printlogo


پاسخ ایران به آمریکا باید هم پیام قدرت بدهد، هم معادله بازی دشمن را درهم بریزد
مختصات جدید نبرد با یانکی ها
جعفر یوسفی

​​​​​​​
 در نخستین ساعات سحرگاه یک شنبه، آمریکا در اقدامی کم‌سابقه و به شدت تحریک‌آمیز، به سه مرکز مهم هسته‌ای ایران در فردو، نطنز و اصفهان حمله‌ کرد. تجاوزی آشکار، غیرقانونی و فاقد هرگونه مشروعیت بین‌المللی که در ادامه حملات یازده‌روزه رژیم صهیونیستی به ایران، نقطه عطفی در ماهیت جنگ جاری تلقی می‌شود. این حمله، نه‌فقط تجاوز به زیرساخت‌های راهبردی ایران، بلکه تلاش حساب‌شده‌ای برای وارد کردن جمهوری اسلامی به یک تله‌ محاسباتی استراتژیک بود.
طراحی آمریکایی برای دوراهی خطرناک
هدف آشکار این اقدام، تغییر معادله روانی و محاسباتی جمهوری اسلامی ایران است. طراحان این عملیات در کاخ سفید و پنتاگون می‌کوشند ایران را در برابر یک دوگانه ویرانگر قرار دهند: یا پاسخ دهد و وارد جنگ فراگیر با آمریکا شود، یا پاسخ ندهد و عملاً مشروعیت تجاوز آمریکا را بپذیرد. نتیجه هر دو گزینه، به زعم طراحان آمریکایی، تضعیف بازدارندگی ایران و باز شدن درِ حملات موردی در آینده خواهد بود. این همان لحظه‌ حساس تصمیم‌گیری است؛ لحظه‌ای که باید نه با احساس خشم، بلکه با عمقِ استراتژیک و عقلانیتی بازدارنده، وارد میدان شد. هر پاسخ ایران، باید هم پیام قدرت بدهد، هم معادله بازی دشمن را درهم بریزد، نه آن که با پیش‌بینی‌هایشان منطبق باشد.
‌محاسبات غلط دشمن، فرصتی برای بازتعریف بازدارندگی
رژیم صهیونیستی در نخستین روزهای حمله، به وضوح روی فروپاشی روانی جامعه ایران حساب کرده بود. اقدام بی‌سابقه نتانیاهو در خطاب مستقیم به مردم ایران، نشان از امیدواری او برای شکاف میان مردم و حاکمیت داشت. اما پاسخ ملت ایران و ایستادگی همه‌جانبه نظامی و رسانه‌ای، این تصور را به‌کلی باطل کرد. در واقع، ایران نه‌تنها در برابر تهاجم اسرائیل عقب‌نشینی نکرد، بلکه با بیش از ۲۰ مرحله حمله موشکی، مؤثرترین ضربات پس از دهه‌ها تقابل غیرمستقیم را وارد ساخت. حالا نوبت خطای محاسباتی دوم است: این‌بار در کاخ سفید. تصور ترامپ و تیم امنیت ملی‌اش این است که حمله محدود به خاک ایران، هزینه‌ای در بر ندارد و تهران از ترس جنگ با آمریکا واکنش معناداری نشان نخواهد داد. اما این تصوری است که باید در هم شکسته شود و آن‌هم نه با حمله شتاب‌زده بلکه با ضربه‌ای هوشمند، پرهزینه و غافلگیرکننده.
پاسخ به آمریکا: از قابل پیش‌بینی  تا  غیرقابل محاسبه
اگر آمریکا گمان کرده است که با تخلیه پایگاه‌هایش در منطقه، می‌تواند از ضربه متقابل در امان بماند، باید با واقعیتی تازه مواجه شود: ضربه ایران، نباید صرفاً متقارن و در چارچوب محاسبات کلاسیک باشد. پاسخ باید به‌گونه‌ای طراحی شود که  اولا مفهوم هزینه در ابعاد مختلف نظامی و اقتصادی برای آمریکا بازتعریف شود، ثانیا بازدارندگی ایران احیا شود و حتی ارتقا یابد  وگرنه شاهد تکرار چنین تجاوزاتی خواهیم بود و در نهایت نکته مهم این که تمرکز ایران بر نابودی ساختاری رژیم صهیونیستی به هیچ عنوان نباید بر هم بخورد.پیشنهاد روشن، ضربه‌ای محدود اما دردناک به حضور نظامی آمریکا در خلیج فارس است؛ ضربه‌ای که ترکیبی از حمله به یک نقطه حساس اقتصادی-نظامی و بهره‌گیری از ظرفیت متحدان منطقه‌ای ایران مانند یمن باشد. همزمان، استفاده از ابزارهای اقتصادی مانند تهدید به محدودسازی عبور انرژی از تنگه هرمز، باید در سطح رسانه‌ای و دیپلماتیک پررنگ شود.
‌ تمرکز بر قلب صهیونیسم؛ تغییر فاز از فرسایش به فروپاشی
اگرچه ورود آمریکا به جنگ می‌کوشد تمرکز ایران را برهم زند، اما ضروری است که راهبرد اصلی نظام  یعنی ضربات متراکم، پرشدت و ویرانگر به زیرساخت‌های رژیم صهیونیستی  نه‌تنها حفظ شود بلکه ارتقا یابد. فرسایشی کردن جنگ برای اسرائیلی ها کافی نیست؛ تخریب سیستماتیک باید آغاز شود.
تا اینجای کار، تمرکز حملات ایران، بیشتر بر سکوهای موشکی، پدافند و برخی اهداف نظامی بود. اما اکنون زمان آن فرا رسیده است که با عبور از فاز فرسایش، به سمت نابودی زیرساخت‌های حیاتی از جمله مخازن استراتژیک انرژی، شبکه برق‌رسانی و مراکز امنیت سایبری رژیم صهیونیستی پیش برویم. این همان مسیری است که خروج رژیم از جنگ را غیرممکن و موجودیت آن را دچار بحران بقایی می‌کند. حملات باید همچنان به زیرساخت‌های راهبردی رژیم صهیونیستی مانند پالایشگاه حیفا، تأسیسات گازی اشدود یا ایستگاه‌های انتقال برق متمرکز شود تا روند فلج‌سازی ساختار حیاتی رژیم متوقف نشود، بلکه شتاب گیرد. باید استراتژی قطع بازوی نیابتی آمریکا در منطقه را بدون برهم زدن تمرکز با قدرت ادامه داد.
‌ جبهه حقوقی و دیپلماتیک: چماق حقوقی باید بالای سر آمریکا بماند
طرح فوری شکایت رسمی در شورای امنیت سازمان ملل:وزارت امور خارجه باید براساس منشور سازمان ملل، ماده ۲ بند ۴ (ممنوعیت توسل به زور) و ماده ۵۱ (حق دفاع مشروع) به‌صورت رسمی علیه آمریکا شکایت کند. مشابه اقدام سوریه در سال ۲۰۱۷ پس از حمله موشکی آمریکا به الشعیرات  با هدف ثبت رسمی تجاوز آمریکا و الزام به پاسخ‌گویی سیاسی در صحن شورای امنیت حتی در صورت وتو.
درخواست تشکیل نشست اضطراری سازمان همکاری اسلامی و جنبش عدم تعهد: فعال‌سازی ظرفیت سازمان همکاری اسلامی و NAM برای صدور قطعنامه سیاسی علیه تجاوز مستقیم آمریکا  مثل تجربه موفق ایران در سازمان همکاری اسلامی پس از ترور سردار سلیمانی در بغداد با هدف ایجاد اجماع نمادین و منطقه‌ای علیه مشروعیت اقدام نظامی آمریکا.
فعال‌سازی دیپلماسی رسانه‌ای برای تغییر روایت در رسانه‌های بین‌المللی :راه‌اندازی کارزار رسانه‌ای در رسانه‌های انگلیسی‌زبان   و  صدور مجوز برای ورود برخی رسانه های خارجی به ایران.
 ارجاع پرونده به دادگاه لاهه از مسیر دولت‌های هم‌پیمان (مانند ونزوئلا یا آفریقای جنوبی):اما چرا از طریق کشور ثالث؟ چون ایران عضو اساسنامه رم نیست و مستقیم امکان شکایت به دیوان کیفری بین‌المللی را ندارد. اما کشورهای دیگر می‌توانند پرونده را از طرف خود ارجاع دهند. شبیه اقدام آفریقای جنوبی علیه اسرائیل در دیوان لاهه به‌جای فلسطین.
‌ نیاز به یک نامِ راهبردی برای نبرد بزرگ
در جنگ‌های تاریخ‌ساز، «نام‌گذاری» یک نبرد نه صرفاً نشانه نمادین، بلکه ابزار هم‌راستاسازی افکار عمومی و ایجاد انسجام ملی است. واژه‌هایی مانند «وعده صادق ۳» نمی‌توانند بار این نبرد حیاتی را به دوش بکشند. اکنون که آمریکا به صحنه آمده و جنگ به نبردی تمام‌عیار با محور شرارت تبدیل شده است، زمان آن رسیده که این نبرد نامی در خور عظمتش بیابد. نامی که هم جهت‌گیری راهبردی را تعیین کند، هم جبهه داخلی را متحد سازد و هم مخاطب جهانی را متوجه ابعاد ژئوپلیتیکی این نبرد کند.
معادله‌ای تازه، از سوی ایران
اکنون که آمریکا وارد میدان شده، معادله نبرد نیز وارد مرحله‌ای جدید شده است. اما باید با هوشمندی اجازه نداد دشمن میدان بازی را تعیین کند. پاسخ ایران باید در سه سطح همزمان فعال باشد. ما اکنون در آستانه یک فرصت تاریخی هستیم: بازتعریف امنیت منطقه، فروپاشی نظم آمریکامحور غرب آسیا و تثبیت قدرت نوظهور ایران به عنوان بازیگری غیرقابل چشم‌پوشی در معادلات جهانی. تاریخ، این لحظات را با دقت ثبت خواهد کرد؛ و آن‌که امروز دچار خطای محاسبه شود، فردا راهی جز انتخاب جنگ یا صلح تحمیلی نخواهد داشت.