printlogo


جنگ با ترامپ را باید با ترکیب اقتصاد-امنیت آن هم در تنگه هرمز خاتمه داد
قفل انرژی جهان در مشت ایران

​​​​​​​

با شروع حمله خبیثانه رژیم صهیونیستی در صبح روز جمعه به کشور، سوالات زیادی در خصوص نحوه پاسخگویی به این اقدام شرورانه به وجود آمد. خوشبختانه با پاسخ به موقع دلاورمردان نظامی کشور در دو روز ابتدایی، کفه موازنه طرفین حالت متعادل‌تری به خود گرفت و مشخص شد که رژیم نمی‌تواند با حمله‌ای ناگهانی به پیروزی قاطع دست یابد. از این رو بود که رژیم صهیونیستی شروع به حمله به زیرساخت‌های کشور کرد و در اولین گام دو پالایشگاه گازی کشور در استان بوشهر را هدف قرار داد. در پاسخ به این اقدام، جمهوری اسلامی تصمیم به حمله به پالایشگاه نفت حیفا (به عنوان یکی از دو پالایشگاه موجود در این رژیم) گرفت که نقشی حیاتی در تأمین بنزین و سایر فرآورده‌های نفتی اسرائیل ایفا می‌کند و این پالایشگاه‌ را تحت ضربات شدیدی قرار داد. اخبار منتشر شده پس از حمله ایران نیز نشان می‌دهد که بخش زیادی از ظرفیت این پالایشگاه از مدار تولید خارج شده است.
با وجود این، روند رو به تصاعد اهدافی که رژیم صهیونی آن‌ها را هدف تعرض قرار می‌دهد به گونه‌ای است که نیازمند یک پاسخ منسجم و سطح بالاست؛ در غیر این صورت بایستی منتظر موج‌های بعدی حملات به سایر تأسیسات انرژی و حیاتی کشور باشیم؛ چه بسا در مراحل آتی همراهی عملیاتی سایر کشورها از جمله آمریکا را به عنوان بزرگ‌ترین حامی خود نیز در پی داشته باشد. به همین دلیل است که متخصصان حوزه دفاعی و امنیت ملی کشور در این روزها به کرّات متذکر شده‌اند که تا زمانی که پاسخ ایران به تعرضات رژیم صهیونیستی به گونه‌ای نباشد که هزینه معتنابهی را به حمایت کنندگان مالی و تسلیحاتی این رژیم وارد نماید نمی‌توان انتظار توقف حملات این رژیم خبیث را داشت. به تعبیر دیگر شیشه عمر ترامپ و آن عاملی که می‌تواند او را از حمله به ایران منصرف نماید قیمت انرژی به ویژه نفت است. چرا که مهم ترین دغدغه ترامپ قمارباز، هزینه و مسائل اقتصادی است و برای او به مانند هر دلال دیگری هزینه‌تراشی بدترین چیز است.
اما از آن جا که اسرائیل نه نقش پررنگی در تامین نفت و گاز دنیا و نه سهم بزرگی از مصرف آن‌ها را در اختیار دارد، طبیعی است که آسیب رساندن به زیرساخت‌های این کشور در حوزه انرژی نمی‌تواند تکانه خاصی را به بازارهای بین‌المللی انرژی وارد نماید. با این مقدمه می‌توان به این نتیجه رسید که بزرگ‌ترین کارت بازی ایران در این جنگ نابرابر، تحت کنترل داشتن مهم‌ترین مسیر ترانزیت انرژی در دنیا یعنی تنگه هرمز است. در این میان اتفاقاتی چون برخورد دو کشتی Adalynn و Front Eagle در سواحل امارات در روزهای اخیر (که می‌تواند تکرار شود) در همین راستا قابل تحلیل است.
این تنگه راهبردی روزانه عبور بیش از 17.5 میلیون بشکه نفت خام (بالغ بر 40 درصد از سهم تجارت نفت دنیا) و فرآورده های نفتی و همچنین 260 هزار تن LNG (معادل حدود یک چهارم از LNG مصرفی دنیا) را تسهیل می کند و طبیعی است که هر گونه اختلالی در این مسیر اثری آنی بر قیمت نفت خام (و در صورت تداوم اثری پایدار) خواهد گذاشت و هم زمان موجب کاهش درآمدهای نفتی/گازی کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس شده و آن ها را کاملا متاثر خواهد کرد. با این مقدمه، می توان دلیل و مبنای تهدید ایران برای بستن تنگه هرمز را بهتر از گذشته درک کرد. اما برای اجرای این کار باید به چند سوال اساسی پاسخ داد:
سوال اول: هدف از بستن تنگه هرمز چه خواهد بود؟
با توجه به توضیحات مذکور، هدف این کار تبدیل جنگ ایران به چالشی منطقه ای و جهانی است؛ کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس باید درک کنند که امنیت منطقه بدون امنیت ایران محلی از اعراب ندارد. این کشورها نباید متوقع باشند که میزبان پایگاه‌های آمریکایی فعال در عملیات علیه ایران باشند اما خودشان هیچ دغدغه و نگرانی نسبت به جنگ نداشته و هزینه ما به ازای این مساله را پرداخت ننمایند. تا زمانی که این کشورها احساس امنیت کنند در بر همین پاشنه فعلی خواهد چرخید و آن‌ها هیچ اقدام عملی برای مهار جنگ نخواهند نمود و صرفا خود را به تماس با مقامات ایرانی و محکومیت اقدامات رژیم صهیونیستی سرگرم خواهند کرد. اما زمانی که هزینه این اتفاقات از جیب خود شیخ‌نشین‌ها باشد می‌تواند آن‌ها را برای رایزنی با طرف‌های مختلف به ویژه آمریکا برای مهار سگ هار خود و اتمام اقدامات متجاوزانه اسرائیل فعال نماید.
از سوی دیگر مردم آمریکا به عنوان مالیات‌دهندگان دولت این کشور بایستی اثر سیاست‌های این دولت را در زندگی خود و تورم ناشی از افزایش قیمت نفت و به دنبال آن بنزین لمس کنند تا افسار ترامپ را مهار نمایند!
سوال دوم: آیا بستن تنگه تبعات حقوقی ندارد و ائتلاف بین‌المللی علیه کشور ما را مشروعیت نخواهد بخشید؟
اولا باید به یاد داشته باشیم مفهومی با عنوان حقوق بین الملل اساسا وجود خارجی ندارد. مرز آبی کشورها بر اساس میزان برد توپ‌های جنگی مشخص شده و در نظام بین الملل قانون جنگل حکمفرماست. ضمن این که در شرایط جنگی، صحبت از این مسائل مضحک به نظر می‌رسد!
ثانیا تجربه یمن پیش روی ما است. انصار ا... یمن به دنبال حمایت از مردم بی‌گناه غزه مدت‌هاست مسیر کشتی‌های عبوری به مقصد رژیم کودک‌کش صهیونیستی را بسته است و این اقدام نه تنها باعث ایجاد ائتلاف علیه آن نشده است بلکه بر محبوبیت و عزت آن ها نزد ملت‌های جهان افزوده است.
سوال سوم: مفهوم بستن تنگه هرمز چیست؟
در این خصوص ایده‌های مختلفی مطرح است. 3 نگاه شاخص در این زمینه وجود دارد:
·  مین ریزی تنگه هرمز برای مسدودسازی کامل و توقف رفت و آمد از این مسیر؛ این ایده به دلیل مخاطرات زیاد و مشکلات عدیده‌ای که در تامین کالاهای مورد نیاز حتی برای خود ایران به وجود خواهد آورد در گام نخست گزینه مطلوبی نیست.
·  هدف قرار دادن کشتی های عبوری از این مسیر؛ با توجه به تبعات حقوقی (با فرض پذیرش وجود نظام حقوق بین‌الملل) این کار، استفاده از این روش نیز به صلاح کشور نخواهد بود.
·  ایجاد اختلال در عبور و مرور نفتکش‌ها با هدف گشت و بازرسی برای تامین امنیت؛ این اقدام کمترین تبعات حقوقی را می‌تواند برای ما داشته باشد و در عوض تهدید به بستن کامل تنگه در صورت بالاگرفتن تنش‌ها را برای همه طرف‌ها باورپذیرتر نماید.
مخالفان این گزینه معتقدند که این کار چالش‌های زیادی برای ارتباط ایران با سایر کشورهای دنیا به وجود خواهد آورد. در جواب می‌توان گفت که برای اجرای این روش میتوان کاملا انتخابی عمل کرد و میزان بازرسی را بسته به کشور مبدا (صادرکننده) و مقصد (واردکننده) تعیین نمود. طبعا کشورهایی که رابطه خوبی با ایران داشته و در مواقع نیاز به کشور کمک نموده‌اند با کمترین اصطکاک روبه رو خواهند شد و کشورهایی که باید تحت فشار قرار گیرند (به هر دلیلی از جمله فشار سیاسی-اقتصادی برای تلاش برای توقف تجاوزات، موضع‌گیری‌های ضد ایرانی و ...) با بازرسی‌های طولانی‌تری روبه‌رو خواهند شد. البته که هر کشتی باید هزینه‌های مترتب بر این بازرسی‌ها را نیز پرداخت نماید.
سوال چهارم: کشتی‌های هدف بازرسی کدام کشتی‌ها خواهند بود؟
برای این کار بسته به هدف انتخابی می‌توان به صورت مرحله‌ای اقدام کرد. به این مفهوم که در مرحله اول می‌توان کشتی‌های حامل LNG عبوری از تنگه را مورد بازرسی قرار داد و در مرحله‌های بعدی به سراغ نفتکش‌های حاوی فرآورده‌های نفتی و سپس نفت خام رفت. اقدام برای مرحله اول که بازرسی کشتی‌های حامل LNG است کاملا عملیاتی است؛ چرا که اطلاعات کامل 69 کشتی LNG بر قطر و همچنین سامانه‌های حمل و نقل LNG امارات و عمان در اختیار مراجع ذیربط بوده و اقدام در این زمینه فقط و فقط نیازمند اراده سیاسی است.
برای نفت خام و فرآورده نیز که در مرحله دوم اقدام قرار دارند شرایط مشابهی حاکم است. اطلاعات کاملی در خصوص تعداد و نام نفتکش‌های عبوری از تنگه در هر روز، مبدا و مقصد آن‌ها، حجم نفتی که در حال جابه جا شدن است و ... وجود دارد و برنامه‌ریزی کاملی می‌توان برای اولویت‌های بازرسی‌های روزانه انجام داد.
این اقدام قابل توسعه بوده و با توجه به تهدیداتی که در زمینه استفاده از ریزپرنده‌ها برای کشور به وجود آمده است، می‌توان در گام‌های بعدی تمامی کشتی‌های فله‌بری که کالاهای اساسی وارداتی کشورهای عربی حوزه خلیج فارس را حمل می‌نمایند به لیست بازرسی‌ها اضافه نمود.
سوال پنجم: متضرران و منتفعان از این اقدام چه کشورهایی خواهند بود؟
کشورهای واردکننده نفت خام و ال ان جی (گاز طبیعی مایع شده) و تولیدکنندگان عربی منطقه متضررین اصلی این مساله هستند. و منتفع این اتفاق هم کشورهای تولیدکننده نفت و LNG خارج از منطقه هستند که به واسطه افزایش قیمت محصولات سود بیشتری را کسب خواهند نمود. اما با توجه به نکات مطرح شده در بالا، هدف از این کار به هم زدن موازنه نفع و ضرر فعلی و تغییر آن به گونه‌ای است که ادامه شرایط جنگی به نفع کشورهای منطقه‌ای نباشد. در شرایط فعلی، تنها راه متصور برای بر هم زدن محاسبات دشمن و ایجاد توزان مذکور بستن تنگه هرمز است. و بیم آن می‌رود که موکول کردن این اقدام به مراحل آتی جنگ، فرصت تاثیرگذاری بر بازار را از ما گرفته و کار را به جایی برساند که انسداد کامل تنگه از طریق مین‌ریزی هم نتواند ما را به مقصود اصلی خود که رفع سایه جنگ از میهن اسلامی است نایل کند.
بنابراین قبل از آن که این موضوع، مصداق «نوش‌دارو بعد از مرگ سهراب» شود پیشنهاد می‌شود هر چه سریع‌تر اقدام زیر توسط مسئولین امنیتی و نظامی کشور در دستور کار قرار گیرد:"تمامی نفت‌کش‌ها،کشتی‌هایLNGبر عبوری از تنگه هرمز، باب المندب و دریای عمان (به مقصد / از مبدا فجیره) بایستی به مدت حداقل 100 روز با اخذ هزینه مربوطه مورد بازرسی قرار گیرند."