printlogo


جغرافیای روانی یک رسوایی
سید مصطفی صابری  |  روزنامه‌نگار

 این روزها مشاجرات رسانه‌ای یکی از قدرتمندترین انسان‌ها یعنی ترامپ با یکی از ثروتمندترین‌ها یعنی ایلان ماسک در صدر اخبار است. سابقه این جدال به یکی از خاص‌ترین اتحادهای سیاسی اقتصادی چند دهه اخیر آمریکا برمی‌گردد؛ یعنی زمانی که ایلان ماسک، چهره برجسته دنیای فناوری و سرمایه‌دار جنجالی تصمیم گرفت علناً از کارزار انتخاباتی دونالد ترامپ حمایت مادی و معنوی کند؛ آن هم درست زمانی‌که گزینه‌اش در حلقه نخبگان و دانشگاهیان، به‌خاطر رسوایی‌های قدیمی و البته رفتارهای عوام‌فریبانه منفور بود. آن اتحاد عجیب، بیشتر به معامله‌ای تاکتیکی شباهت داشت تا همدلی فکری؛ اما بازهم عمرش این‌قدر کوتاه تصور نمی‌شد تا این‌که خیلی زود شعله اختلافات بالا گرفت: نخست بر سر سیاست‌های مالیاتی دولت ترامپ و فشار بر صنایع سبز که خودروهای برقی تسلا را هم شامل می‌شد، بعد بر سر تعیین رئیس جدید ناسا و درنهایت با جدالی رسانه‌ای توأم با افشاگری‌های متعدد توسط طرفین در بستر شبکه‌ای که حالا تحت سلطه ماسک اداره می‌شود. جالب این‌جاست که این دو هر کدام بازتاب دو قطب هویتی، قدرت و سرمایه در آمریکای چند دهه اخیر هستند، برای همین نبردشان چیزی فراتر از چالش دو میلیاردر است؛ حالا شاهد دوگانه‌ای خاص هستیم از جنس  مواجهه‌ای صریح با منطق‌های متعارض روان‌شناختی. از یک‌سو، ریسک‌پذیری برون‌گرای ماسک، قواعد پذیرفته‌شده را به چالش می‌کشد و عریان در فضای عمومی مطرح می‌کند؛ از سوی دیگر، ترامپ بدون درنظر گرفتن هیچ خط قرمزی و با پا گذاشتن روی اتحادی استراتژیک، سیاست و افکار عمومی را به قلمرو خاص شخصیت خودش بدل می‌کند. دو نفر که چند ماه قبل در کنار هم پیروزی‌شان را جشن می‌گرفتند، حالا چنان روبه‌روی هم هستند که ماسک بی‌پرده از بی‌اخلاقی‌ها و رسوایی‌های منتشرنشده ترامپ می‌گوید و طرف مقابل هم او را متهم به سوءاستفاده از دولت برای پیشبرد اهداف تجاری می‌کند. پرونده پیش رو، با بررسی زمینه‌ها، ابعاد و پیامدهای این چالش، واکاوی ذهن دو مردی ا‌ست که در دنیای شبکه‌های اجتماعی، بازی سیاست و ثروت را از نو می‌نویسند.



گذشته پنهان یک اتحاد تاکتیکی
زودگذر بودن اتحاد ماسک و ترامپ شاید برای خیلی‌ها عجیب باشد اما بررسی پیشینه روابط این دو نفر، نشان‌دهنده نوعی اتحاد موقت و استراتژیک است که نه بر اشتراک آرمان، بلکه روی منافع لحظه‌ای و توافقات دوطرفه شکل گرفت. نخستین پیوند جدی میان آن‌ها پس از پیروزی ترامپ در انتخابات ۲۰۱۶ رقم خورد؛ زمانی که ماسک، به عنوان مدیرعامل شرکت‌های بزرگ فناوری، به دعوت کاخ سفید در جلسات مهم مشاوره اقتصادی شرکت فعال داشت و حتی پس از آن در نشست‌های شورای فناوری دولت جدید هم حضور داشت. در همین بازه زمانی، حمایت‌های ماسک از برخی سیاست‌های اقتصادی ترامپ، مانند تسهیل فضای سرمایه‌گذاری در صنعت خودروسازی و فناوری فضایی، آشکار بود؛ برخی منابع خبری حتی اشاره کردند که ماسک در مقاطعی حمایت مالی هم به شکل نامحسوس از کمپین ترامپ انجام داده است (گزارش شبکه سی‌ان‌ان ‌ ژانویه ۲۰۱۷). با این‌حال ماسک هنوز حمایت عریانش را آن‌چنان که در انتخابات اخیر دیدیم، پیش نبرده بود و حتی پس از خروج ترامپ از توافق اقلیمی پاریس، ماسک آشکارا از دولت فاصله گرفت و از شورای مشاوران اقتصادی استعفا کرد؛ حرکتی که خود نقطه عطف واگرایی تلقی می‌شود (گزارش نیویورک تایمز ‌ ژوئن ۲۰۱۷). تا این‌که ماسک به‌دنبال افزایش نفوذش در ناسا و همین‌طور داشتن یک متحد برای پیشبرد برنامه‌های تجاری‌اش در انتخابات اخیر دوباره به ترامپ نزدیک شد و نقش پررنگ‌تری از قبل داشت؛ اما قوانین مالیاتی دولت و بعد هم اظهارات تند ترامپ در قبال یارانه خودروهای برقی، این واگرایی را برخلاف دفعات قبلی به نزاع رسانه‌ای و جدال علنی تبدیل کرد. خلاصه این‌که گذشته روابط این دو، نشان‌دهنده کاهش تدریجی منافع مشترک و آغاز فاز تنش و رقابت بود.


شخصیت‌شناسی 2 مرد با عطش عجیب دیده شدن
شخصیت‌های معروف دنیای فناوری مثل گیتس و زاکربرگ روش‌های خاص خودشان را برای زندگی، تجارت، رقابت و... دارند. به‌طور مثال گیتس با بنیاد خیریه‌ای‌اش نوعی مسئولیت اجتماعی در ابعاد جهانی برای خودش تعریف کرده است. زاکربرگ بعد از خرید اینستاگرام با موسس آن چالش‌های جدی داشت که هیچ‌وقت به سبک ماسک و ترامپ علنی نشد. اما در این ماجرا با دو فردی طرفیم که علاقه خاصی به دیده شدن دارند. مطالعه دعوای ترامپ و ماسک، بدون توجه به شخصیت‌های کم‌نظیر و نحوه عملکرد رسانه‌ای آن‌ها، ناقص خواهد بود. هر دو نفر الگوهایی از «خودابرازی پررنگ»، میل به دیده‌شدن و استفاده حداکثری از رسانه برای اعمال نفوذ را نمایندگی می‌کنند؛ ویژگی‌هایی که بارها در تحلیل‌های رسانه‌ای و علمی مورد توجه قرار گرفته است. به‌طور مثال بر اساس تحلیل منتشرشده در«فایننشال تایمز» (مه ۲۰۲۴) و همچنین گزارش‌هایی در «گاردین» و «واشنگتن پست»، کارشناسان علم رفتار و جامعه، ترامپ را فردی با شخصیت برون‌گرا، مستعد پاسخ‌های واکنشی و علاقه‌مند به بازتولید هیجان در افکار عمومی توصیف می‌کنند. او اغلب سعی دارد چهره‌ای فاتح و تسلط‌جو ترسیم کند، اما در مواجهه با چالش جدی، با حملات رسانه‌ای و تحقیر طرف مقابل واکنش نشان می‌دهد. ایلان ماسک، به روایت همین منابع، در عین داشتن نشانه‌هایی از نبوغ و ریسک‌پذیری، از نیاز به مرکزیت رسانه‌ای رنج می‌برد؛ ماسک همان‌گونه که در توضیح روان‎شناس اجتماعی، دکتر جسیکا ترسی در گاردین (ژوئن ۲۰۲۵) آمده، «تمایل دارد مرز میان قهرمان و قربانی را خود تعیین کند.» او با کوچک‌ترین بوی تهدید، فاز تهاجمی می‌گیرد، اما در نشست‌های رسانه‌ای، آرام و استدلالی ظاهر می‌شود. اغلب، نقش آغازگر نزاع را ندارد اما به سرعت خود را قربانی سیاست‌ورزی یا ناکارآمدی حریف معرفی می‌کند.
از نگاه تحلیلگران، یکی از عوامل تداوم و تشدید این دعوا، راهبرد استفاده از فضای رسانه‌ای برای اعمال فشار متقابل است؛ ترامپ و ماسک هر دو به جای حل مسئله در خفا، میدان رسانه را به محل زورآزمایی تبدیل می‌کنند. نمونه‌اش تهدید به افشاگری درباره ارتباط ترامپ با جفری اپستین از سوی ماسک و تهدید متقابل ترامپ به قطع قراردادهای دولتی بود؛ هر دو در واقع برای تقویت پایگاه هواداران خود، ابزاری به نام بحران می‌سازند. تهدیدهای ترامپ وقتی عجیب می‌شود که بدانیم از زمان بازنشسته شدن شاتل‌های فضایی، دولت آمریکا برای ماموریت‌های فضایی به فناوری‌های ماسک متکی بوده تا فضانوردانش را به مدار بفرستد و قطع همکاری با اسپیس‌ایکس یعنی ناسا باید دوباره یا به روسیه متوسل شود، یا سال‌ها منتظر جایگزین بماند. با این‌حال ترامپ که اهل حیثیتی کردن چالش‌های رسانه‌ای است، بدون توجه به عواقب آن‌چه می‌گوید ماسک را تهدید می‌کند و ماسک هم بدون نگرانی بابت این‌که مواخذه شود چرا مشکلات اخلاقی ترامپ را پیش از این بیان نکرده، او را تهدید به افشاگری می‌کند؛ افشایی که قطعاً خود او را به‌عنوان حامی جدی چند ماه قبل ترامپ گوشه رینگ می‌برد. این مدل تعامل فاصله قابل‌توجهی با الگوی سیاست‌ورزان باتجربه و مدیران فناوری متعارف دارد؛ در عوض، بازتابی‌ است از شیوه‌ای که در آن شخصیت فردی، سبک مدیریت اختلاف را تعیین می‌کند و گاهی تا حد نمایش شخصی و حتی قهرمان‌سازی و مظلوم‌نمایی پیش می‌رود.


جنگی با  2 بازنده بزرگ
مشاجره پرسر و صدای دونالد ترامپ و ایلان ماسک، تنها پرونده‌ای شخصی میان دو نماد قدرت و سرمایه نیست؛ این کشمکش جنجالی حالا به آزمایشگاهی برای سنجش اعتبار و نفوذ دولت، بازارها، و جامعه آمریکا بدل شده است. هر دو در بازی رسانه‌ای و افشاگری، خطرهای بزرگی را به جان خریده‌اند. اما بحران اعتماد و هزینه‌های اقتصادی و اعتباری، بر کدام جبهه سنگینی بیشتری دارد؟
دست خالی ترامپ بدون «مرد موشکی»
برای ترامپ که روی حمایت میلیاردرها و چهره‌هایی همچون ماسک حساب ویژه‌ای باز کرده بود، این تقابل یعنی ضربه به پاشنه آشیل کارزار تبلیغاتی‌اش به‌خصوص در میان‌دوره کنگره که برای دولت اهمیت زیادی دارد. شکاف با ماسک که نماد نوآوری فنی و اقتصادی طبقه بالای آمریکاست، فاصله دولت و جریان نخبگان فناوری را عمیق‌تر کرده است. تحلیلگران تأکید دارند افشاگری‌های احتمالی و تهدیدهای اخلاقی ماسک هر چند اتفاق تازه‌ای درباره ترامپ نیست اما بازهم کمپین ترامپ را در موقعیتی تدافعی قرار داده و حتی بخشی از بدنه رأی‌دهندگان سنتی‌اش را متزلزل کرده است. ترامپ که به سخت‌گیری علیه یارانه‌های فناوری مشهور نیست، با تهدید قطع حمایت از چهره‌های موفق حوزه فناوری، ریسک انزوای بی‌سابقه‌ای را به جان خریده است؛ انزوایی که ممکن است در بزنگاه انتخابات کنگره، بهای سنگینی به قیمت حضور مخالفان و استیضاح احتمالی را به او تحمیل کند.
تسلا در چرخه سقوط؟
ایلان ماسک، که پیش از این از مواهب سیاست‌های دولتی بهره‌مند بوده، اکنون شرکت‌هایش با تلاطم و تهدیدی جدی مواجهند. درست پس از اوج‌گیری اختلافات و خط‌ونشان‌های ترامپ، سهام تسلا و اسپیس‌ایکس با افت روبه‌رو شد؛ به گزارش بلومبرگ، تنها طی سه روز، ارزش سهام تسلا بیش از هفت درصد کاهش یافت. بازارهای مالی به شدت نسبت به امنیت قراردادهای دولتی و اعتبار سیاسی چهره‌هایی مثل ماسک حساس‌اند. ناظران نیویورک‌تایمز معتقدند دروازه‌های سرمایه‌گذاری در پروژه‌های جسورانه ماسک، چه در بخش فضایی و چه در انرژی‌های پاک با هر حمله سیاسی و تنش رسانه‌ای ممکن است روزنه‌های خود را از دست بدهد. ورود به جنگ آشکار با دولتی که بزرگ‌ترین مشتری و حامی زیرساخت‌های فناوری آمریکاست، حتی برای بزرگ‌ترین میلیاردرها هم با خطر سقوط همراه است.
بازنده نهایی جدال بزرگ کیست؟
شاید هر دوطرف این دعوا اعتماد و سرمایه‌ای از دست داده باشند، اما ترازوی ضرر، بنا به اجماع بسیاری از گزارش‌های فایننشال‌تایمز و سی‌ان‌بی‌سی، بیشتر به سمت دولت ترامپ سنگینی می‌کند. دلیل اصلی، تکیه حیاتی دولت بر دستاوردهای فناورانه ماسک، به‌ویژه در عرصه فضایی، انرژی بَرقی و حمل‌ونقل نوآورانه است؛ بخشی از پیکربندی جدید اعتبار بین‌المللی آمریکا که فعلاً جایگزین معتبری برای آن وجود ندارد. البته ایلان ماسک از ریزش بازار و تهدید به حذف قراردادها بی‌نصیب نمانده، اما کمتر از 4 سال دیگر ترامپ می‌رود و ماسک می‌تواند دوباره به عرصه برگردد؛ اما این نزاع برای دولت ترامپ که دور دوم هم نخواهد داشت، می‌تواند هزینه بیشتری داشته باشد.

سیلی جدالی جنجالی بر صورت افکار عمومی
جدال جنجالی میان ایلان ماسک و دونالد ترامپ، نه فقط یک نزاع میان ثروتمندان و سیاستمداران پرحاشیه، بلکه نشانه فروپاشی اسطوره‌های نوآوری و رسانه در ذهن جامعه آمریکاست؛ رویارویی‌ای که با تردید بی‌سابقه نسبت به نخبگان فناوری و فرسایش سرمایه اجتماعی همراه شده و موجی از گفت‌وگوهای انتقادی درباره نقش پول، رسانه و شهرت در موفقیت‌های امروز به‌راه انداخته است.
ویرانی چهره نخبگان فناوری
اتفاقات اخیر بار دیگر نشان داد اسطوره‌سازی رسانه‌ای از چهره‌هایی مانند ماسک تا چه اندازه شکننده است. برخلاف چهره‌هایی نظیر بیل گیتس که موفق شدند برند شخصی خود را از سیاست و حاشیه دور نگه دارند، نزدیکی ماسک به ترامپ و ورودش به بازی‌های قدرت‌محور، او را از جایگاه تحسین‌شده الگوهای نوآوری، به مرکز حملات رسانه‌ها و کاربران شبکه‌های اجتماعی کشاند. پیامد، ریزش اعتماد بخش قابل‌توجهی از افکار عمومی به چهره‌های فناوری و بازشدن بحثی گسترده درباره رابطه اخلاق، ثروت و قدرت در آمریکا بود.
فرسایش سرمایه اجتماعی
این دعوای پرسر و صدا که از افشاگری تا تهدید به حذف برندها و لغو قراردادهای دولتی ادامه داشت، بازتابی از بحران عمیق اعتماد اجتماعی در آمریکا بود. موجی از طنز تلخ، شوخی و حتی بی‌اعتمادی فراگیر در فضای آنلاین و رسانه‌های مستقل به راه افتاد؛ بسیاری از جوانان و ناظران اجتماعی، این ماجرا را نشانه پایان دوران اسطوره‌پروری بی‌چون‌وچرا و آغاز عصری تازه می‌دانند که در آن، ثروت و فناوری دیگر خودبه‌خودی تضمینی برای احترام و اعتماد نیست؛ چرا که وقتی حتی سیاستمدار و کارآفرین هم باشی اما قواعد بحث و جنجال در شبکه‌های اجتماعی تو را ببلعد ادبیاتت در سطح هواداران تیم‌های ورزشی و... پایین می‌آید.
جامعه‌ای بر مدار هیاهو
جامعه‌شناسان و کارشناسان رسانه معتقدند دعوای ترامپ و ماسک نماد جامعه‌ای‌ است که همه‌چیز بر مدار هیاهو و جلب توجه بنا شده است؛ مثل سینمایی که آثار مستقل کمتر دیده می‌شوند، یا ورزشی که چهره‌های کم‌حاشیه هرگز سوژه اصلی نیستند. در این بستر فرهنگی، شخصیت‌هایی مانند ماسک و ترامپ تقویت، اما به آسانی هم ساقط می‌شوند؛ و نتیجه آن، ناامیدی، بی‌اعتمادی و افزایش فاصله میان جامعه و نخبگان است؛ چرا که حالا همه می‌دانند اتحاد دیروز آن‌ها نه براساس آرمانی برای ساخت کشور، که از جنس منافع بوده و حالا که منافعی نیست ابایی از بی‌آبرو کردن هم ندارند.  آیا این شکست و رسوایی، آغاز فرایند بازآفرینی معیارهای موفقیت و الگوپذیری در جامعه آمریکا خواهد بود، یا تنها موجی گذرا از هیاهو و فراموشی رسانه‌ای است؟