printlogo


سفال شکسته
عفت زینلی | روزنامه نگار



نویسنده: لیندا سو پارک
ترجمه: حسین ابراهیمی (الوند)
انتشارات: قدیانی
 ​​​​​​​
«دارگوش» پسر یتیم و حدودا دوازده ساله‌ای است که در روستایی ساحلی در کره و در قرن دوازدهم میلادی زندگی می‌کند.
او با آدمی مهربان و درستکار که یک پایش از زمان تولد کج بوده و به او آدم لک‌لکی می‌گویند، زیر یک پل زندگی می‌کند. آرزوی دارگوش این است که سفالگر شود و همین مسئله باعث می‌شود که او به صورت یواشکی کارهای سفالگر سالخورده و معروفی را که در روستا زندگی می‌کند، ببیند و چیزهایی یاد بگیرد. اسم این سفالگر ماهر و بداخلاق «مین» است.
یک روز پس از این که استاد مین چرخ سفالگری‌اش را ترک می‌کند، دارگوش به سراغ آخرین ساخته‌های او می‌رود تا آن‌ها را از نزدیک ببیند.
دارگوش محو تماشای جعبه‌های سفالین است که با صدای فریاد استاد مین از جا می‌پرد و جعبه‌ها از دستش به زمین می‌افتند. استاد مین از شکستن جعبه‌ها عصبانی می‌شود. دارگوش به او پیشنهاد می‌دهد که حاضر است برای جبران خسارتش 10 روز برایش کار کند. استاد با اکراه می‌پذیرد.  اما کارهایی که استاد از او می‌خواهد بسیار سخت است و استاد به دارگوش اجازه‌ نشستن پشت چرخ و سفالگری را نمی‌دهد.
بعد از اتمام 10 روز دارگوش پیشنهاد می‌کند که بدون دستمزد برای استاد کار کند به این امید که بتواند یک روز پشت چرخ سفالگری بنشیند.
آرزوی مین این است که بتواند سفالگر سلطنتی شود و دارگوش تصمیم می‌گیرد به مین کمک کند که به آرزویش برسد. آیا بالاخره دارگوش می‌تواند پشت چرخ سفالگری بنشیند و سفالگری را می‌آموزد؟آیا مین می‌تواند سفالگر سلطنتی شود؟اگر مایلید که جواب این سوالات را بدانید، کتاب جالب و جذاب «سفال شکسته» را مطالعه کنید.