printlogo


ناگهان شعر


صائب تبریزی
نرم نرم از خلق ناهموار می باید گذشت
بی صدای پا از این کهسار می باید گذشت
تا در این محفل نفس چون نی توانی راست کرد
برگ می باید فشاند، از بار می باید گذشت
جسم خاکی بر نمی دارد عمارت همچو سیل
از سر تعمیر این دیوار می باید گذشت
نیست صحرای علایق جای آرام و قرار
دامن افشان زین ره پر خار می باید گذشت
پاس فقر از شور چشمان بر فقیران لازم است
تند و تلخ از دولت بیدار می باید گذشت
نازپروردان مشرب را غرور دیگر است
چون به مستان می رسی هشیار می باید گذشت
دامن گنج گهر آسان نمی آید به دست
گام اول از دهان مار می باید گذشت
نیست چون چشم بتان صحت دل افگار را
از سر تدبیر این بیمار می باید گذشت
فکر در دنیای بی حاصل جنون می آورد
صائب از اندیشه بسیار می باید گذشت