printlogo


 سه‌گانه دلار، دیپلماسی و پایگاه
شاهد بنی اسدی


سفر اخیر دونالد ترامپ به عربستان، قطر و امارات فقط یک نمایش پرزرق‌وبرق تجاری نبود؛ در چشم ناظران اسرائیلی، غیبت نام تل‌آویو در تقویم سفرِ رئیس‌جمهورِ آمریکا همان‌قدر نگران کننده است که پیامِ پشت آن: آمریکا دیگر حاضر نیست منفعت منطقه‌ای خود را صرفاً با معیار «امنیت اسرائیل» تعریف کند.
اما چرا «قطرِ کوچک» تا این حد تهدیدزا به نظر می‌رسد؟ دوحه امروز سه مزیت همزمان دارد: بزرگ‌ترین پایگاه هوایی آمریکا در خاورمیانه، کیسه‌ای تقریباً بی‌انتها از دلارهای انرژی و نقش واسطه میان واشنگتن و بازیگرانی چون حماس، طالبان و حتی تهران. ترامپ با قراردادهای دفاعی و هوانوردیِ چندصد میلیارد دلاری، این سه مزیت را در یک بسته‌ منسجم ریخت. برای اسرائیل که سال‌ها انحصار دریافت پیشرفته‌ترین سامانه‌های ضد‌موشکی و پهپادی آمریکا را داشت، دسترسی قطر به سطح بالای سلاح های نظامی یعنی کاهش سطح یکتایی نظامی اسرائیل. 
نگرانی دوم تل‌آویو جنس سیاسی دارد: هر قدر آمریکا به واسطه‌گری دوحه برای آتش‌بس غزه یا حتی گفت‌وگو با ایران تکیه کند، وزن میز مذاکره از تل آویو به خلیج فارس منتقل می‌شود و اسرائیل از بازی‌گردان به تماشاگر تنزل می‌یابد. قطر می‌تواند همزمان هم حامی حماس و هم راه عبورِ کمک‌های بازسازی غزه باشد؛ یعنی‌ برگ چانه‌زنیِ تل‌آویو در مسئله فلسطین عملاً به جیب دوحه می‌رود.
به‌همین‌دلیل در تل‌آویو دو خط فکری شکل گرفته است. جریان اول که نزدیک به دفتر نخست‌وزیر است، اهرم فشار سنتی بر کنگره آمریکا را فعال کرده و می‌کوشد فروش سامانه‌های تاد و پهپادهای MQ-9B به قطر را مشروط و زمان‌بر کند. جریان دوم، عمدتاً در ارتش و شورای امنیت ملی، می‌پذیرد که «آمریکای ترامپ» معامله‌محور است و پیشنهاد می‌دهد اسرائیل با ارائه ابتکارهایی درباره غزه و ایران، دوباره به‌عنوان شریک «حل مسئله» نه «ایجاد مسئله» تعریف شود. رسانه‌های اسرائیلی نیز به‌صراحت هشدار می‌دهند که سیاست استمرار جنگ در غزه عملاً کشور را از معادلات جدید واشنگتن حذف کرده است.
فارغ از این که کدام رویکرد غلبه کند، واقعیت جدید پابرجاست: جایگاه ممتاز اسرائیل در سیاست آمریکا دیگر بدیهی نیست و کشورهای عربی با ترکیب دلار، دیپلماسی و پایگاه نظامی رقیبی ساختاری برای آن تعریف شده اند. برای تهران و محور مقاومت، واگرایی تل‌آویو–واشنگتن گرچه فرصت‌ساز است، اما قطری که هم میزبان بزرگ‌ترین پایگاه هوایی آمریکاست و هم بانی مذاکرات حماس، همچنان یک «تضاد مصلحت‌آمیز» است. کانالی که می‌تواند فشار را تقسیم کند اما در لحظه حساس، تسهیلگر ضربه آمریکا هم باشد. بازی تازه آغاز شده و نقش‌ها هنوز در حال بازتوزیع است؛ آنچه مسلم است این‌که در نظم نو، «ثابت»‌ها کمتر و «متغیر»ها بسیار بیشتر از گذشته‌اند. بنابراین، راهبرد بهینه نه خوش‌بینی به شکافِ واشنگتن–تل‌آویو، بلکه توأمان‌سازی بازدارندگی منطقه‌ای با دیپلماسی چندساحتی است.