مصطفی غنی زاده
political@khorasannews.com
آنچه در روز جمعه در تهران اتفاق افتاد، یکی از مظاهر تولید معنای مشترک و اجتماع عمومی حول آن بود. فروریختن راهبرد ترسآفرینی رژیمصهیونیستی با حضور رهبر انقلاب بخشی از نتایج آن روز بود. اصل آنچه رخ داد، معنایی جمعی درباره ایرانِ این لحظه بود. ایرانی که در طرفی از یک جنگ تمدنی است و طرف مقابلش نه باند جنایتکار صهیونی که کل قدرت غرب است اما نه میترسد و نه عقب میکشد. ارزش این معناسازی حتما از ارزش موشکهای اصابت کرده به نواتیم کمتر نیست که شاید بسیار بیشتر هم باشد. جامعهای که از 130 سال پیش دچار برخی واگراییها در عرصه فرهنگ و اجتماع بوده و کشاکش آنجا و اینجایش، موجب تعارضات درونی شده است، حالا برای معناسازی جمعی اقدام میکند. دقت کنیم که معناسازی فرهنگی یکی از پیچیدهترین فرایندهای فرهنگی است که در هسته یک حرکت فرهنگی قرار میگیرد و سپس براساس آن کنش جمعی، ارزش، هنجار و حتی نماد تولید میشود. نظام حکمرانی یا بهتر است بگوییم دولت، امکان تولید چنین فرایند کلانی را نداشته و اتفاقا در جایی که ورود شتابزده داشته، کار را بدتر کرده و فرایندهای درون جامعهای آن را از بین برده است. آنچه دولت یا نظام حکمرانی میتواند ایجاد کند، تولید شیب اجتماعی برای تسریع، تعمیق، بازتولید یا گسترش این فرایند است و نه تولید با عاملیت مستقیم برای آن. جامعه ایران هر زمان توانسته آن را تولید کند، موفقیتهای بزرگ به دست آورده است. انقلاب اسلامی نمونه بارز این معناسازی مشترک است که به فرایندهای متعدد اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، حکمرانی و فرهنگی منجر شد. اما همان برهه ارزشمند و تاریخی بازهم درگیر واگراییهای داخلی و خارجی و مجبور شدن به عبور از چهارچوب مشترک شد. تلاش برای این معناسازی در جزئیات مختلف بارها صورت گرفته و البته در بسیاری از این موارد مفید و موفق هم بوده اما کلی کردن موضوعات و بزرگ کردن دایره افراد دخیل در آن، بسیار دشوار و کمشمار بوده است. هماکنون و شرایط یک سال گذشته از لحظه ورود رزمندگان قسام به حصارهای دور غزه، شرایطی را پیش آورده که ممکن است امکان تولید این معنای اجتماعی کلان وجود داشته باشد. جنگی بزرگ و وحشیانه در غزه با قتلعام دهها هزار جان بیگناه، معانی انسانی و اسلامی این جامعه را دوباره به صدر آورده است تا از حصار معانی سیاسی واگرایانه عبور کند. کمتر کسی است که از حداقلهای انسانیت بهره برده باشد اما بازهم از این کشتار بیسابقه دفاع کند. لذا یک مرز در گفتمان سیاسی سابق در کشور از بین رفته است. همچنین هوشمندی رهبری معظم انقلاب در عدم ورود به جنگ تا زمان حمله به خاک ایران، باعث شده تا جامعه عمیقا فهم کند که طرف مقابل است که خواهان جنگ و خواهان تشدید است و نه جمهوری اسلامی ایران. در این میان توان موشکی و نظامی کشور در عبور از پدافند چندملیتی در وعده صادق و اصابت پرتعداد و ضربه زننده در وعده صادق2 باعث شده تا ادعاهای کارآمدی نظام حکمرانی در این وجه برای همگان حتی آنان که با جمهوری اسلامی مرزبندی دارند، اثبات شود. اینجا نقش ولیفقیه جامعه خود را نشان میدهد. همانطور که امام خمینی(ره) توانست مسیری را برای معنا و کنش جمعی پیش پای جامعه ایران بگذارد، اینجا نیز امام جامعه، شخصا به میدان میآید تا معنای جمعی ضد راهبرد طرف مقابل امکان ظهور یابد. حضور میلیونی در نمازجمعه و حمایت از این کنشگری امام جامعه به صورت عملی نیز، واقعیت را هم در اذهان و هم در عرصه به صورت جمعی تولید کرد. حالا و پس از این برهه ویژه، لحظه تولید معانی جمعی، کنش جمعی و هنجارهای عمومی حول آن است. نمازجمعه یکی از جلوههای این کنش جمعی بود اما میتواند گستردهتر هم بشود. یعنی باید گستردهتر بشود تا معنا بازتولید و تعمیق شود. سپردن امر به هستههای مردمی و نخبگانی، لازمه پیشبرد امر است. در این مرحله، خودآگاهی از این برهه حساس بسیار راهگشاست تا گروههای مختلف را وارد صحنه کند و صداهای خاموش یا شنیده نشده را به متن اجتماع ملی بازگرداند. ظرفیت دولت وفاق و حضور کسانی که اتفاقا ادبیات واگرایانه را تا قبل از این توزیع میکردند باید مورد توجه واقع شود.