کابـوس خیانت!
دختر16ساله ای که با موهای رنگی و پوشش نامتعارف وارد مرکز انتظامی شده بود تا از یک مزاحم خیابانی شکایت کند، با بیان این که به خاطر خیانت های پدر و مادرم به یکدیگر، حتی از ازدواج هم می ترسم، درباره سرگذشت تاسفبار خود به کارشناس اجتماعی کلانتری گلشهر مشهد گفت: پدرم تبعه یک کشور دیگر بود که در عراق کار می کرد. مدتی بعد او از طریق یکی از بستگانمان به خواستگاری مادرم آمده بود که آن زمان 28سال داشت. خانواده ام خیلی تلاش کردند تا شناسنامه ایرانی برای پدرم بگیرند ولی موفق نشدند با وجود این پدرم به درخواست مادربزرگم در ایران ماند و کارگری در عراق را رها کرد ولی تیره روزی ها و نابسامانی زندگی من از روزی آغاز شد که فهمیدم پدر و مادرم به یکدیگر خیانت می کنند. زمانی که 7 سال بیشتر نداشتم پدرم دست مرا میگرفت و با خودش نزد زنان غریبه ای می برد که با آن ها در ارتباط بود.
ما هم چون ماهواره در خانه داشتیم و من فیلم هایی از خیانت های زوج ها را میدیدم خیلی زود فهمیدم که پدرم به مادرم خیانت می کند ولی از ترس چیزی نمی گفتم چون پدرم مردی خشن و پرخاشگر بود که به راحتی مرا کتک می زد. حدود 2 سال بعد هم با دیدن یک فیلم در گوشی تلفن مادرم، متوجه ارتباط او نیز با یک مرد غریبه شدم و در همان سن وسال سعی می کردم پیام های او و آن مرد غریبه را بخوانم. چندبار خواستم این ماجرا را به دیگران و نزدیکانم بگویم ولی کسی حرف مرا باور نمی کرد. حتی یک بار وقتی در 12سالگی راننده یک دستگاه پراید، مزاحمم شد و مرا به داخل خودرواش کشاند، مادرم گفت:این موضوع را به کسی نگو! چون بعد پدرت دیگر نمیگذارد بیرون از خانه بروی! در واقع من بهانه ای برای انتقام گیری پدرومادرم از یکدیگر بودم.
خلاصه رفتارهای خیانت آمیز آن ها در حالی برای من به یک کابوس وحشتناک تبدیل شده بود که حتی وقتی به قیافه ظاهری برادر کوچکترم نگاه می کنم!تصورات زشت و زننده ای وجودم را آزار می دهد و مدام به این نکته می اندیشم که نکند او حاصل یک خیانت باشد؛ چرا که این ماجراها را در فیلم های ماهواره ای دیده ام و بر ذهن و افکارم تاثیر گذاشته است. بالاخره در میان همین آشفتگی های خانوادگی ،حدود 5سال قبل مادرم به طور ناگهانی ما را رها کرد و به مکان نامعلومی رفت،البته من می دانستم او با همان مرد خارجی به دنبال سرنوشت خودش رفته است و یک سال قبل هم این موضوع را برای پدرم بازگو کردم اما اکنون با خانواده مادریام ارتباطی نداریم چرا که آن ها به پدرم بی احترامی می کنند و او هم مرا مقصر رفتارهای مادرم می داند! از طرف دیگر هم پدرم همچنان با زنان غریبه ارتباط دارد و من از این صحنه های تلخ بسیار ناراحتم! پدر و مادرم اختلافات زیادی با هم داشتند اما رفتارهای خیانت آلود آن ها زندگی مرا نیز به تباهی کشاند و اکنون من برای دل خودم موهایم را رنگ می کنم اما موتورسواری مدام مزاحمم می شود به همین خاطر به کلانتری آمدم تا از او شکایت کنم ولی ای کاش ...
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است: اقدامات مشاوره ای و مهارت آموزی های رفتاری و همچنین پیگیری شکایت این دختر نوجوان با دستور سرهنگ ابراهیم عربخانی(رئیس کلانتری گلشهرمشهد)در دایره مددکاری اجتماعی آغاز شد.
بر اساس ماجرای واقعی در زیر پوست شهر