
پیمان هوشمندزاده نویسندهای است که قبل از داستاننویسی، عکاس بوده و این عکاس بودن در داستانهای او تأثیر مستقیمی داشته است.
تصویرهایی که هوشمندزاده در نوشتههایش به مخاطب منتقل میکند تنها از یک عکاس هنری برمیآید.
گاهی در برخی از روایتهای او چنان تصاویر زندهاند و آنقدر پشت سر هم فضاسازی میکند که انگار دارد یک فیلم سینمایی را در کتاب به نمایش میگذارد.
هوشمندزاده بیشتر از همه با کتاب «ها کردن» خودش را به جامعه ادبی ایران معرفی کرد.
نویسنده عکاس یا عکاس نویسنده؟
در کتاب «دونقطه» که شامل پانزده داستان کوتاه است، ما با داستاننویسی مواجه هستیم که مدام جای خودش را با شخصیت هنری دیگرش یعنی عکاس عوض میکند و همین باعث میشود که روایتها از یکنواختی دربیایند.
این اثر به معنای واقعی کلمه یک مجموعه داستان مینی مال و جمعوجور است.
کتابی که بتواند در ۶۷ صفحه پانزده داستان را در دل خود جا بدهد، در درجه اول یک کتاب مینی مال است و بعد میشود درباره ویژگیهای دیگر آن صحبت کرد.
هوشمندزاده به دلیل تسلطش بر عکاسی و رابطه خاصش با اشیا در تمام کتابهایش نگاه ویژهای به پیرامون دارد.
برای او اشیا گاهی جان دارند و چیزی بیشتر از یک شیء هستند.
این ویژگی بهویژه در کتاب «روی خط چشم» که اتفاقاً آنهم یک مجموعه مینی مالی است و شامل ده داستان، بیش از همه خودنمایی میکند.
نوشتن با لحن کوچهبازار
لحن داستان در کتاب دونقطه، بسیار صمیمی و بیتکلف است و خوانندهای که کتاب را به دست میگیرد محو این گونه نوشتن با لحن متفاوت کتاب میشود.
به رغم این که همه پانزده داستان کتاب هرکدام موضوع متفاوتی داشته و کتاب را درمجموع دچار نداشتن انسجام کرده است اما همگی آنها در یک موضوع مشترکاند و آن علاوه بر لحن غیررسمی کتاب، دریچه نگاه انسانی نویسنده است که در تمام داستانها به چشم میخورد:
«شن داغ است، حتماً کف پایشان را میسوزانده، این که چه بر سرشان آمده معلوم است ولی راه رفتن روی شن، حتی با پوتین... شاید دلشان میخواسته پوتینها را درآورند و تا جایی که زورشان میرسیده پرت کنند و از شرش خلاص شوند. حتماً دلشان میخواسته اما معلوم نبوده چقدر باید میرفتند...»
این همذات پنداری نویسنده باشخصیتهای داستان به خواننده هم سرایت کرده و تا پایان ادامه مییابد.
مهمترین و شاید بشود گفت زیباترین داستان کتاب همان داستان «دونقطه» است که اسم کتاب هم از آن گرفتهشده و بهتنهایی توانسته است برنده جایزه هوشنگ گلشیری شود.
پیمان هوشمندزاده چه بهعنوان عکاس هنری و چه بهعنوان نویسنده جوایز مهم و معتبری را تاکنون کسب کرده است که ازجمله آنها میتوان به جایزه هوشنگ گلشیری برای داستان «دونقطه» و کسب مقام اول جایزه بینالمللی عکس کودکان در سال ۱۳۷۶ اشاره کرد.
از جمله مهمترین آثار داستانی او میتوان به کتابهای «ج»، «روی خط چشم»، «لذتی که حرفش بود»، «وقت گل نی» و «شاخ» اشاره کرد که از این میان تنها کتاب «ج» است که یک داستان بلند است.
در بخشی از کتاب «دونقطه» میخوانیم:
«حتماً یکی از دوربینها را با خودشان برده بودند و با آن هی نگاه کردهاند و نگاه کردهاند و باز چیزی جز خط افق ندیدهاند و بعد هر چه گذشته است ناامید و ناامیدتر شدهاند. شاید آن قدر رفتهاند که هر دو خسته روی شنها افتادهاند و شن یکطرف صورتشان را سوزانده...»