعت را در مسجدی در محله گیشای تهران داشته باشند و بسیاری از کسانی که دستشان به مسئولان قضایی نمی‌رسید به مسجد ایشان می‌آمدند و در حیاط مسجد منتظر خروج ایشان می‌ماندند تا عرض حال کنند و پیگیر مشکلات قضایی‌شان در محاکم بودند.
منابع: خبرگزاری حوزه، خبرگزاری مهر، خبرگزاری برنا


عالم عامل شهر تبریز
آیت‌ا... سید محمدعلی آل‌هاشم امام‌جمعه تبریز هم در پرواز 30 اردیبهشت 1403 بود که همراه دیگر سرنشینان به شهادت رسید. آیت‌ا... آل هاشم بین مردم منطقه بسیار محبوب و به «امام شنبه تا جمعه» معروف بود. چون تمام هفته خودش را وقف حل مشکلات و مسائل مردم کرده بود. 
بسیاری از جوانان شهر ایشان را دوست داشتند چون او پایه تماشای فوتبال و حضور در سینما کنار مردم بود. مردی که محور فعالیت‌های خیر شهر هم بود. با خواندن خاطرات مسئول واحد رسانه‌ای دفتر شهید آل هاشم، برگرفته از باشگاه خبرنگاران جوان، بیشتر با وی آشنا می‌شویم.
 مردم فراموش نکرده‌اند که وقتی گرهی در کارشان پیش می‌آمد، ایشان چگونه سنگ صبورشان بودند و کارشان را تا رسیدن به نتیجه، پیگیری می‌کردند. مدل ایشان با دیگران متفاوت بود. ایشان با اقتدا به مولایمان علی(ع) و با روی گشاده، افراد نیازمندی را که به ایشان مراجعه می‌کردند، پذیرا بودند. به یاد دارم در ایام کرونا، پدری در صفحه اینستاگرام حاج آقا از ایشان درخواست بسته معیشتی کردند و ایشان شخصا و با اشتیاق به منزل آن پدر رفتند. پذیرایی آن مرد از ایشان جز با اشک‌های شوق چیز دیگری نبود و سوالش این بود: «مگر می‌شود!» یادمان است که ایشان برای احیای دریاچه ارومیه، حفظ منابع آب و خاک و جنگل‌ها، چقدر خون دل خوردند.
 از خاطرمان نمی‌رود که حاج آقا برای افزایش نرخ باروری و جوانی جمعیت و نبود همت بانک‌ها برای اعطای وام به جوانان در شرف ازدواج فریاد زدند. یادمان است که اهلیت افراد در خصوصی‌سازی مجموعه‌های تولیدی و صنعتی، مطالبه جدی ایشان بود. اعتباربخشی ایشان به گروه‌ها و سلایق سیاسی، فرهنگی و اجتماعی، فراموش شدنی نیست. مگر می‌شود فراموش کرد که ایشان برای جذب خاکستری‌های جامعه، چه عاشقانه تلاش می‌کردند؟ با دوستداران تیم تراکتور به ورزشگاه رفتند، در سینما به تماشای فیلم نشستند، شبانه و بدون اطلاع به خوابگاه‌های دانشجویی سرزدند و پای درد دل جوانان و آینده‌سازان کشور نشستند، در حجره‌های طلاب صبحانه خوردند و ناهار را هم مهمان سلف سرویس دانشگاه بودند. چقدر جامع الاطراف بودند و چقدر عالی برای همه امور، الگوسازی کردند. عالم عامل شهر تبریز، دلی بی‌کینه و مهربان داشت و هیچ وقت اجازه نمی‌داد کسی از او چیزی به دل بگیرد و از کسی نیز کینه‌ای به دل نگرفت. انسانی به تمام معنا صبور و شجاع که با هرکس به زبان خودش حرف می‌زد و به قول معروف با بچه، بچه بود و با بزرگ، بزرگ!


تجسم دیپلماسی متعهد و خدمت بی‌ادعا
شهید دکتر حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران، نمونه‌ای روشن از مسئولانی بود که با وجود قرار گرفتن در جایگاه‌های حساس و بلندمرتبه، هرگز از زندگی ساده و بی‌آلایش خود فاصله نگرفت. سبک زندگی او، ترکیبی از تقوا، فروتنی و اخلاص در خدمت به مردم و نظام اسلامی بود؛ الگویی عینی از مسئول مؤمن و انقلابی که می‌تواند الهام‌بخش نسل جوان باشد.
 انجیرهای شام؛ هدیه‌ای از دل میدان نبرد
در یکی از سفرهای کاری به سوریه، شهید امیرعبداللهیان با سردار شهید قاسم سلیمانی دیداری داشت. در جریان این ملاقات، امیرعبداللهیان متوجه شد که در ظرف میوه‌ای که در مقابل سردار قرار داشت، انجیرهای خوش‌طعمی وجود دارد. او چند عدد از آن‌ها را خورد و سپس با لبخند به سردار گفت: «مثل این‌که من همه را خوردم، هیچ چیز برای شما نماند.» سردار با لبخندی پاسخ داد: «نه من انجیر نمی‌خورم، دیدم انجیر دوست داری گفتم برایت بیشتر بیاورند، بخور نوش جانت.» پس از پایان ملاقات و در مسیر بازگشت به تهران، در داخل هواپیما، سرمهماندار به امیرعبداللهیان گفت: «کسی به نام سلیمانی یک جعبه بزرگ انجیر برای شما فرستاده.» این رفتار کریمانه و ظرافت روحی سردار سلیمانی، حتی در شرایط سخت و استرس‌زا، نشان‌دهنده روح بزرگ و اخلاق محمدی او بود. امیرعبداللهیان از مهماندار خواست انجیرها را بین مسافران توزیع کند که بیشتر آن‌ها مدافعان حرم و تعدادی مجروح بودند.
 جرقه‌ای برای احیای روابط با کشورهای عربی
در دوره وزارت شهید امیرعبداللهیان، جرقه احیای روابط با کشورهای عربی که از ایران فاصله گرفته بودند، زده شد. به گفته رئیس نمایندگی وزارت امور خارجه در قم، در این دوره، رفاقت و نزدیکی با کشورهای عربی ایجاد شد. حتی کشورهایی نظیر بحرین، مصر و سودان که رابطه‌ای با آن‌ها وجود نداشت، در سطوح عالی در مراسم تشییع پیکرهای شهدای خدمت شرکت کردند. این اقدامات نشان‌دهنده تلاش‌های امیرعبداللهیان برای بهبود روابط منطقه‌ای و تقویت دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران بود.
 دعا کنید عاقبتم مثل حاج قاسم شود
زهرا رکن آبادی فرزند شهید رکن آبادی درباره شهید عبداللهیان می‌گوید: ما هر چه در چهره و زندگی حاج قاسم دیدیم در ایشان هم وجود داشت. یک بار به ایشان گفتم: شما حاج قاسم عرصه دیپلماسی هستید، حاج قاسم یک پورجعفری داشت که شما هم به آن نیاز دارید. با چشم‌های اشکی گفتند: فقط دعا کنید عاقبتم مثل حاج قاسم شود. آقای امیرعبداللهیان انس زیادی با شهدا داشت و هر دفعه که به بیروت می‌رفت محال بود از «روضه الشهیدین» و سایر مزار شهدا دیدار نکند. حتی خانواده‌های شهدای لبنانی انس زیادی با وی داشتند. امیرعبداللهیان عزت ایران و پناه مقاومت بود و فقدانش برای ما خسارت بزرگی است که هیچ گاه جبران نخواهد شد.
منابع: سایت مشرق نیوز، ایرنا و خبرگزاری حوزه


مدیر جوانی که با مردم زیست
شهید دکتر مالک رحمتی، استاندار جوان و پرتلاش آذربایجان شرقی، از آن‌ دست مدیرانی بود که باور داشت شأن مسئولیت، چیزی جز خدمت به مردم نیست. او نه با بوق و کرنا، بلکه در سکوت و آرامش، گوشه‌گوشه استان را می‌پیمود تا دست مردم را بگیرد. نگاه ساده‌زیست او به مسئولیت، ریشه در باوری داشت که از خانواده‌ای مذهبی، انقلابی و سخت‌کوش در دل مازندران آموخته بود.
 دیدار شبانه با مادر شهید؛ دعای شهادت
شب قبل از حادثه سقوط بالگرد، شهید رحمتی بدون برنامه‌ریزی قبلی به منزل مادر شهید حسین اجاقی رفت. نه دوربین همراهش بود، نه رسانه‌ای. فقط یک مدیر انقلابی، کنار یک مادر شهید نشست، غذا خورد، حرف دل شنید و التماس دعایی خاص از زبانش جاری شد: «مادر! برای من هم دعا کنید شهید شوم، من دیگر دلم این دنیا را نمی‌خواهد.» مادر شهید با تعجب نگاهی به او انداخت، اما چیزی نگفت. فردای همان شب، خبر رسید که مالک رحمتی نیز در کنار رئیس‌جمهور و جمعی از یارانش، به آرزوی دیرینه‌اش رسید.
 قوت قلب در لحظات سخت
در تلفن همراه شهید رحمتی، ویدئویی ذخیره شده بود از پدرش حاج اسکندر رحمتی که نیمه‌شب‌ها در اتاقی ساده، در حال مناجات و دعا بود. خودش برای اطرافیان تعریف کرده بود که: «وقتی کارها سخت می‌شود، وقتی بغض می‌کنم از بی‌انصافی‌ها، به گوشه‌ای می‌روم و این ویدئو را نگاه می‌کنم. پدرم با خدای خودش حرف می‌زند، ولی به من آرامش می‌دهد.» این خاطره نشان‌دهنده پیوند عمیق شهید با خانواده، ایمان و تربیتی بود که در سایه دعای شبانه والدین شکل گرفته بود. مدیری که در شلوغی مسئولیت، مناجات پدرش را پناهگاه آرامشش کرده بود.
 تحول در شرکت زیان‌ده
قبل از استانداری، شهید رحمتی مدیرعاملی یکی از شرکت‌های معدنی بنیاد کوثر را برعهده داشت؛ شرکتی که در آستانه ورشکستگی بود. او اما نه با شعار، بلکه با حضور واقعی در خط تولید، گفت‌وگو با کارگران و تصمیمات شجاعانه، مجموعه‌ای را که تنها ۷ میلیارد تومان سود داشت، در کمتر از دو سال به بیش از ۷۰ میلیارد تومان سود رساند. کارگران شرکت درباره‌اش می‌گویند: «صبح زود می‌آمد، دم غروب هم نمی‌رفت. با ما ناهار می‌خورد، به درد دل‌هایمان گوش می‌داد. حتی حقوق کارگرهای اخراجی را شخصاً پیگیری می‌کرد تا حق کسی ضایع نشود.» این نگاه انسانی و جهادی به مدیریت، چهره‌ای واقعی از کارگزار تراز انقلاب اسلامی را به تصویر کشید.
منابع: ایرنا و خبرآنلاین