هرچند نیروهای نظامی ما با قدرت پاسخهای دندانشکنی به دشمن متجاوز میدهند و از طرفی فداکاران پدافندمان هم از جان برای حفظ آسمان کشور مایه میگذارند، با اینحال بسیاری از هموطنانمان بهناچار و برخلاف میلشان بار سفر بستهاند. اما این مسافران، گردشگر نیستند؛ چون نه برای تعطیلات آمدهاند، نه برای گشتوگذار در شهرهای تازه. آنها مردمی هستندکه روزی جزئی از بافت شهری دیگر بودند و حالا در میان کوچههای ناآشنا، دلشان هنوز در نقطهای دیگر جا مانده است؛ قلبشان در خانهای مانده که سالها برای ساختنش تلاش کردند و حالا از وضعیتش بیخبر هستند. برخی اما شرایط متفاوتی دارند؛ قبل از آغاز تجاوز برای سفر با وسایلی کم به شهر دیگری رفتند و نتوانستند به شهرشان برگردند. فرقی هم ندارد؛ هر دو از خانهشان دور ماندند. تصور کنید شب را در خانهای بگذرانیدکه نمیدانید تا کی قرار است در آن بمانید، صبح را در شهری که هنوز با خیابانهایش غریبهاید. تصور کنید که تمام آنچه از زندگی میشناختید، در یک چمدان خلاصه شده است. هر چند این جابهجایی نه یک انتخاب، که یک اجبار است. اما اگر در هر نقشی که هستیم به عنوان راننده تاکسی، مغازهدار، نانوا، میوهفروش و... رنگ همدلی به شهرها بزنیم غربت نگاه مهمانان شهرمان کم میشود. این پرونده از دو جنبه حیاتی به این مسئله میپردازد: چگونه شهری که میزبان این مهاجران است، میتواند از آنها حمایت کند و پناهی واقعی باشد؟ چگونه خانوادههایی که در یک خانه کوچک کنار یکدیگر زندگی میکنند، میتوانند فضای همزیستی را مدیریت کنند؟ آنهم در روزگاری که همدلی، انتخاب نیست وظیفه است.
هموطن، همخانهایم
در روزهای سخت، هیچچیز مانند «همدلی جمعی» نمیتواند تابآوری را تقویت کند. مسافران شهرها، نه فقط خانههایشان را از دست دادهاند، بلکه بخشی از امنیت روانی خود را هم در این جابهجایی از دست دادهاند. احساس بیگانگی، نگرانی از آینده و دوری از آنچه سالها به آن خو گرفته بودند، همگی بر دوش آنها سنگینی میکند. در چنین شرایطی، نقش شهرهای میزبان چیزی فراتر از یک محل سکونت است. شهر باید تبدیل به خانه شود، نه صرفاً از نظر فیزیکی، بلکه از نظر احساسی و اجتماعی. این اتفاق زمانی میافتد که مردم محلی در کنار مسافران قرار بگیرند، آنها را در جمع خود بپذیرند و فرصتهایی فراهم کنند که حس تعلق و آرامش را به آنها بازگرداند. کمک به این افراد فقط یک مسئولیت اخلاقی نیست؛ یک ضرورت اجتماعی است. تاریخ نشان داده که در بحرانهای بزرگ، جوامعی که همبستگی بیشتری نشان دادهاند، نه تنها آسیبهای روانی کمتری دیدهاند، بلکه سریعتر از بحران عبور و جامعهای قویتر بنا کردهاند.
چطور به عنوان یک شهروند به مسافران کمک کنیم؟
میزبانی از خانوادههایی که از شهرشان به شهرهای ما آمدهاند، تنها وظیفه یک فرد یا یک گروه مثل خانوادهای که میزبان آنها شده نیست؛ بلکه همه مردم شهر مسئول اند، حتی کسانی که ارتباطی مستقیم با آنها ندارند. اگر این حمایت عمومی شکل بگیرد، جامعهای انسانیتر و پایدارتر خواهیم داشت.
خدمات حمایتی و تسهیل شرایط زندگی بسیاری از کسبوکارها میتوانند با تخفیفهای ویژه یا ارائه خدمات رایگان به این افراد، بخشی از سختیهای روزهای نخست مهاجرت را کاهش دهند. مغازههای محلی، نانواییها، سوپرمارکتها و حتی تاکسیها، میتوانند با تغییرات کوچک، تأثیر بزرگی بر حس امنیت روانی این افراد بگذارند.
برنامههای شهری برای پذیرش مهاجران شهرداریها و نهادهای اجتماعی میتوانند فضاهای عمومی را برای استقرار موقت یا برگزاری برنامههای حمایتی اختصاص دهند. حمایت از اسکان موقت و حتی راهاندازی گروههای اجتماعی میتواند محیطی برای پذیرش اجتماعی مهاجران داخلی فراهم کند.
یادمان باشد همدلی، تنها یک رفتار فردی نیست. یک نیروی اجتماعی است که میتواند حال یک جامعه را تغییر دهد. اکنون فرصت آن است که نشان دهیم که شهر ما، نه فقط از ساختمانها که از قلبهای باز ساخته شده است.
چگونه چندین خانواده کنار یکدیگر زندگی کنند؟
زندگی در کنار یکدیگر، آن هم در فضایی محدود، چالشهای خاص خود را دارد. خانوادههایی که ناگهان مجبور شدهاند سرپناه خود را با دیگران تقسیم کنند، نه تنها با تغییرات فیزیکی در محیط، بلکه با تحولات احساسی و اجتماعی روبهرو هستند.
چالشهای زندگی مشترک
تفاوتهای فرهنگی و سبک زندگی هر خانواده مجموعهای از عادتها، ارزشها و شیوه خاص خود را دارد. ادغام این تفاوتها در یک خانه مشترک نیازمند درک متقابل و پذیرش است.
مدیریت فضای محدود خانهای که برای یک خانواده طراحی شده، حالا باید چندین نفر را در خود جای دهد. این محدودیت، نیازمند سازماندهی دقیق فضا و تعریف مرزهای مشخص است.
حفظ حریم خصوصی و استقلال فردی در محیطی که اتاقها و فضاهای مشترک محدودند، باید روشهایی برای احترام به حریم شخصی افراد پیدا کرد تا احساس فشار روانی کاهش یابد.
تقسیم وظایف و مسئولیتها از نظافت تا تهیه غذا، مسئولیتهای جدیدی به وجود میآید که اگر مدیریت نشود، ممکن است باعث اختلاف شود.
راهکارهای عملی برای همزیستی بهتر
تقسیم مسئولیتها و نقشها یکی مسئول خرید، دیگری مسئول پختوپز، یکی مراقب کودکان. این تقسیمبندی، از تنشهای ناگهانی جلوگیری میکند و به همزیستی نظم میدهد.
سازماندهی فضای مشترک میتوان با چیدمان مناسب، فضاهایی را مشخص کرد که هر خانواده احساس استقلال داشته باشد. اتاقهای خواب، محوطه غذاخوری، مکانهایی برای استراحت یا مطالعه باید طوری تنظیم شوند که کمترین برخورد مستقیم را ایجاد کنند.
ایجاد قوانین و گفت و گوهای سازنده تعیین قوانین ساده و واضح به جلوگیری از درگیریهای احتمالی کمک میکند. بهطور مثال، ساعتهای مشخصی برای استفاده از آشپزخانه، زمانهایی برای استراحت و حتی جلسات کوتاه برای بیان مشکلات میتواند زندگی جمعی را روانتر کند.در نهایت، همزیستی موفق در محیطی کوچک وابسته به درک متقابل، انعطافپذیری و پذیرش شرایط جدید است. این روزها، خانهها فقط از دیوارها ساخته نشدهاند؛ از صبوری، احترام و همراهی نیز شکل میگیرند.