printlogo


در امتداد تاریکی
فرار بی فرجام! 


با آن که تاکنون چهار بار ازدواج کرده ام اما هربار به گونه ای دچار اشتباه شده ام و تنها به خاطر فرار از حرف های مردم وحفظ آبروی خانوادگی تن به ازدواج هایی دادم که اکنون ...
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان،زن27ساله که مدعی بود به دلیل اختلافات شدید خانوادگی از خانه فرارکرده است به کارشناس اجتماعی پلیس آگاهی مشهد گفت:بزرگ ترین اشتباه من در 15سالگی هنگامی رخ داد که در مسیر مدرسه عاشق پسری شدم که هر روز مرا تعقیب می کرد، چون برخی از همکلاسی ها ودوستانم درگیر عشق های خیابانی بودند  و هر روز ماجراهایی را تعریف می کردند من هم برسر کنجکاوی خواستم این نوع عشق های پوشالی را تجربه کنم و این گونه با سرنوشت خودم بازی کردم. اگر چه بسیاری از دوستانم فقط بازیچه هوسرانی بودند اما من از این که توانستم با «فیروز»ازدواج کنم، بسیار خوشحال بودم. در همان سال من ترک تحصیل کردم و به زندگی مشترک روی آوردم اما با آن که صاحب فرزندی شده بودم تازه فهمیدم که «فیروز»با دختران دیگری هم ارتباط داشته و اکنون به من خیانت می کند . این بود که از او طلاق گرفتم و به منزل پدرم رفتم ولی تازه حرف های ناشایست و تهمت های اطرافیان و اهالی محل شروع شد. هربار که از خانه بیرون می رفتم همه چشم ها به من دوخته می شد. سوءظن رهایشان نمی کرد، گویی هر زن مطلقه ای که از خانه بیرون می رود در جست و جوی مردی برای ازدواج است. به همین دلیل مجبور شدم به اولین خواستگارم پاسخ مثبت بدهم اما او هم مردی معتاد بود که فقط به فکر تامین هزینه های اعتیادش بود. خلاصه چندین بار اشتباه کردم وباز طلاق گرفتم تا این که بعد از سومین طلاق وقتی دوباره به خانه پدرم بازگشتم متوجه نگاه های هوس آلود یکی از نزدیکان خواهرم شدم .وقتی موضوع را برای خانواده ام بازگو کردم، آن ها به شدت مرا سرزنش کردند که حرف های مفت نزنم وبا زندگی خواهرم بازی نکنم!باورم نمی شد حتی یک نفر هم به حرف های من گوش نمی داد . در این شرایط به ناچار بازهم به عقد موقت مرد دیگری درآمدم تا به هر طریق ممکن از خانه پدرم بیرون بروم اما «هوشنگ»هم بیماری سوءظن داشت. او همسر اول خودش را به خاطر «خیانت»طلاق داده بود واکنون نمی توانست به هیچ زنی اعتماد کند، به همین دلیل مدام مرا در خانه حبس می کرد ورفتارهای عجیبی داشت. تازه فهمیدم که چرا آن زن به این مرد خیانت می کرد ولی کاری از دستم ساخته نبود.بازهم مجبور شدم به سراغ خانواده ام بروم اما آن ها مرا تهدید کردند که دیگر نمی توانند این آبروریزی را تحمل کنند .همه طلاق های مرا به رخم می کشیدند و من باید به خاطر جلوگیری از آبروریزی این سختی ها و مشکلات را تحمل می کردم .دیگر چاره ای جز فرار برایم باقی نماند چراکه همه مرا مقصر این حوادث می دانستند اما ای کاش ...
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است با توجه به اعلام شکایت همسر این زن جوان،بررسی های روان شناختی و اقدامات قانونی دراین باره آغاز شد .
ماجرای واقعی  با همکاری پلیس آگاهی مشهد