
برخلاف تصورات رایج، نشر کتاب صرفا یک فعالیت اقتصادی یا فرهنگی نیست؛ بلکه یکی از ارکان هویتساز هر جامعهای محسوب میشود. آن چه در چرخۀ تولید، توزیع و مصرف کتاب روی میدهد، بازتابی از وضعیت فکری، اجتماعی و اقتصادی یک کشور است.
بی شک، هرچه حوزه نشر کتاب، رونق و توسعه یابد، یعنی تعداد کتاب خوان ها افزایش داشته و در مقابل هرچه شمارگان کتاب کاهش یابد، یعنی تعداد کمتری کتاب فیزیکی میان مردم دست به دست شده است. در این میان، مطالعات دیجیتالی و کتاب های صوتی، جای بحث و بررسی خود را دارد و ظاهرا هنوز آمار مشخصی از آن در دسترس نیست. در گزارش پیش رو که گروه سیاست پژوهی و تحلیل داده نمافر، آن را بررسی کرده است، روندهای موجود در عرصه نشر کتاب بررسی می شود تا به تصویری جامع و شفاف از وضعیت نشر کتاب در کشور برسیم. تصویری که نهتنها به ناشران و سیاستگذاران بلکه به نویسندگان، مترجمان، مخاطبان و فعالان فرهنگی کمک میکند تا نقش خود را در این زیستبوم فرهنگی بهتر بشناسند. دراین گزارش، به تعداد عناوین و شمارگان طی سال 1403، نسبت تجدید چاپ به چاپ اول، موضوعات پرانتشار، سهم ترجمه و تألیف، میانگین قیمت کتاب و تعداد صفحات و نیز وضعیت نشر کتاب از منظر توزیع جغرافیایی میپردازیم.
افزایش عناوین، کاهش شمارگان
در سال 1403 مجموعا 116,754 عنوان کتاب در کشور منتشر شده است که بالاترین رقم در تاریخ نشر کتاب ایران محسوب میشود. این در حالی است که تعداد شمارگان کتاب طی سالهای گذشته، روند نزولی داشته و در سال 1403 به 106,078,063 جلد رسیده است.
بررسی تعداد شمارگان کتاب از سال 1361 تا 1403 هم نشان میدهد که تعداد شمارگان کتاب، بعد از سال 1385 -که بیشترین تعداد شمارگان را ثبت کرده است- روندی نزولی در پیش گرفته تا در سال 1403 به کمترین حد خود در دو دهۀ اخیر رسیده است. این اختلاف چشمگیر میان تعداد عناوین کتاب و شمارگان معنای مهمی دارد. افزایش تعداد عناوین، نشاندهندۀ رشد تولید کتاب است. یعنی ناشران و نویسندگان بیشتری وارد عرصۀ نشر شدهاند یا ناشران حرفهای عناوین بیشتری منتشر کردهاند. اما کاهش شمارگان یعنی تعداد نسخههای چاپشده از هر عنوان کمتر شده است. این اتفاق میتواند ناشی از کاهش سرانۀ مطالعه، افزایش هزینههای چاپ و نداشتن توان اقتصادی برای چاپ بالا و همچنین ریسکگریزی ناشران باشد که با علم به محدودیت بازار، بهجای چاپ هزاران نسخه، فقط چندصد نسخه چاپ میکنند تا متضرر نشوند.
افزایش عناوین بهموازات کاهش تیراژ، همچنین میتواند نشانهای از تخصصیشدن نشر نیز باشد. یعنی بهجای چاپ یک کتاب عامهپسند با تیراژ بالا، دهها کتاب با موضوعات خاصتر و برای گروههای کوچکتری از مخاطبان چاپ میشود. در هر حال، این روندها نشان میدهد بازار کتاب در ایران بیش از آن که به سمت عمیقشدن و افزایش مصرف کتاب برود، به سمت پراکندگی تولید با مخاطب کمتر میرود. این رویه اگرچه تنوع را افزایش میدهد، میتواند نشانهای از بحران مطالعه و نبود بازار پایدار برای نشر نیز باشد.
عمدۀ عناوین، چاپ اولاند!
از میان 116,754 عنوان منتشرشده، 72,715 عنوان چاپ اول و 44,039 عنوان تجدید چاپ بودهاند. درصد تجدید چاپ نسبت به کل عناوین منتشرشده 38درصد و چاپ اول 62درصد است. این رقمها در نگاه اول ممکن است نشانهای از پویایی نشر و ورود نویسندگان جدید تلقی شود؛ اما باید توجه داشت که درصد پایین تجدید چاپ میتواند گویای ضعف در چرخۀ توزیع، بازاریابی و همچنین پایداری مخاطب باشد. به عبارت دیگر، بسیاری از کتابها پس از چاپ اول دیگر فرصتی برای دیدهشدن پیدا نمیکنند و از گردونۀ عرضه خارج میشوند.
نسبت چاپ اول به کل، در حوزۀ علوم اجتماعی قابل توجه است. در سال 1403 حدود 81درصد (12,822) از کتابهای این حوزه چاپ اول و تنها 19درصد (2,953) از آنها تجدید چاپ بودهاند. در حوزههای ادبیات، علوم عملی، تاریخ و فلسفه، زبان، کلیات و دین هم چنین وضعیتی را (بالا بودن نسبت چاپ اول به کل) شاهد هستیم. تنها در دو حوزۀ ادبیات و خصوصا کمکدرسی، تجدید چاپ سهم بیشتری از چاپ اول داشته است.
غلبۀ تألیف بر ترجمه؛ نشانۀ امیدوارکننده؟
از مجموع عناوین، 84,777 عنوان تألیفی و 31,977 عنوان ترجمهای بوده است. یعنی حدود 73درصد از عناوین منتشرشده تألیفی و 27درصد ترجمهای بوده است. این آمار از یک سو میتواند نشانگر رشد تولید محتوای بومی باشد؛ اما از سوی دیگر، میتوان آن را نتیجۀ سختگیریهای ارشاد در ترجمه و تأخیر در صدور مجوز دانست که باعث کاهش انگیزۀ مترجمان و ناشران شده است.
تهران، پایتخت بیرقیب نشر است
از نظر توزیع جغرافیایی، حدود 68درصد (79,760) از کل عناوین منتشرشده در تهران و تنها حدود 31درصد (36,994) در سایر استانها تولید شدهاند. این تمرکز شدید در تهران از توسعه نامتوازن فرهنگی حکایت دارد و نشاندهندۀ نوعی پایتختزدگی فرهنگی است که تهدید جدی برای نشر بومی و منطقهای محسوب میشود. زیرا سبب میشود ظرفیتهای نشر در استانهای دیگر همچنان مغفول بماند و بسیاری از صداهای محلی و متنوع فرهنگی در سکوت فرو روند.
موضوعات محبوب؛ کودک و نوجوان، ادبیات و علوم اجتماعی
از نظر محتوایی، حوزه کودک و نوجوان با 22,594 عنوان، در صدر موضوعات قرار دارد که از منظر آیندهسازی فرهنگی امیدبخش است. هرچند ضروری است که کیفیت این آثار بهطور جدی ارزیابی شود. پس از آن، ادبیات با 20,056 عنوان، علوم اجتماعی با 15,775 عنوان و کمک درسی با 13,227 عنوان در رتبههای بعدی قرار دارند. این دادهها نشان میدهند که گرایش عمومی به سوی متون داستانی، اجتماعی و درسی است؛ هرچند سهم پایین برخی حوزههای بنیادین مانند فلسفه، روانشناسی و دین، میتواند زنگ خطری برای عمق فرهنگی جامعه باشد.
قیمت کتاب؛ بازتابی از بحران اقتصاد نشر
میانگین قیمت کتاب در سال 1403، به 1,783,372 ریال رسیده که در مقایسه با سالهای گذشته جهشی چشمگیر داشته است. با وجود این افزایش، میانگین صفحات کتابها تنها 201 صفحه است. این یعنی کاهش نسبی حجم محتوا در برابر افزایش قیمت؛ پدیدهای که میتوان آن را ناشی از سه عامل دانست: افزایش قیمت کاغذ، چاپ و توزیع، کاهش توان اقتصادی مخاطبان و در نتیجه، گرایش ناشران به انتشار کتابهای کمحجم. از میان موضوعات مختلف، کتابهای کمکدرسی با حدود 272 هزارتومان، بالاترین میانگین قیمت را دارند. بعد از آن کلیات، علوم طبیعی و ریاضیات،علوم اجتماعی، فلسفه و روان شناسی قرار دارد. پایینترین میانگین قیمت متعلق به حوزۀ دین با حدود 98 هزارتومان است.
نشر و فضای مجازی؛ فرصت یا تهدید؟
افزایش نقش فضای مجازی و کتابهای الکترونیکی، هنوز در این آمارها بازتاب روشنی ندارد. در حالیکه مخاطب امروز به پلتفرمهایی چون طاقچه، فیدیبو و کتابراه روی آورده، سیاستگذاری نشر رسمی هنوز وابسته به الگوی سنتی چاپ فیزیکی است. این فاصله، میتواند بخشی از دلایل رکود بازار کتاب را توضیح دهد. بدون انطباق زیرساختهای نشر با زیستجهان دیجیتال، نمیتوان به آیندهای پویا در صنعت نشر امید داشت.